شهدای ایران:کارآگاهان پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران، چندیقبل، جوانی به نام احسان را دستگیر کردند که کارتهای عابربانک شهروندان را با شگردی خاص میدزدید.
او دستگاههای خودپرداز را با استفاده از چسب قطرهای از کار میانداخت و سپس نقشهاش را اجرا میکرد. تحقیقات از احسان برای افشای تعداد سرقتها و همچنین شناسایی مالباختگان ادامه دارد.
این متهم در گفتوگو با خبرنگار ما، درباره زندگی شخصی و جرائمش توضیحاتی داده است:
چند سال داری؟
٣٠ سال؛ نه فکر کنم ٢٦ یا ٢٧. دقیق نمیدانم متولد چه سالی هستم.
سابقه کیفری داری؟
یکبار چهارسال پیش که با همین شگرد در شهرستان بروجرد کار میکردم، دستگیر شدم.
چقدر درس خواندهای؟
پنج کلاس ابتدایی.
بعد از آن چه کردی؟
شهرستان بودم. سر کار رفتم، هر کاری که بود، بنایی و کارگری، اما الان آرایشگر حرفهای هستم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو خواهر تنی و چهار ناتنی و پنج برادر ناتنی دارم. در مجموع ١٢ برادر و خواهر تنی و ناتنی هستیم.
ازدواج کردهای؟
١١سال است که ازدواج کردهام و یک پسر هشتساله دارم.
اعتیاد داری؟
گاهی تریاک میکشیدم؛ اما خیلی وقت است که نکشیدهام.
تو که آرایشگر حرفهای هستی، چرا به شغل خودت ادامه ندادی و سرقت میکردی؟
بهخاطر اینکه پای پسرم مشکل مادرزادی به نام «کلابفود» دارد. پای کسی که این مشکل را دارد برعکس است. از پس هزینههای آن برنمیآمدم؛ حتی از کمیته امداد هم کمک خواستم؛ اما کمکی به من نکردند و مجبور شدم خلاف کنم.
میتوانستی از راه آرایشگری درآمد خوبی داشته باشی؟
پول بیزحمت بهتر بود.
الان پسرت در حال درمان است؟
بله، بخش عمده پولهایی را که بهدست میآوردم خرج درمان پسرم میکردم. همه زندگیام را برای بچهام میدهم. حتی حاضرم مرا اعدام کنند؛ اما او درمان شود. نمیخواهم او مشکل داشته باشد.
وقتی آزاد شدی اگر پسرت پرسید این مدت کجا بودی، چه جوابی میدهی؟
به پسرم میگویم رفته بودم سر کار. همسرم هم نمیدانست خلاف میکنم؛ اما الان دنبال کارهایم است.
شگردت برای سرقت بود؟
در ساعاتی که بانکها تعطیل بود، روی دکمههای دستگاه خودپرداز چسب میریختم و وقتی کسی کارتش را وارد دستگاه میکرد و رمز عابربانک را میزد، همدستم رمز او را حفظ میکرد. آن فرد، دیگر نمیتوانست هیچ کاری بکند؛ چون ما روی دکمهها چسب ریخته بودیم. نه میشد دکمه تأیید را فشار داد که سیستم وارد حساب شود و نه دکمه انصراف را که کارت را گرفت. در این هنگام من وارد ماجرا میشدم و وانمود میکردم دستگاه خراب است و من هم چند دقیقه قبل همین مشکل را داشتم و دستگاه کارتم را ضبط کرده است. به طعمهمان میگفتم من رفتم در پشتی بانک و کارتم را گرفتم. او را به بهانه راهنمایی از دستگاه دور میکردم. در آن هنگام دستگاه که چنددقیقه بود فرمانی دریافت نکرده بود، بهطور خودکار کارت را پس میداد و همدستم آن را میگرفت و فرار میکرد. بعد ما که رمز را داشتیم به یک دستگاه خودپرداز سالم مراجعه میکردیم یا به مغازهای میرفتیم و با آن کارت، موبایل میخریدیم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
او ١٨ سال بیشتر ندارد. در پیکموتوری کار میکرد. موتورش خراب شد. حقوقش را هم از پیش گرفته و خرج کرده بود. دست و بالش خالی بود. از من قرض خواست، پیشنهاد دادم با هم خلاف کنیم.
این شگرد را از چه کسی یاد گرفتی؟
از یکی از دوستانم که معتاد بود و الان از او خبری ندارم.
چند شاکی داری؟
١٥ تا ٢٠ نفر، درمجموع در یک ماه، ٢٠ میلیون تومان بردهام.
ادعا میکنی به فکر حل مشکل پای پسرت بودی و بههمیندلیل سرقت میکردی. به این فکر نکردی که ممکن است هرکس برای خودش مشکلی داشته باشد و مالباختگان هم با این کار تو گرفتار شوند؟
چارهای نداشتم از هرکس کمک خواستم، کمکی نکرد. فقط زن و بچه خودم برایم مهم هستند.
آیا نگران دستگیرشدن نبودی؟
اولش خیلی استرس داشتم؛ اما کمکم عادی شد.
میخواستی تا چه زمانی این کار را ادامه بدهی؟
تا موقعی که پای بچهام خوب شود.
چطور دستگیر شدید؟
اول همدستم را گرفتند، او هم اسم من را داد. به خاطر همین میگویند نباید با بچه کار کنی.
پول شاکیان را از چطور میخواهی پس بدهی؟
بیشتر پول شاکیها را دادهام. ماشینم را فروختم و از پدرم قرض کردم. فقط هفت میلیون تومان مانده که آن را هم ندارم بدهم.
تو که ماشین داشتی چرا نمیرفتی آژانس یا مسافرکشی؟
چون ماشینم حیف بود. میخواستم تمیز بماند.
*شرق
او دستگاههای خودپرداز را با استفاده از چسب قطرهای از کار میانداخت و سپس نقشهاش را اجرا میکرد. تحقیقات از احسان برای افشای تعداد سرقتها و همچنین شناسایی مالباختگان ادامه دارد.
این متهم در گفتوگو با خبرنگار ما، درباره زندگی شخصی و جرائمش توضیحاتی داده است:
چند سال داری؟
٣٠ سال؛ نه فکر کنم ٢٦ یا ٢٧. دقیق نمیدانم متولد چه سالی هستم.
سابقه کیفری داری؟
یکبار چهارسال پیش که با همین شگرد در شهرستان بروجرد کار میکردم، دستگیر شدم.
چقدر درس خواندهای؟
پنج کلاس ابتدایی.
بعد از آن چه کردی؟
شهرستان بودم. سر کار رفتم، هر کاری که بود، بنایی و کارگری، اما الان آرایشگر حرفهای هستم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو خواهر تنی و چهار ناتنی و پنج برادر ناتنی دارم. در مجموع ١٢ برادر و خواهر تنی و ناتنی هستیم.
ازدواج کردهای؟
١١سال است که ازدواج کردهام و یک پسر هشتساله دارم.
اعتیاد داری؟
گاهی تریاک میکشیدم؛ اما خیلی وقت است که نکشیدهام.
تو که آرایشگر حرفهای هستی، چرا به شغل خودت ادامه ندادی و سرقت میکردی؟
بهخاطر اینکه پای پسرم مشکل مادرزادی به نام «کلابفود» دارد. پای کسی که این مشکل را دارد برعکس است. از پس هزینههای آن برنمیآمدم؛ حتی از کمیته امداد هم کمک خواستم؛ اما کمکی به من نکردند و مجبور شدم خلاف کنم.
میتوانستی از راه آرایشگری درآمد خوبی داشته باشی؟
پول بیزحمت بهتر بود.
الان پسرت در حال درمان است؟
بله، بخش عمده پولهایی را که بهدست میآوردم خرج درمان پسرم میکردم. همه زندگیام را برای بچهام میدهم. حتی حاضرم مرا اعدام کنند؛ اما او درمان شود. نمیخواهم او مشکل داشته باشد.
وقتی آزاد شدی اگر پسرت پرسید این مدت کجا بودی، چه جوابی میدهی؟
به پسرم میگویم رفته بودم سر کار. همسرم هم نمیدانست خلاف میکنم؛ اما الان دنبال کارهایم است.
شگردت برای سرقت بود؟
در ساعاتی که بانکها تعطیل بود، روی دکمههای دستگاه خودپرداز چسب میریختم و وقتی کسی کارتش را وارد دستگاه میکرد و رمز عابربانک را میزد، همدستم رمز او را حفظ میکرد. آن فرد، دیگر نمیتوانست هیچ کاری بکند؛ چون ما روی دکمهها چسب ریخته بودیم. نه میشد دکمه تأیید را فشار داد که سیستم وارد حساب شود و نه دکمه انصراف را که کارت را گرفت. در این هنگام من وارد ماجرا میشدم و وانمود میکردم دستگاه خراب است و من هم چند دقیقه قبل همین مشکل را داشتم و دستگاه کارتم را ضبط کرده است. به طعمهمان میگفتم من رفتم در پشتی بانک و کارتم را گرفتم. او را به بهانه راهنمایی از دستگاه دور میکردم. در آن هنگام دستگاه که چنددقیقه بود فرمانی دریافت نکرده بود، بهطور خودکار کارت را پس میداد و همدستم آن را میگرفت و فرار میکرد. بعد ما که رمز را داشتیم به یک دستگاه خودپرداز سالم مراجعه میکردیم یا به مغازهای میرفتیم و با آن کارت، موبایل میخریدیم.
با همدستت چطور آشنا شدی؟
او ١٨ سال بیشتر ندارد. در پیکموتوری کار میکرد. موتورش خراب شد. حقوقش را هم از پیش گرفته و خرج کرده بود. دست و بالش خالی بود. از من قرض خواست، پیشنهاد دادم با هم خلاف کنیم.
این شگرد را از چه کسی یاد گرفتی؟
از یکی از دوستانم که معتاد بود و الان از او خبری ندارم.
چند شاکی داری؟
١٥ تا ٢٠ نفر، درمجموع در یک ماه، ٢٠ میلیون تومان بردهام.
ادعا میکنی به فکر حل مشکل پای پسرت بودی و بههمیندلیل سرقت میکردی. به این فکر نکردی که ممکن است هرکس برای خودش مشکلی داشته باشد و مالباختگان هم با این کار تو گرفتار شوند؟
چارهای نداشتم از هرکس کمک خواستم، کمکی نکرد. فقط زن و بچه خودم برایم مهم هستند.
آیا نگران دستگیرشدن نبودی؟
اولش خیلی استرس داشتم؛ اما کمکم عادی شد.
میخواستی تا چه زمانی این کار را ادامه بدهی؟
تا موقعی که پای بچهام خوب شود.
چطور دستگیر شدید؟
اول همدستم را گرفتند، او هم اسم من را داد. به خاطر همین میگویند نباید با بچه کار کنی.
پول شاکیان را از چطور میخواهی پس بدهی؟
بیشتر پول شاکیها را دادهام. ماشینم را فروختم و از پدرم قرض کردم. فقط هفت میلیون تومان مانده که آن را هم ندارم بدهم.
تو که ماشین داشتی چرا نمیرفتی آژانس یا مسافرکشی؟
چون ماشینم حیف بود. میخواستم تمیز بماند.
*شرق