ابوبصیر نقل میکند: با امام باقر(ع) وارد مسجد شدیم، حضرت به من فرمود: از مردم بپرس که آیا ابوجعفر را میبینید. از هر کس پرسیدم، گفت نه! تا آنکه نابینایی داخل شد، حضرت فرمود از او بپرس!
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، پنجمین ستاره آسمان ولایت و امامت حضرت محمد بن علی بن حسین(ع) به باقر شهرت یافته است، مادر آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن بن علی(ع) است که امام صادق(ع) از وی با تعبیر «کانت صدیقة لم تدرک مثلها فی آل الحسن» یاد کردهاند(1)، به این ترتیب، امام باقر(ع) نخستین کسی است که پدرش از نسل امام حسین(ع) و مادرش از نسل امام حسن(ع) است.(2)
روز تولد آن حضرت(ع) را در برخی نقلها اول رجب و در برخی دیگر سوم صفر دانستهاند(3)، سال تولد امام(ع) در منابع متعددی 57 هجری(4) و در برخی منابع سال 56 یا 58، سال تولد آن حضرت بیان شده است.(5)
یعقوبی از آن حضرت(ع) روایت میکند که فرمود: «قتل جدّی الحسین و لِیَ أربع سنین و إنّی لأَذْکُر مقتله و ما نالَنا فی ذلک الوقت»(6)، هنگامی که جدم حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.
امام محمد بن علی(ع)، افزون بر لقب «شاکر» و «هادی» به طور عمده به لقب «باقر» شهرت یافته است، معنای «باقر» شکافنده است که جابر بن یزید جعفی در توضیح آن گوید: «لأَنّه بقر العلم بقراً ای شقّه و أظهره اظهارا»(7)، زیرا آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقایق آن را روشن ساخت، یعقوبی مینویسد: «کان سْمُّیُ الباقر لأنًّهُ بُقَر العلم»،(8) بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت.
جابر بن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر(ع) نقل کرده که به نوشته ابن شهر آشوب، فقهای مدینه و عراق، همگی آن را روایت کردهاند(9)، در این روایت جابر میگوید: رسول خدا(ص) مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: «اَنّک تبقی حتی تری رجلا من وُلْدی أشبه الناس بی اسمه علی اسمی، اذا رأیته لم یُخْل علیک فَاقْرُئْه منّی السّلام»، تو بعد از من چندان زنده میمانی که مردی از فرزندان مرا - که شبیهترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد - زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتماً عمل کرده و سهل مگیر، نقل این روایت از رسول خدا(ص) باعث شهرت امام باقر(ع) به این لقب شد.
به مناسبت میلاد سراسر نور باقر آلمحمد در ادامه نمونهای از کرامات حضرت(ع) میآید:
*شکایت یک پرنده نزد امام باقر(ع)
جابر جعفی نقل می کند که با حضرت(ع) همسفر حج بودم که در راه پرنده قمری بر کجاوه نشست و صدا میکرد، من خواستم او را بگیرم، حضرت فرمود: جابر او را نیازار، به ما پناه آورده است، او از ماری شکایت میکند که جوجههای او را میخورد میخواهد تا من دعایش کنم از شرّ او ایمن شود...، راه را ادامه دادیم، آن حضرت از کجاوه پیاده شد و به سوی ریگزاری رفت و ریگها را کنار زد، از زیر سنگی چشمهای جوشید از آب آن سیراب شده و وضو گرفتیم...، هنگام صبح به نخلستانی رسیدیم، نزدیک نخل خشکی رفت و فرمود: ای نخل! ما را اطعام کن نخل سبز شد و کج شد، پر از خرما که ما از آن سیر خوردیم.(10)
*محدثی که بینا شد اما ...
ابوبصیر نقل میکند: به حضرت(ع) عرض کردم من شیعه و دوست شما هستم و نابینا و ناتوان، بهشت را برای من ضامن شوید، دست به چشم من کشید، بینا شدم و همه ائمه را در حضور آن حضرت مشاهده کردم و سپس گفت: به اطراف نگاه کن به خدا جز سگ، خوک و میمون ندیدم، دست بر چشم من کشید دوباره به حالت اول برگشتم.(11)
* بشارت ولادت دو نفر از شیعیان
باز ابوبصیر روایت میکند: حضرت باقر(ع) به من فرمود: وقتی به کوفه برگردی، پسری برای تو متولد میشود و او را عیسی می نامی و پسر دیگری که او را محمد مینامی که آنها از شیعیان ما هستند... برگشتم هر دو واقع شد.(12)
*نابینایی که در میان بینایان امام(ع) را دید
قطب راوندی از ابوبصیر نقل میکند: با امام باقر(ع) وارد مسجد شدیم، حضرت به من فرمود: از مردم بپرس که آیا ابوجعفر را میبینید از هر کس پرسیدم، گفت نه! تا آنکه ابوهارون مکفوف (نابینا) داخل شد، حضرت فرمود از او بپرس، پرسیدم، گفت: آیا آن حضرت نیست که ایستاده است! گفتم از کجا فهمیدی پاسخ داد چگونه نبینم در حالی که آن حضرت نوری درخشنده است.(13)[5]
*پینوشتها:
1-دعوات راوندی، ص 68، حدیث 165؛ بحار الانوار، ج 46، ص 215.
2-عمدة الطالب، ص 195. همچنین فرزندان حسن مثنی نیز که مادرشان فاطمه دختر امام حسین(ع) بود، همین ویژگی را داشتند.
3-قول اول در مسار الشیعه، ص 33 و قول دوم در کشف الغمه، ج 2، ص 136 آمده است.
4-کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی در الکافی ج 1، ص 469، مسار الشیعه، ص 33 و التهذیب، ج 6، ص 77 این سال را یاد کردهاند.
5-اثبات الوصیه، ص 173.
6- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 320.
7-علل الشرایع، ج 1، ص 233.
8-یعقوبی، ج 2، ص 320.
9-نک: بحار الانوار، ج 46، ص 294.
10-حر عاملی، اثبات الهداه، تهران، مکتبه الاسلامیه، ج5، ص302.
11-همان، ص 303.
12-همان، ص 305.
13- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، هجرت، چاپ اول، 1366ش، ج2، ص190.
روز تولد آن حضرت(ع) را در برخی نقلها اول رجب و در برخی دیگر سوم صفر دانستهاند(3)، سال تولد امام(ع) در منابع متعددی 57 هجری(4) و در برخی منابع سال 56 یا 58، سال تولد آن حضرت بیان شده است.(5)
یعقوبی از آن حضرت(ع) روایت میکند که فرمود: «قتل جدّی الحسین و لِیَ أربع سنین و إنّی لأَذْکُر مقتله و ما نالَنا فی ذلک الوقت»(6)، هنگامی که جدم حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.
امام محمد بن علی(ع)، افزون بر لقب «شاکر» و «هادی» به طور عمده به لقب «باقر» شهرت یافته است، معنای «باقر» شکافنده است که جابر بن یزید جعفی در توضیح آن گوید: «لأَنّه بقر العلم بقراً ای شقّه و أظهره اظهارا»(7)، زیرا آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقایق آن را روشن ساخت، یعقوبی مینویسد: «کان سْمُّیُ الباقر لأنًّهُ بُقَر العلم»،(8) بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت.
جابر بن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر(ع) نقل کرده که به نوشته ابن شهر آشوب، فقهای مدینه و عراق، همگی آن را روایت کردهاند(9)، در این روایت جابر میگوید: رسول خدا(ص) مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: «اَنّک تبقی حتی تری رجلا من وُلْدی أشبه الناس بی اسمه علی اسمی، اذا رأیته لم یُخْل علیک فَاقْرُئْه منّی السّلام»، تو بعد از من چندان زنده میمانی که مردی از فرزندان مرا - که شبیهترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد - زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتماً عمل کرده و سهل مگیر، نقل این روایت از رسول خدا(ص) باعث شهرت امام باقر(ع) به این لقب شد.
به مناسبت میلاد سراسر نور باقر آلمحمد در ادامه نمونهای از کرامات حضرت(ع) میآید:
*شکایت یک پرنده نزد امام باقر(ع)
جابر جعفی نقل می کند که با حضرت(ع) همسفر حج بودم که در راه پرنده قمری بر کجاوه نشست و صدا میکرد، من خواستم او را بگیرم، حضرت فرمود: جابر او را نیازار، به ما پناه آورده است، او از ماری شکایت میکند که جوجههای او را میخورد میخواهد تا من دعایش کنم از شرّ او ایمن شود...، راه را ادامه دادیم، آن حضرت از کجاوه پیاده شد و به سوی ریگزاری رفت و ریگها را کنار زد، از زیر سنگی چشمهای جوشید از آب آن سیراب شده و وضو گرفتیم...، هنگام صبح به نخلستانی رسیدیم، نزدیک نخل خشکی رفت و فرمود: ای نخل! ما را اطعام کن نخل سبز شد و کج شد، پر از خرما که ما از آن سیر خوردیم.(10)
*محدثی که بینا شد اما ...
ابوبصیر نقل میکند: به حضرت(ع) عرض کردم من شیعه و دوست شما هستم و نابینا و ناتوان، بهشت را برای من ضامن شوید، دست به چشم من کشید، بینا شدم و همه ائمه را در حضور آن حضرت مشاهده کردم و سپس گفت: به اطراف نگاه کن به خدا جز سگ، خوک و میمون ندیدم، دست بر چشم من کشید دوباره به حالت اول برگشتم.(11)
* بشارت ولادت دو نفر از شیعیان
باز ابوبصیر روایت میکند: حضرت باقر(ع) به من فرمود: وقتی به کوفه برگردی، پسری برای تو متولد میشود و او را عیسی می نامی و پسر دیگری که او را محمد مینامی که آنها از شیعیان ما هستند... برگشتم هر دو واقع شد.(12)
*نابینایی که در میان بینایان امام(ع) را دید
قطب راوندی از ابوبصیر نقل میکند: با امام باقر(ع) وارد مسجد شدیم، حضرت به من فرمود: از مردم بپرس که آیا ابوجعفر را میبینید از هر کس پرسیدم، گفت نه! تا آنکه ابوهارون مکفوف (نابینا) داخل شد، حضرت فرمود از او بپرس، پرسیدم، گفت: آیا آن حضرت نیست که ایستاده است! گفتم از کجا فهمیدی پاسخ داد چگونه نبینم در حالی که آن حضرت نوری درخشنده است.(13)[5]
*پینوشتها:
1-دعوات راوندی، ص 68، حدیث 165؛ بحار الانوار، ج 46، ص 215.
2-عمدة الطالب، ص 195. همچنین فرزندان حسن مثنی نیز که مادرشان فاطمه دختر امام حسین(ع) بود، همین ویژگی را داشتند.
3-قول اول در مسار الشیعه، ص 33 و قول دوم در کشف الغمه، ج 2، ص 136 آمده است.
4-کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی در الکافی ج 1، ص 469، مسار الشیعه، ص 33 و التهذیب، ج 6، ص 77 این سال را یاد کردهاند.
5-اثبات الوصیه، ص 173.
6- تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 320.
7-علل الشرایع، ج 1، ص 233.
8-یعقوبی، ج 2، ص 320.
9-نک: بحار الانوار، ج 46، ص 294.
10-حر عاملی، اثبات الهداه، تهران، مکتبه الاسلامیه، ج5، ص302.
11-همان، ص 303.
12-همان، ص 305.
13- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، هجرت، چاپ اول، 1366ش، ج2، ص190.