ماه رجب هفتمین ماه از ماههای قمری است که بنابر روایات به «شهرالله» معروف است. پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی فرمودهاند:«رجب ماه خداست، شعبان ماه من است و رمضان ماه مردم من است.» در فیلم، مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره)، توصیههایی درباره ماه رجب بیان میکند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از آنا، تقی دژاکام در صفحه خود در این باره نوشت:
همیشه لحظه شماری میکردم برای اینکه آخرین جلسه قبل ماه رجب فرا برسد. چون هر سال در این جلسه، وقتی صحبتهایش درباره موضوعِ مورد بحث تمام میشد، برای چند دقیقه آخر به فرا رسیدن ماه رجب اشاره میکرد و در حالی که لحن صحبتهایش عوض شده بود، برای بهره گیری از برکات عظیم این ماه تذکراتی میداد. از جمله تلاش برای اصلاح و تهذیب خلقیاتی که مانع بهرهگیری از ماه مبارک رمضان میشد. مثل همیشه به تداوم ذکر «اَسْتَغفرُ الله وَ اَسّئَلُهَ التّوبة» در این ماه تأکید میکرد و میگفت بزرگداشت این ماه، اختصاصی به اسلام ندارد:
- آنطور که دیدم، در زمان جاهلیت، مردم به انتظار ماه رجب مینشستند تا حاجاتشان را از روی همان عقیدهای که داشتند در این ماه طلب کنند. عقیدة آنها این بود که اگر در ماه رجب، حاجات خود را طلب کنند، به اجابت میرسد. در زمان جاهلیت که از اسلام خبر نبود، ماه رجب در بین مردم چنین سابقهای داشته است.
خیلی بر مداومت به دعاهای این ماه تأکید میکرد و جمله جمله دعای «خابَ الوافِدونَ علی غَیرِک» را میخواند و توضیح میداد. میگفت: این ماه، ماه گرفتن حاجتهاست و در این زمینه به دعای «یا مَن یَملِکُ حَوائِجَ السّائلینَ و یَعلَمُ ضَمیرَ الصّامِتین» در بعد از هر نماز، اشاره میکرد. و من فکر میکردم چرا در تمام مساجد و نمازهای ما، تنها وتنها دعای «یا من ارجوه لکل شیء» تکرار میشود و همه جا مردم را از دیگر دعاهای زیبا و پر مغز دیگر این ماه محروم میکنند!
بعد شروع میکرد به نصیحت کردن. جملاتی از این دست که: دوستان! از این فرصت استفاده کنید؛ خوب استفاده کنید. میگفت: «این همه سفارش به استفاده از موقعیتهای زمانی و مکانی برای این است که خدا نمیخواهد ما را به جهنم ببرد. ما خودمان هستیم که بد میکنیم. لذا به دوستان سفارش میکنم از ماه رجب غفلت نکنید؛ زیاد استغفار کنید. اینهاست که انسان را تطهیر میکند و ما را از آن عذابهایی که این جسمها طاقتش را ندارد، دور میکند». اینجا بود که صدای گریه از همه جای مجلس بلند میشد و بعد در میان نصیحتهایش خودش هم میزد زیر گریه ...
خودش یک بار از درس اخلاق استادش امام خمینی گفته بود که آنچه امام میگفت عمدتاً همان چیزهایی بود که ما خودمان خوانده بودیم یا شاید از دیگران هم شنیده بودیم، اما وقتی از زبان این مرد بیرون میآمد تمام جلسه تکان میخورد و هیچ کس نمیتوانست جلوی گریههایش را بگیرد. حالا شده بود حکایت خود حاج آقا مجتبی که همان حرفها یا حدیثهایی را که بارها خوانده یا شنیده بودیم را تکرار میکرد اما وقتی از زبان او میشنیدیم گویی برای اولین بار است که میشنویم و تکان میخوردیم.
باز ادامه میداد: «خداوند میخواهد رابطه بین او و بندهاش و این رابطه قطع نشود. اگر از ناحیة بنده خطای عملی سرزده و اگر از نظر معرفتی جاهل است، هر چه که باشد، اینها مانع نشود که این رابطه قطع شود. اصلاً بزرگی و کرامت او اقتضا میکند که نگذارد این رابطه قطع شود؛ لذا به پیغمبرش هم همین را امر میکند و میگوید: تو موجودی هستی که باید همان روش که من با بندگانم دارم داشته باشی؛ یعنی خداگونه عمل کنی. یعنی ای پیامبر! تو باید از بندگان خدا دستگیری کنی و دست رد به سینة کسی نزنی! این روش، روش من است.
این روش، روش الهی است. این روش را مؤمن هم باید در آداب معاشرتیاش حفظ کند. به یک معنا «طرد» در آداب معاشرت اسلامی وجود ندارد. طرد کردن، نادر است؛ هر چه هست دستگیری است. اگر خطای عملی است، باید اغماض شود و اگر خطا از نظر درونی و عدم کشش است، آن هم باید اغماض شود؛ برای اینکه دستگیری و به صراط مستقیم هدایت شوند».
بعد اضافه میکرد: خدایی که به پیغمبرش میفرماید که دیگران و خطاکاران را طرد نکن و این کار جزو ادب اسلامی نیست، آیا ممکن است خودش ما را به خاطر اشتباهاتمان طرد کند؟
حاج آقا هر سال در این شب، به حدیث مشهور «داعی» اشاره میکرد که همان فرشتهای است که پیغمبر اکرم «ص» در روایتی میفرمایند: « اِنَّ اللهَ تَعالی نَصَبَ فِی السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَکاَ»؛ خداوند در آسمان هفتم فرشتهای نصب فرموده است که «یُقالُ لَهُ الدّاعی»؛ به او «داعی» گفته میشود. «فَاِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ یُنادی ذلِکَ المَلَکُ کُلَّ لَیلَةٍ مِنهُ اِلی الصَّباح»؛ پس هنگامی که ماه رجب وارد میشود، این فرشته هر شب تا به صبح ندا میدهد: «طوبی لِلذّاکرینَ، طوبی لِلطّائِعین»؛ خوشا به حال اهل ذکر! خوشا به حال اهل طاعت! «وَ یَقولُ اللهُ تَعالی»، این ملک میگوید: ای مردم! امشب خدا میگوید: «اَنَا جَلیسُ مَنْ جالَسَنی»؛ من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد، «وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی». چه تعبیر عجیبی! من از کسی که از من اطاعت کند، اطاعت میکنم. یعنی هر چه بخواهی به تو میدهم. «وَ غافِرُ مَنِ اسْتَغفَرَنی»؛ هر که از من طلب غفران و بخشش کند، او را میآمرزم. «اَلشَّهْرُ شَهری»؛ این ماه، ماه من است؛ ماه رجب ماه خداست. «وَالعَبْدُ عَبدی»؛ بنده هم، بندة من است، «وَالرّحْمَةُ رَحْمَتی»؛ رحمت، رحمت من است؛ رحمت من فراگیر است. «فَمَنْ دَعانی فِی هذالشَّهرِ اَجبْتُهُ»؛ هر که در این ماه مرا بخواند، جوابش را میدهم. «وَ مَنّ سَئَلَنی آَعْطَیْتُهُ»؛ و هر کس در این ماه از من چیزی درخواست کند، به او عطا میکنم. «وَ مَنِ اسّتَهّدانی هَدَیْتُهُ»؛ هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش میکنم. «وَ جَعَلّتُ هَذاالشَّهْرَ حَبْلآً بَینی وَ بَینَ عِبادی»؛ این ماه را ریسمانی بین خود و بندهام قرار دادم. «فَمَنِ اعّتَصَمَ بِهِ وَصَلَ اِلَیَّ». چه تعبیر بالایی است! اگر کسی در ماه رجب به این حبل و ریسمان اعتصام پیدا کند، به من خواهد رسید.
راستش من احساس میکردم درست از ابتدای ماه رجب، لحن و ادبیات حاج آقا مجتبی گرایش عجیبی به سمت «امید» و «رجا» پیدا میکرد و این لحن و این ادبیات همین طور ادامه و افزایش پیدا میکرد تا اینکه در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و شب قدر سوم، به اوج خودش میرسید...
همیشه لحظه شماری میکردم برای اینکه آخرین جلسه قبل ماه رجب فرا برسد. چون هر سال در این جلسه، وقتی صحبتهایش درباره موضوعِ مورد بحث تمام میشد، برای چند دقیقه آخر به فرا رسیدن ماه رجب اشاره میکرد و در حالی که لحن صحبتهایش عوض شده بود، برای بهره گیری از برکات عظیم این ماه تذکراتی میداد. از جمله تلاش برای اصلاح و تهذیب خلقیاتی که مانع بهرهگیری از ماه مبارک رمضان میشد. مثل همیشه به تداوم ذکر «اَسْتَغفرُ الله وَ اَسّئَلُهَ التّوبة» در این ماه تأکید میکرد و میگفت بزرگداشت این ماه، اختصاصی به اسلام ندارد:
- آنطور که دیدم، در زمان جاهلیت، مردم به انتظار ماه رجب مینشستند تا حاجاتشان را از روی همان عقیدهای که داشتند در این ماه طلب کنند. عقیدة آنها این بود که اگر در ماه رجب، حاجات خود را طلب کنند، به اجابت میرسد. در زمان جاهلیت که از اسلام خبر نبود، ماه رجب در بین مردم چنین سابقهای داشته است.
خیلی بر مداومت به دعاهای این ماه تأکید میکرد و جمله جمله دعای «خابَ الوافِدونَ علی غَیرِک» را میخواند و توضیح میداد. میگفت: این ماه، ماه گرفتن حاجتهاست و در این زمینه به دعای «یا مَن یَملِکُ حَوائِجَ السّائلینَ و یَعلَمُ ضَمیرَ الصّامِتین» در بعد از هر نماز، اشاره میکرد. و من فکر میکردم چرا در تمام مساجد و نمازهای ما، تنها وتنها دعای «یا من ارجوه لکل شیء» تکرار میشود و همه جا مردم را از دیگر دعاهای زیبا و پر مغز دیگر این ماه محروم میکنند!
بعد شروع میکرد به نصیحت کردن. جملاتی از این دست که: دوستان! از این فرصت استفاده کنید؛ خوب استفاده کنید. میگفت: «این همه سفارش به استفاده از موقعیتهای زمانی و مکانی برای این است که خدا نمیخواهد ما را به جهنم ببرد. ما خودمان هستیم که بد میکنیم. لذا به دوستان سفارش میکنم از ماه رجب غفلت نکنید؛ زیاد استغفار کنید. اینهاست که انسان را تطهیر میکند و ما را از آن عذابهایی که این جسمها طاقتش را ندارد، دور میکند». اینجا بود که صدای گریه از همه جای مجلس بلند میشد و بعد در میان نصیحتهایش خودش هم میزد زیر گریه ...
خودش یک بار از درس اخلاق استادش امام خمینی گفته بود که آنچه امام میگفت عمدتاً همان چیزهایی بود که ما خودمان خوانده بودیم یا شاید از دیگران هم شنیده بودیم، اما وقتی از زبان این مرد بیرون میآمد تمام جلسه تکان میخورد و هیچ کس نمیتوانست جلوی گریههایش را بگیرد. حالا شده بود حکایت خود حاج آقا مجتبی که همان حرفها یا حدیثهایی را که بارها خوانده یا شنیده بودیم را تکرار میکرد اما وقتی از زبان او میشنیدیم گویی برای اولین بار است که میشنویم و تکان میخوردیم.
باز ادامه میداد: «خداوند میخواهد رابطه بین او و بندهاش و این رابطه قطع نشود. اگر از ناحیة بنده خطای عملی سرزده و اگر از نظر معرفتی جاهل است، هر چه که باشد، اینها مانع نشود که این رابطه قطع شود. اصلاً بزرگی و کرامت او اقتضا میکند که نگذارد این رابطه قطع شود؛ لذا به پیغمبرش هم همین را امر میکند و میگوید: تو موجودی هستی که باید همان روش که من با بندگانم دارم داشته باشی؛ یعنی خداگونه عمل کنی. یعنی ای پیامبر! تو باید از بندگان خدا دستگیری کنی و دست رد به سینة کسی نزنی! این روش، روش من است.
این روش، روش الهی است. این روش را مؤمن هم باید در آداب معاشرتیاش حفظ کند. به یک معنا «طرد» در آداب معاشرت اسلامی وجود ندارد. طرد کردن، نادر است؛ هر چه هست دستگیری است. اگر خطای عملی است، باید اغماض شود و اگر خطا از نظر درونی و عدم کشش است، آن هم باید اغماض شود؛ برای اینکه دستگیری و به صراط مستقیم هدایت شوند».
بعد اضافه میکرد: خدایی که به پیغمبرش میفرماید که دیگران و خطاکاران را طرد نکن و این کار جزو ادب اسلامی نیست، آیا ممکن است خودش ما را به خاطر اشتباهاتمان طرد کند؟
حاج آقا هر سال در این شب، به حدیث مشهور «داعی» اشاره میکرد که همان فرشتهای است که پیغمبر اکرم «ص» در روایتی میفرمایند: « اِنَّ اللهَ تَعالی نَصَبَ فِی السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَکاَ»؛ خداوند در آسمان هفتم فرشتهای نصب فرموده است که «یُقالُ لَهُ الدّاعی»؛ به او «داعی» گفته میشود. «فَاِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ یُنادی ذلِکَ المَلَکُ کُلَّ لَیلَةٍ مِنهُ اِلی الصَّباح»؛ پس هنگامی که ماه رجب وارد میشود، این فرشته هر شب تا به صبح ندا میدهد: «طوبی لِلذّاکرینَ، طوبی لِلطّائِعین»؛ خوشا به حال اهل ذکر! خوشا به حال اهل طاعت! «وَ یَقولُ اللهُ تَعالی»، این ملک میگوید: ای مردم! امشب خدا میگوید: «اَنَا جَلیسُ مَنْ جالَسَنی»؛ من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد، «وَ مُطیعُ مَن اَطاعَنی». چه تعبیر عجیبی! من از کسی که از من اطاعت کند، اطاعت میکنم. یعنی هر چه بخواهی به تو میدهم. «وَ غافِرُ مَنِ اسْتَغفَرَنی»؛ هر که از من طلب غفران و بخشش کند، او را میآمرزم. «اَلشَّهْرُ شَهری»؛ این ماه، ماه من است؛ ماه رجب ماه خداست. «وَالعَبْدُ عَبدی»؛ بنده هم، بندة من است، «وَالرّحْمَةُ رَحْمَتی»؛ رحمت، رحمت من است؛ رحمت من فراگیر است. «فَمَنْ دَعانی فِی هذالشَّهرِ اَجبْتُهُ»؛ هر که در این ماه مرا بخواند، جوابش را میدهم. «وَ مَنّ سَئَلَنی آَعْطَیْتُهُ»؛ و هر کس در این ماه از من چیزی درخواست کند، به او عطا میکنم. «وَ مَنِ اسّتَهّدانی هَدَیْتُهُ»؛ هر کس از من هدایت بخواهد، هدایتش میکنم. «وَ جَعَلّتُ هَذاالشَّهْرَ حَبْلآً بَینی وَ بَینَ عِبادی»؛ این ماه را ریسمانی بین خود و بندهام قرار دادم. «فَمَنِ اعّتَصَمَ بِهِ وَصَلَ اِلَیَّ». چه تعبیر بالایی است! اگر کسی در ماه رجب به این حبل و ریسمان اعتصام پیدا کند، به من خواهد رسید.
راستش من احساس میکردم درست از ابتدای ماه رجب، لحن و ادبیات حاج آقا مجتبی گرایش عجیبی به سمت «امید» و «رجا» پیدا میکرد و این لحن و این ادبیات همین طور ادامه و افزایش پیدا میکرد تا اینکه در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و شب قدر سوم، به اوج خودش میرسید...