باپول بیت المال در سال 1394:
درسال جدید تقویم گران قیمتی با تصاویر مستهجن توسط یکی از شرکت های زیر مجموعه وزارتفرهنگ و ارشاد اسلامی با نام سرنگ آریان که وابسته به تعاونی کارآفرینان فرهنگ وهنر است با هزینه هنگفت بیت المال به چاپ رسیده است .
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ بعد از اتفاقات مسئله ساز در حوزه فرهنگ واعتراض اقشار مختلف بخصوص اهالی دلسوز فرهنگ و نگرانی رهبر انقلاب و مراجع عظام در حوزهای مختلف وزارت ارشاد، در سال جدید تقویم گران قیمتی با تصاویر مستهجن توسط یکی از شرکت های زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با نام سرنگ آریان که وابسته به تعاونی کارآفرینان فرهنگ وهنر است با هزینه هنگفت بیت المال به چاپ رسیده است.
این در حالی است که مردم در بسیاری از مسائل روزمره خود اقتصاد مقاومتی را پیش گرفتند و به دنبال حل هزینه امرار معاش خود هستند آیا چنین مسائل خلاف منافی عفت، وخلاف روند زندگی مردم غیرت ما را جریحه دار نمیکند؟!
براستی با کدام هدف وزارت ارشاد و ورزش وجوانان به چنین رفتار هایی مانند ممنوع شدن چادر و مجوز برای خوانندگی زنان وحضور زنان در استادیوم و مسائل دیگر می پردازند؟
باشد که اشالله مسئولین ارزشی قوه قضائیه با ساختارشکنان عرف جامعه برخورد قاطع وصریح را در دستور کار خود قرار دهند.
نه با فساد شما که روشن فکری مشکل داریم
شاید عکس خوار مادرشه حتما که نباید عکس شورت و کرستی باشه
ما توقع داریم وزارت ارشاد که یدک کش اسم اسلامی است مبلغ فرهنگ اسلام باشه
دست به دامن غرب نشد. جاده ها را دوبانده کرد. مسکن مهر برای هزاران نفر خانه ارازان داد. شرکتی ها را قراردادی کرد. دست درازی در بیت المال را کوتاه کرد. صندوق ذخیره ارازی درست کرد. فروش مملکتمان که همان نفت است را بخشیش را به خود صاحبش به عنوان یارانه داد. بنزین را محدود کرد تا قاچاق نشه و صدها کار که یادم نیست. روحانی چه کرد؟ امشب خونه اون مادر شهید فرداشب خونه اون یکی برید شما کشکتون را بسابید امروزی های اجنوی
اگر راست می گوئید از فقر و بی کاری و تبعیض و اختلاص و هزاران مشکل کشور بنویس و تیتر بزن؟ایا تضعیف معلم و خوردن حق کارگر را ندیدی و این تقویم را دیدی؟ بیا بجای گریزان کردن مردم از دین دین باوری را بیاموز
گر که با ماه رخي تنگ نشستم به توچه
خود خدا گفته در توبه هميشه باز است
تو خدايي مگر ار توبه شکستم به توچه
اي که از کاسه قران خدا داغ تري
از محمد تو مسلمان تر علي تر زعلي
يا تو داني و خود زني به علي چپ کوچه
يا که از عقل زبنياد نداري خبري
آيه روشن قران نشنيدي خبرت
که چنين ساخته اي دين خدا را سپرت
اي ريا کار مشو رو به خدا هي خم و راست
اين نماز است ؟ الهي بزند بر کمرت
تو که آلوده به ده بند گناهان کبيري
تو که در خلوت خود رحم نکردي به صغيري
رو به آيينه بشين خودت را موعظه کن
اي تو کفتار منش گرگ صفت روبه پير
باش خاموش که زين پس همه گويند به توچه
به توچه کس چه کند هرچه کند کس به توچه
نه تو در گور منه مي زده ميخوابانند
نه مرا گور تو گورپدرت پس به توچه
شاهکارا مزن تو حرف حقيقت به توچه
ميکشند از چپ و از راست به ميخت به توچه
شعر کم گوي مگر از جان خودت سير شدي
که کني پاي فراتر زگليمت به توچه
شاهکارا تو خودت غرق گناهي به توچه
تو خودت پيش خدا روي سياهي به توچه
ديگران را رها کن تو برو خود راباش
تو خودت قعر جهنم ته چاهي به توچه
این سررسید هایی که صحنه های فرار عاشق از معشوق ویا صحنه های عشقبازی دو نفر که اصلا و ابدا مستهجن (!) نیست!
واقعا با کدوم هزینه؟و با اجازه ی چه کسی؟
آآآآممیییییییین
يك زن مینیاتوری در يك مغازه توجه جوانها را به ظاهر و پوشش جلب ميكند و در نهايت با ترفند زنانه محصول ميفروشد ، به همين راحتي!
دوشنبه, 31 فروردين, 1394 - 12:52
اوج فضاحت فروشندگی زنان در پلاسكو و فردوسی/سوء استفاده از جنس لطیف برای جلب مشتری! + عکس
به گزارش عمارنامه، می روی داروخانه دارو بگيری نسخه را بايد به يك زن تحويل بدهي و هر سوالي در مورد دارويت داري از او بپرسي. فرقي نميكند مرد باشي يا زن مجبوري به او بگويي. ميروي مركز فروش موبايل پشت پيشخوان يك خانم ايستاده و با مهارت و طنازي موبايل نشانت مي دهد. ميروي مانتو فروشي ميبيني خانم فروشنده با همسر خانم خريدار سر شوخي را باز كرده است. حتي در شيريني فروشي يا فست فود هم در امان نيستي. انگار يك شبه حجم زيادي از زنان ما تصميم گرفته اند شاغل شوند و چون جايي براي كار پيدا نكردند در هر شغلي كه دم دستشان رسيده مشغول بكار شده اند بدون اينكه از خودشان بپرسند «چرا اين شغل؟».
نه تنها از نظر من بلكه از منظر همه كساني كه در حوزه تناسب شغل با جنسيت صاحب نظر هستند حضور زنان در بسياري از مشاغل نه تنها مشكلي ندارد بلكه حقيقت اين است كه مطمئنا زنان بهترين گزينه براي انجام بسياري از فعاليت هاي اجتماعي هستند ، اما روي ديگر سكه مشاغل نامربوط زنان اين است كه زنان ايراني امروز در مسير اشتغال راهي را انتخاب كردهاند كه مخالف موازين شرعي و دينی، مغاير با قوانين اجتماعي و فرهنگ ايراني است.
اشتغال در حوزههايي كه به شخصيت زن و خلقيات او آسيب ميرساند با همه درآمدهاي مالياش آسيبهايي به بار مي آورد كه با هيچ بودجه مادي نميتوان آن را جبران كرد.
****
شروع ماجرا از سبزی خانگی
در جمع خانوادگي هميشه بساط مشورت و راهنمايي براي بهتر برگزار شدن ميهماني ها يا راحت تهيه شدن غذاهاي خانواده مطرح ميشود. از انصاف نگذريم بسياري از همين پيشنهادهاي جمع زنانه به استفاده بهينه كردن از زمان كمك زيادي ميكند. در يكي از همين جمعهاي خانوادگي بود كه دختر خاله پيشقدم صبحت شد و گفت: «خانما من یه خانم پيدا كردم همسايمونه و از سر نياز بخاطر اينكه هم خرج خونه و بچهها رو در بياره ، هم مدت بيشتري در كنار بچهها باشه تصميم گرفته كارهايي مثل پاك كردن و سرخ كردن سبزي يا آماده كردن باقالي، لوبيا سبز و حتي پياز سرخ شده را انجام بده حالا اگه دست به خير داريد و براي خونه ميخوايد خريد كنيد شمارهاش رو يادداشت كنيد...».
تا اينجاي بحث اگر چه اين راحت طلبي بيش از حد زنان خانهدار برايم غير قابل پذيرش بود اما نفس كاري كه خانم سرپرست خانوار انجام ميداد را دوست داشتم. من معتقدم يك زن خانهدار اگر زمان تهيه كردن و تدارك ديدن ، حتي مواد غذايي اوليه را نداشته باشد و بخواهد آماده از بيرون تهيه كند چطور ميتواند اطمينان بدهد غذايي كه پخته سالم است؟
كدبانوي ايراني شهره پختن غذاي خانگي است چرا؟ چون قطعا از قديم مرسوم بود كه خانم خانه براساس وسع مالي و نياز غذايي خريد كند و غذا بپزد ، هرچه باشد او به داشته هاي مالي و موادغذايي خانه بيش از هر كسي آشنا است. حالا كار به كجا رسيده كه همين زن خانه دار با همه بيست و چند ساعت زماني كه در خانه دارد تصميم ميگيرد مواد اوليه و مورد نيازش را هم آماده، پاك كرده، سرخ شده و بسته بندي شده بخرد بماند!
از آنطرف يك زن براساس نياز مالي اش تصميم ميگيرد از داشتههاي خدادادياش در توليد و آماده كردن مواد استفاده كند. يك زن سرپرست خانوار شرايط مالياش او را وادار كرده كه خود دست به كار شود اما در بين همه گزينههاي اشتغال تصميم گرفته بهترين و متناسبترين گزينه را كه ارتباط مستقيم با جنسيت زن، سليقه و مهارت آشپزي اش دارد را انتخاب كند. تا اينجاي بحث هيچ مشكلي وجود ندارد.
تهيه غذایی كه يكباره تغيير ماهيت داد
بيشتر از 4 سال بود كه جزو مشتريان ثابت توزيع غذاي خانگي «.....» بودم. هر وقت مجبور ميشدم از غذا بيرون سفارش بدهم ترجيح ميدادم از بين همه گزينههاي تهيه و توزيع غذای «.....» را انتخاب كنم. ويژگي منحصر بفرد اين تهيه غذا در اين بود كه اگرچه همه پرسنلش اعم از آشپز، صندوقدار، مدير و سفارشگيرنده مرد بودند اما هميشه بهترين غذا با بيشترين كيفيت و توزيع سريع را داشت مطمئنا هركس جز من هم وقتي چنين ويژگيهاي مثبتي را ميديد ترجيح ميدهد فقط به خونه اعتماد كند. البته ناگفته نماند يكي، دو بار به مدير تهيه غذا پيشنهاد داده بودم كه حداقل از يك خانم آن هم در بخش آشپزخانه براي بالابردن تنوع غذاها استفاده كند كه در جوابم گفت: «نيازي نيست ، آشپز مرد هم ميتواند ما نيازي به حضور يك خانم در اين تهيه غذا نداريد».
آن روز هم مثل هميشه براي سفارش غذا و خوردن ناهار عجله داشتم چون بايد براي ساعت 2 خودم را به وقت مصاحبه ميرساندم. مثل هميشه با عجله گوشي تلفن را برداشتم و با سرعت شروع به گرفتن شماره كردم.....88767 ، صداي نازك يك زن از آن طرف خط گفت :«عزيزم بفرماييد». باخودم فكر كردم حتما چون با سرعت شماره را گرفتم اشتباه كردهام با شك و دو دلي پرسيدم «ببخشيد تهيه غذاي ......؟» خانم با صداي نازك كرده گفت: " بله خانم ، بفرماييد ، سفارشي داشتي عزيزم؟ " من كه همچنان از شنيدن صداي يك خانم متعجب بودم پرسيدم ببخشيد خانم اونجا كه كارمند خانم نداشتند؟! سفارش گيرنده كه صدايش را از قبل برايم نازكتر كرده بود همراه با صداي خنده جواب داد: «حالا ايرادي داره از نظر شما؟ بده كه يك خانم در چنين مركزي مشغول بكار بشه؟! شما ديگه چرا خانم؟ ما خانمها در هرچي كه مهارت نداشته باشيم مطمئنا در آشپزي و تهيه غذا مهارت بسيار بالايي داريم پس چه جايي براي كار كردن ما بهتر از مركز تهيه غذا؟!».
توضيحش مسخرهترين توضيحي بود كه تا بحال شنيده بودم چون من مطمئن بودم كه خانمها در آشپزي مهارت دارند اما اين خانم در بخش سفارش غذا و صندوق مشغول بكار شده بود. از طرف ديگر مهارت آشپزي و اشتغال در آشپزخانه كجا، صداي نازك و مشتري جذب كننده آن هم از پشت تلفن كجا! بعد از آن تماس سعي كردم به خودم بقبولانم كه زنان بهترين گزينه براي اشتغال در مراكز تهيه غذا هستند، حتي اگر آشپزي نكنند و در پشت صندوق بنشينند چون آنها مهارت آشپزي كردن دارند! توجيه مسخرهاي است!
حضوری كه به فست فود ايتاليايی هم رسيد
«فست فود ايتاليايي كه توي خيابون ...... باز شده رفتي؟ حتما يكسر برو ! براي ناهار بري بهتره ، من و چندتا از دوستام باهم رفتيم. هم غذاي فوق العادهاي داره هم فكر كنم علاوه بر آشپزش كارمنداش رو هم از ايتاليا آورده». صحبت پسرخاله عزيز به اينجا كه رسيد خنده شيطنت آميز امانش نداد...
آن شب من تازه متوجه شدم كه يك فست فود آن هم از نوع ايتاليايي در خيابان ..... باز شده است. من مطمئن بودم كه پسرخالهام با آن شناختي كه من از او داشتم خيلي دربند تفاوت غذاهاي قوميتي و مليتي نبود. مطمئن بودم كه براساس سليقه، پسند و حتي هوس كردن به آن رستوران نرفته بود، ممكن بود گذري رفته باشد اما نكتهاي كه بيشتر روي آن تأكيد ميكرد حضور كارمندهاي ايتاليايي بود. براي من هم جالب شده بود كه مگر اين رستوران چه نيروهايي استخدام كرده كه حتي بيشتر از طعم غذاي ايتاليايي يا مهارت آشپزش به چشم جوانان آمده است؟
مطمئنا بايد خودم براي رسيدن به اين سوالات دست به كار ميشدم. فرداي همان روز چون پنجشنبه بود به آدرسي كه گرفته بودم رفتم. از بيرون نماي قشنگي داشت و از همه مهمتر جاي خوبي براي فست فود انتخاب شده بود. وارد رستوران كه مي شدي قبل از هرچيز تصاوير فوق العاده با كيفيت و بزرگ از نمادها و مكانهاي قديمي و معروف كشور ايتاليا ديده مي شد. از همه مهمتر اينكه براي تزئين فضا از لباس ها و ابزار ايتاليايي ها كمك گرفته بودند. تا اينجا كه همه چيز خوب و قانع كننده بود.
روي يك صندلي نزديك در ورودي نشستم و منتظر ماندم تا پيشخدمت يا سفارش گيرنده منوي غذا بياورد. با شنيدن صداي كفشهاي پاشنه بلند زنانه كه از پشت نزديك ميشد فكر كردم ممكن است يكي از مشتريان رستوران قصد خروج دارد. وقتي تعجبم بيشتر شد كه اين صدا با نزديك شدن به من آهسته تر شد و وقتي به كنار من رسيد قطع! يك خانم با كت كوتاه، مقنعه و شلوار سرمهاي منوي غذا در دست نزديك من بود. اين خانم با صورت هفت رنگ تزئين شده، كفش پاشنه بلند 15 سانتي و چشمان به زور لنز آبي شده پيشخدمت بود!
بازهم به تعجبم غلبه كردم، غذا سفارش دادم و منتظر ماندم تا سفارشم برسد. 20 دقيقه بعد خانم ديگري با قد كوتاهتر ولي همان وضع لباس و آرايش غذاي سفارشي را آورد. بازهم به خودم گفتم مشكلي نيست! لحظه آخر وقتي براي حساب كردن پول غذا به صندوق رفتم ديدم يك خانم ديگر با همان فرم لباس، همان آرايش صورت و همان لنز آبي فيش تحويل ميداد! ديگر اینجا نمي توانستم خودم را كنترل کنم. از همه بدتر اينكه سوالات يكي بعد از ديگري مدام به زبانم ميآمد اما تا آن لحظه قورت ميدادم ولي ديگر نميشد. لقمه لقمه سوالهاي رنگ و وارنگ داشتم اما جوابي براي هيچكدامشان نبود!
جسارت كردم؛ حقيقتا جسارت كردم و زمان تحويل دادن پول به صندوقدار گفتم «تازه دليل شيطنت، كنجكاوي و علاقه جمعي از پسرهاي فاميل را به اين رستوران ميفهمم». خانم صندوقدار گرهي به ابرو انداخت و با لحني كه حكايت از متوجه نشدن منظورم داشت گفت: «چطور؟». من هم با لحني جدي جواب دادم: «اين پوشش و آرايش جزو لباس فرم رستوران است؟». خانم صندوقدار لبخندي چاشني صورتش كرد و با قاطعيت گفت «بله شما مشكلي با اين داريد؟». با خودم گفتم من كوتاه بيا نيستم، «حتي لنز آبي و كفش پاشنه بلند؟». صندوقدار كه ديگر نميتوانست عصبانيتش را پنهان كند جواب داد :«بله شما با ظاهر ما مشكلي داريد؟بايد بگم اينجا هر روز اماكن مياد سر ميزنه اما اگه شما دوست داريد ميتونيد از گشت ارشاد هم بخوايد نظارت داشته باشن!».
داشت رسما توهين ميكرد و من نبايد كوتاه ميآمدم چون ميدانستم حق دارم بپرسم و او موظف است جواب بدهد. قيافه جدي تري به خودم گرفتم و با لحني محكم گفتم: «من موندم فلسفه حضور اين همه خانمه رنگ و وارنگ در فست فود ايتاليايي چيه؟». خانم صندوقدار با صدايي كه رفته رفته اوج ميگرفت و اثر خشم به وضوح در آن مشخص بود در جوابم گفت:" يك زن اگر در محيط توزيع و فروش غذا كار نكنه بايد كجا كاركنه؟ ما اگر در فست فود نباشيم بايد كجا باشيم؟ اگر شما هم از دست خانمهايي هستيد كه فكر ميكنيد جاي زن در مطبخ خانه.... "
بحث به فضاحت كشيده شده بود و من داشتم سر خودم گول ميماليدم كه يك زن ميتواند و حق دارد با كفش پاشنه 15 سانتي، آرايش غليظ، كت كوتاه و لنز آبي در يك رستوران كار كند، سفارش غذا بگيرد و براي هر مشتري خدمات بدهد چون آشپزي در حوزه مشاغل زنان است.
شيرینی فروشی هم تخصصی است!
مدتهاست دلم براي طعم شيرينيهاي قنادی..... كه نزديك محل كار قبليام بود تنگ شده است امروز با خودم قرار گذاشتم به تلافي كنار گذاشتن هزار و يك تنبلي مهار نشده براي خودم از آنجا شيريني بخرم. در را كه باز ميكنم تازه متوجه ميشوم قنادی ، قنادی سابق نيست. حضور 4 خانم پشت ويترينهاي شيريني بهترين نشانه براي اين تغييرات است.
جلو مي روم و مثل بقيه مشتري ها سفارش جعبه ميدهم ، خانمي با لبخند يكي بعد از ديگري جعبهها را نشانم ميدهد و وقتي تأييد كردن مرا میبيند دست بكار چيدن شيريني داخل جعبه ميشود. فيش پرداخت صندوق را ميگيرم و زمان تحويل جعبه از خانم متصدي ميپرسم «خانم تا چند سال قبل هيچ خانمي در اینجا كار نميكرد ، تغييرات مديريت داشتيد؟ اين همه خانم براي يك شيريني فروشي؟ اصلا چرا خانم؟». فروشنده لبخند ميزند (از همان لبخندهايي كه براي سوالهاي قبلي تحويلم دادند) و ميگويد: «راستش ما همه خانم ها اينجا جزو كساني هستيم كه در زمينه شيريني و تزئينات مهارت داريم و دقيقا به همين دليل در اينجا مشغول بكار شديم.
«آخه مهارت و شيريني پزي چه ربطي به قسمت فروش داره؟». خانم فروشنده هم با اعتماد بنفس كامل جواب داد: «ما كه اينجا فقط فروشنده نيستيم بارها پيش اومده مشتري اومده ميگه من قند، چربي يا فشار خون دارم يك شيريني مناسب من سفارش بدين. ما هم براساس تجربه مون يك شيريني مناسب پيشنهاد ميديم. ما در واقع اينجا نقش راهنما رو هم داريم»!.
راهنماي زن اون هم در شيريني فروشي؟ خودم را توجيه ميكنم كه شيريني پزي هم جزو مهارتهاي زنان است و آنها مي توانند به عنوان يك راهنما در بخش فروش هم كار كنند.
هيچ جا مستثنی نيست
نميدانم شما هم مثل من تجربه ديدن خانم هاي فروشنده از نظر ما ، و راهنما به قول خودشان را در داروخانه، بنگاه معاملات ملكي، موبايل فروشي و رايانهاي را داشتهايد يا نه؟. به اين فكر كردهايد كه تناسب حضور يك خانم در بنگاه معاملات ملكي كه هر روز عصر محل تجمع مردها است و در حالت عادي ممكن است بحث بر سر قيمت اجاره يا فروش بالا بگيرد، چيست؟ مسئولان فروش در بنگاه ها موظف هستند به هر ترفندي كه شده معامله را جوش بدهند. تا پيش از اين مرسوم بود كه مردها از مهارت زبانيشان براي جوش خوردن معاملهها استفاده ميكردند اما من ماندهام زناني كه در بنگاههاي معاملات ملكي مشغول بكار هستند با چه مهارتي معامله را جوش ميدهند؟
بنگاهها به كنار، حتما توجيه حضور زنان فروشنده در موبايل فروشيها مراجعه خانمهاست و همين بهانه بهترين توجيه براي حضور در داروخانه، فروشگاه های رايانهاي و... است.
اين روزها بسياري از مراكز خصوصي اورژانس و حتي تزريقاتيها خانمهايي را استخدام كردهاند كه خدمات درماني و تزريقهاي دارويي را حتي براي مردها انجام ميدهند و اين يكي از بدترين نمونه هاي اشتغالهاي اين روزهاي زنان جامعه ما است.
دلاوران هم در امان نماند
اين روزها پاي فروشنده هاي خانم حتي به مركز فروش محصولات چوبي دلاوران هم باز شده است. در بسياري از فروشگاههاي بزرگ خيابان 196 غربي تهرانپارس كه دلاوران ناميده ميشود شما بايد منتظر فروشنده خانمي باشيد كه می گوید «دكوراسيون و طراحي داخلي خوندم و از انجاييكه هرچي گشتم كار پيدا نكردم به پيشنهاد مدير اين فروشگاه مشغول بكار شدم. اينطوري هم شاغل هستم هم از تجربيات خودم به خريدارها در انتخاب محصول كمك ميكنم».
حضور اين فروشنده هاي خانم در خيابان دلاوران نه تنها باعث شده كه مراودات آنها با جمع آقايان بيش از حد معمول راحت شود بلكه باعث شده كه آنها هم مثل فروشندههاي مرد زمان بيكاري كنار خيابان تجمع كنند، سيگار بكشند و با صداي بلند بخندند و ...
اين بار شما هم مثل من خودتان را توجيه كنيد كه حضور يك خانم دكوراسيون داخلي خوانده بهترين گزينه براي فروش محصولات چوبي در خيابان دلاوران است هرچه باشد خانه چيدن، مبلمان خريدن و طراحي داخلي هم جزو تخصص هاي زنان است!
اوج فضاحت در پلاسكو و فردوسی
مردها بويژه جوانان با مركز فروش پلاسكو و فردوسي در خيابان جمهوري آشنا هستند چون اين دو مركز، فقط فروش محصولات مردانه دارند. تصور كنيد در فروشگاه لباس مردانه يك فروشنده بايد چه كارهايي انجام دهد؟ يك فروشنده بايد لباس مورد نظر خريدار را بياورد، كت را تنش كند، خريدار بعد از پوشيدن نظر بدهد كه كجاي لباس تنگ يا گشاد است و فروشنده همه نظرات خريدار را اعمال كند در نهايت هم پاي ثابت چانه زدن بر قيمت باشد. حالا يك لحظه تصور كنيد وقتي يك زن در اين بخش مشغول بكار ميشود و ميداند كه همه مشتريها بلااستثنا مرد هستند در واقع پذيرفته كه بايد همه اين خدمات را به خريدار بدهد. يك فروشنده زن چطور ميتواند در پوشيدن كت به خريدار مرد كمك كند؟ او چطور ميخواهد در سايز شدن لباس كمك كند؟
يك فروشنده خانم ميپذيرد كه هر دستوري خريدار بدهد، هر لباسي بخواهد پرو كند، حتي اگر 100 انتخاب داشته باشد براي خريدار بياورد و مطابق سليقه او سايز بزند.
همه اينها به كنار يك فروشنده خانم با مانتوي چسبان كوتاه شبيه به بلوز، شلوار تنگ، كفش روباز و آرايش غليظ واقعا قرار است فروشندگي كند؟ یا نه او هم به بهانه اينكه طراحي لباس يا خياطي حرفهاي خوانده ميخواهد به خريدار كمك كند ، اما حقيقت اين است كه او بهانهاي است براي جذب مشتري، فروش بيشتر و سود كلانتر يك مرد!
يك زن مینیاتوری در يك مغازه توجه جوانها را به ظاهر و پوشش جلب ميكند و در نهايت با ترفند زنانه محصول ميفروشد ، به همين راحتي!
معنا عوض شد و آدم ها عوضی!
دكتر پريا واحدي اصل، روانشناس باليني: من ماراتون اشتغال زنان را در چند سال اخير به وضوح در سطح جامعه ميبينم. انگار در 5 سال اخير يكدفعه تعداد زيادي از زنان ما تصميم گرفتند براي چشم و هم چشمي و فقط براي اينكه اسم «شاغل» را يدك بكشند دست به هر كاري ميزنند ، کارهایی که در آن صرفا از ویژگی های ظاهری و مینیاتوری آنان استفاده می شود. من ايمان دارم بسياري از زنان بدون آنكه هدف واقعي از كاركردن و استخدامشان را در مشاغل بدانند كار ميكنند. آنها حتي فكرش را هم نمي توانند بكنند كه مديران مرد از بكار گرفتن آنها در مشاغلي كه هيچ سنخيتي با جنس و روحيه زنان ندارد تنها هدف مادي و درآمد بيشتر را دنبال ميكنند.
همه اين موارد به كنار، اشتغال زنان در مشاغل غيرمرتبط در همه جاي دنيا نهي شده است و حتي امريكايي ها هم ميدانند كه بكار گرفتن زنان در برخی مشاغل تأثيرات بسيار وسيع و ماندگاری روي شخصيت شان ميگذارد. حالا درنظر بگيريد زن ايراني كه در فرهنگ لطيف ايراني و اسلامي بزرگ شده است چطور ميتواند با هم خلقيات لطيفش در مشاغلي متضاد كار كند؟
وقتي يك زن ميپذيرد كه در رستوران نقش پيشخدمت را بازي كند، منوي غذا بدهد، سفارش غذا بگيرد و بعد هم مسئوليت تميز كردن ميز را بر عهده بگيرد بايد خودش را براي خرد شدن بيشتر شخصيت و كرامتش آماده كند. يك زن وقتي قبول ميكند در ازاي مبلغ نقش فروشنده لباس مردانه را بازي كند، لباس بياورد، تن مشتري كند، سايز بزند بايد بذيرد كه نميتواند از آن به بعد يك زن واقعي باشد چون خودش با دست خودش شخصيتش را در معرض تخريب قرار ميدهد.
ما غافل هستيم و از خطر چنين تغييراتي خبر نداريم ، نميدانيم وقتي يك دختر ياد ميگيرد از صورتش براي فروش بيشتر استفاده كند رفته رفته كار شرافتمندانه را فراموش ميكند و ترجيح ميدهد از جنسيتش پول بيشتري درآورد.
اوضاع اشتغال زنان در مشاغل علني و سطحی جامعه بحدي بحراني است كه من مطمئنم چنين تغييراتي قطعا در شيوه ازدواج، تشكيل خانواده و حتي فرزندآوري نسل بعد زنان ما تأثير ميگذارد. هيچ مردي نميپذيرد كه زنش فروشنده فروشگاه لباس مردانه باشد.
غيرت مرد ايراني قبول نميكند كه زنش در بنگاه معاملات ملكي نقش دلال را بازي كند چون همه مردها بهتر از ما زن ها مي دانند كه چنين زناني قابل اعتماد نيستند و نميتوانند از عهده زندگي مشترك برآيند. تفكر اين زنان كه ناشي از اشتغال آنهاست روي تربيت فرزندانشان، روابطشان با همسر و اطرافيانشان بويژه مردها تأثير ميگذارد. جنس زن، روح لطيف و نجيب يك زن در كالبد اين فروشندگان ميميرد و چيزي كه جايگزينش ميشود فرصت طلبي و سوءاستفاده از ويژگيهاي زنانه براي كسب درآمد بيشتر است.
فراموش نكنيد اين زنان هم تا مدتي ميتوانند خوب مشتري جذب كنند و فروش خوبي نصيب مديران مرد كنند اما با گذشت زمان و افول زيبايي ديگر جايي براي اشتغال آنها وجود ندارد و بازهم اين مهارت است كه ميتواند تنها منبع درآمد و كار باشد.بهتر است زنان جامعه بجاي اينكه بپذيرند به هر قيمتي در هر شغلي مشغول شوند بيايند علاقمنديهاي ذاتي و تناسب هاي شخصيتي و جنسيتيشان را با شغل مورد نظر لحاظ كنند.
منبع: پارس نیوز
مدیریت محترم خبرگزاری شهدای ایران. استاد فرشچیان خالق آثار روز واقعه، ضامن آهو و مهمتر از همه ساخت ضریح مطهر سید الشهدا (ع) میباشد چطور ممکن است از یک هنرمندی که که به گفته نگارنده این مطلب که آثار مستهجن داره و تولید کرده، خواسته شده که در کار ساخت ضریح امامان معصوم مدیریت داشته باشد من فکر میکنم هدف. نویسنده فراتر از جنبه اسلامی بودن تصاویر بوده باشه کما اینکه لازم به ذکر نام دقیق شرکت مذکور نبود.....انشاالله خداوند همه ما رو هدایت کند
فقط از مدیریت محترم سایت یا هیات تحریریه یا خبرنگار محترک خواهش داشتم که کلمه مستهجن رو برای عموم تعریف کنن ببینیم از دید اونها مستهجن یعنی چی!!!!
مستهجن اون تاترهایی که روی صحنه ها اکران میشود و انواع کجرویهای اخلاقی به بدترین وجهی نمایش داده میشه ... مستهجن بازیگر لبنانی است که سابقه بازی در در فیلمهای آنچنانی را دارد ولی به دفعات در فیلمهای مطرح ازش استفاده میشه ... مستهجن زیاد انجام داده اداره بی فرهنگ و بی ارشاد اسلامی ولی خدایی این یکی را دیگه ما از شما شنیدیم..
با این سطحی نگری ها بیشتر از این خودتان را خراب نکنید...