حضور در نماز جماعت، شرکت در مراسم ادعیه و رسیدگی به وضع دردمندان از ویژگیهای شهید حمید ذاکری بود.
به گزارش شهدای ایران، شهید حمید ذاکری دوم آبان سال 1344 در شهر سلماس در خانوادهای مؤمن متولد شد.
او در دامن مادری مهربان که مهر خدا و عشق امام حسین (ع) را در دل او پروراند، رشد کرد.
در پایه دوم راهنمایی تحصیل میکرد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید؛ به دبیرستان که وارد شد ،فعالیتهای عقیدتی و فکری وی آغاز شد و در این چهار سال به تربیت نفس و تقویت اراده و اخلاق پرداخت و با تمسک به سیره امام(ره)، رسم علی گونه زیستن را یاد گرفت.
در سالهای پایانی دبیرستان چندین بار قصد رفتن به جبهه کرد اما شایستگی درسیاش باعث شد مدتی دست نگه دارد و فعالیتهای خود را در انجمن اسلامی دبیرستان امیرکبیر و پایگاه مقاومت شهید بهشتی انجام دهد.
علاقه شدیدی به شنیدن درددل محرومان داشت و پایبند و معتقد به واجبات بود طوری که همگان مبهوت میماندند. حضور در نماز جماعت و شرکت در مراسم ادعیه و رسیدگی به وضع دردمندان از ویژگیهای او بود.
او در سال 1363 به همراه اعضای پایگاه مقاومت شهید بهشتی سفری به مناطق عملیات جنوب داشت و از نقاط آزاد شده شهر خرمشهر دیدار کرد و همین بود که عشق عجیبی به خاک و بوی جبهه پیدا کرد و دیگر تاب نیاورد و در تابستان همان سال پس از اتمام تحصیلات دوره دبیرستان، به جبهه اعزام شد و پس از سه ماه و نیم جهت ثبت نام در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران از جبهه برگشت ولی پس از چهار ماه برای مرحله دوم همراه شهیدان شجاعی، صالحی و حسینی به جبهه اعزام شدند.
در سال 64 برای بار سوم عازم جبهه شد و در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و پس از آن جهت اتمام امتحانات به تربیت معلم بازگشت.
برای مرتبه چهارم به جبهه روانه شد و در عملیات کربلای 4 شرکت کرد و از چند ناحیه زخمی و به پشت جبهه برگشت. در این هنگام، عملیات کربلای 5 آغاز شد و از تلویزیون شاهد مجاهدت رزمندگان بود؛ این شد که تاب نیاورد و با دست مجروح به جبهه رفت و در عملیات تکمیلی کربلای 5 شجاعانه جنگید و زخمی شد.
بعد از این عملیات در جبهه بود تا اینکه بیستم بهمن ماه سال 66 در عملیات بینالمقدس 2 مفقودالاثر شد و پس از 40 ماه انتظار ، پیکرش یافت شد.
* وصیت نامه شهید:
بسمالله الرحمن الرحیم
بارالها آینه دل ما را به نور اخلاص روشنی بخش و زنگار شرک و دو بینی را از لوح دل پاک گردان و شاهراه سعادت را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنما و لشگر شیطان و جهل را از قلوب ما خارج فرما.
سلام بر روح خدا اما بت شکن و امام عزیز و رهنمای تمامی بیچارگان طریق هدایت. السلام علیک یا صاحبالزمان، ای فریاد رس مظلومان و دردمندان، خود عنایتی فرما ای صاحب شیعیان جهان، به بارگاه با عظمت و پرشکوهت پناه آوردهام و تو را شفیع خود قرار دادم تا معبودم به احترام شما این بنده گنهکار را قبول فرماید (انشاءالله).
معبودا! بارها تکه کاغذی را به عنوان وصیتنامه که حاکی از دردهای درونیام بود سیاه کردم ولی این بار در درگاه منور حضرت بقیةالله(عج) قلم به دست گرفتهام و جملاتی را به عنوان وصیت مینویسم و به یقین میدانم اگر چه گنهکارم و بنده خوبی برایت نبودم ولی تو به احترام خاص این سرور شیعیان، ما را قبول خواهی کرد.
بارالها میدانم اگر خود را تا به حال خالص کرده بودم تو مرا دریافته بودی ولی تو خود بر ضعف و ناتوانیم آگاهی. تو خود میدانی که بدون وجود خودت هیچم، پس به احترام حضرت فاطمه زهرا(س) بیش از این مرا در آتش فراقت مسوزان که درد فراق بسیار مشکل است.
بار پروردگارا تو شاهد باشد که در این راه مقدس بارها و بارها عدهای ناآگاه خواستهاند مرا از این راه، باز دارند و روحیه ما را سست گردانند. ولی شکر و هزاران شکر که خود، ما را بر این راه ثابت گردانیدی و خود، هدایتمان کردی.
خدایا اینگونه انسانها را که همه چیز را در مادیات خلاصه کردهاند هدایت فرما. بار معبودا! تو خود گواهی که در این راه عزیزانی را تقدیم کردهایم که واقعا فراق آنها برای ما مشکل بود. عزیزانی را که نمونه عملی قرآن و اسلام بودند، عزیزانی که در عشقت سوخته بودند و تنها به یک نسیمی منتظر بودند که خاکستر، آنها را به تو برساند.
عزیزانی که تنها یک بار به ندایت لبیک گفتند و به سویت پر کشیدند ولی ما چه؟ ما مدتهاست که به ندایت لبیک گفتهایم ولی جواب نشنیدهایم، چرا؟!
او در دامن مادری مهربان که مهر خدا و عشق امام حسین (ع) را در دل او پروراند، رشد کرد.
در پایه دوم راهنمایی تحصیل میکرد که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید؛ به دبیرستان که وارد شد ،فعالیتهای عقیدتی و فکری وی آغاز شد و در این چهار سال به تربیت نفس و تقویت اراده و اخلاق پرداخت و با تمسک به سیره امام(ره)، رسم علی گونه زیستن را یاد گرفت.
در سالهای پایانی دبیرستان چندین بار قصد رفتن به جبهه کرد اما شایستگی درسیاش باعث شد مدتی دست نگه دارد و فعالیتهای خود را در انجمن اسلامی دبیرستان امیرکبیر و پایگاه مقاومت شهید بهشتی انجام دهد.
علاقه شدیدی به شنیدن درددل محرومان داشت و پایبند و معتقد به واجبات بود طوری که همگان مبهوت میماندند. حضور در نماز جماعت و شرکت در مراسم ادعیه و رسیدگی به وضع دردمندان از ویژگیهای او بود.
او در سال 1363 به همراه اعضای پایگاه مقاومت شهید بهشتی سفری به مناطق عملیات جنوب داشت و از نقاط آزاد شده شهر خرمشهر دیدار کرد و همین بود که عشق عجیبی به خاک و بوی جبهه پیدا کرد و دیگر تاب نیاورد و در تابستان همان سال پس از اتمام تحصیلات دوره دبیرستان، به جبهه اعزام شد و پس از سه ماه و نیم جهت ثبت نام در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران از جبهه برگشت ولی پس از چهار ماه برای مرحله دوم همراه شهیدان شجاعی، صالحی و حسینی به جبهه اعزام شدند.
در سال 64 برای بار سوم عازم جبهه شد و در عملیات والفجر 8 شرکت کرد و پس از آن جهت اتمام امتحانات به تربیت معلم بازگشت.
برای مرتبه چهارم به جبهه روانه شد و در عملیات کربلای 4 شرکت کرد و از چند ناحیه زخمی و به پشت جبهه برگشت. در این هنگام، عملیات کربلای 5 آغاز شد و از تلویزیون شاهد مجاهدت رزمندگان بود؛ این شد که تاب نیاورد و با دست مجروح به جبهه رفت و در عملیات تکمیلی کربلای 5 شجاعانه جنگید و زخمی شد.
بعد از این عملیات در جبهه بود تا اینکه بیستم بهمن ماه سال 66 در عملیات بینالمقدس 2 مفقودالاثر شد و پس از 40 ماه انتظار ، پیکرش یافت شد.
* وصیت نامه شهید:
بسمالله الرحمن الرحیم
بارالها آینه دل ما را به نور اخلاص روشنی بخش و زنگار شرک و دو بینی را از لوح دل پاک گردان و شاهراه سعادت را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنما و لشگر شیطان و جهل را از قلوب ما خارج فرما.
سلام بر روح خدا اما بت شکن و امام عزیز و رهنمای تمامی بیچارگان طریق هدایت. السلام علیک یا صاحبالزمان، ای فریاد رس مظلومان و دردمندان، خود عنایتی فرما ای صاحب شیعیان جهان، به بارگاه با عظمت و پرشکوهت پناه آوردهام و تو را شفیع خود قرار دادم تا معبودم به احترام شما این بنده گنهکار را قبول فرماید (انشاءالله).
معبودا! بارها تکه کاغذی را به عنوان وصیتنامه که حاکی از دردهای درونیام بود سیاه کردم ولی این بار در درگاه منور حضرت بقیةالله(عج) قلم به دست گرفتهام و جملاتی را به عنوان وصیت مینویسم و به یقین میدانم اگر چه گنهکارم و بنده خوبی برایت نبودم ولی تو به احترام خاص این سرور شیعیان، ما را قبول خواهی کرد.
بارالها میدانم اگر خود را تا به حال خالص کرده بودم تو مرا دریافته بودی ولی تو خود بر ضعف و ناتوانیم آگاهی. تو خود میدانی که بدون وجود خودت هیچم، پس به احترام حضرت فاطمه زهرا(س) بیش از این مرا در آتش فراقت مسوزان که درد فراق بسیار مشکل است.
بار پروردگارا تو شاهد باشد که در این راه مقدس بارها و بارها عدهای ناآگاه خواستهاند مرا از این راه، باز دارند و روحیه ما را سست گردانند. ولی شکر و هزاران شکر که خود، ما را بر این راه ثابت گردانیدی و خود، هدایتمان کردی.
خدایا اینگونه انسانها را که همه چیز را در مادیات خلاصه کردهاند هدایت فرما. بار معبودا! تو خود گواهی که در این راه عزیزانی را تقدیم کردهایم که واقعا فراق آنها برای ما مشکل بود. عزیزانی را که نمونه عملی قرآن و اسلام بودند، عزیزانی که در عشقت سوخته بودند و تنها به یک نسیمی منتظر بودند که خاکستر، آنها را به تو برساند.
عزیزانی که تنها یک بار به ندایت لبیک گفتند و به سویت پر کشیدند ولی ما چه؟ ما مدتهاست که به ندایت لبیک گفتهایم ولی جواب نشنیدهایم، چرا؟!
منبع: فارس