شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۲۹۴۶
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۶
به سال‌های دور برمی‌گردم. دوران جنگ ایران و عراق. از زنان بسیجی و پشت جبهه زیاد شنیده‌ام، اما درباره زنان ارتشی نه‌چندان؛ درحالی‌که می‌خواهم بدانم واقعیت زنان ارتش ایران در دوران جنگ چیست؟
به گزارش شهدای ایران به نقل از مهرخانه؛ به سال‌های دور برمی‌گردم. دوران جنگ ایران و عراق. از زنان بسیجی و پشت جبهه زیاد شنیده‌ام، اما درباره زنان ارتشی نه‌چندان؛ درحالی‌که می‌خواهم بدانم واقعیت زنان ارتش ایران در دوران جنگ چیست؟ آیا در دوران انقلاب و جنگ نیز زنان در ارتش بوده‌اند؟ این زنان در آن سال‌ها چگونه عمل کردند؟
 
 
 
خودم را یک شهروند عادی می‌بینم. یک شهروند زن. تقویم را به دست می‌گیرم ورق می‌زنم. 29 فروردین...روز ارتش... حس زنانگی‌ام ناخودآگاه می‌خواهد زنان را در این قالب تصور کند. پیش‌زمینه ذهنی خاصی ندارم. زنان را در لباس ناجا و سپاه می‌توانم تصور کنم، اما در لباس ارتش نه. می‌دانم که برخی کارکنان ارتش زن هستند، اما تصور یک زن ایرانی در پوشش لباس ارتش کمی برایم دور از ذهن است.
 
به گزارش مهرخانه، به سال‌های دور برمی‌گردم. دوران جنگ ایران و عراق. از زنان بسیجی و پشت جبهه زیاد شنیده‌ام، اما درباره زنان ارتشی نه‌چندان؛ درحالی‌که می‌خواهم بدانم واقعیت زنان ارتش ایران در دوران جنگ چیست؟ آیا در دوران انقلاب و جنگ نیز زنان در ارتش بوده‌اند؟ این زنان در آن سال‌ها چگونه عمل کردند؟
 
پیچ شمیران و اولین شهید زن ارتش
بحبوحه روزهای انقلاب است. هیچ‌کس از سرانجام مبارزات مردم خبر ندارد. قرار است چند روز دیگر امام خمینی (ره) به ایران بیاید. دختران و پسران و زنان و مردان زیادی در تکاپو هستند. روزهای سرد بهمن 57 است و اوضاع کشور ناآرام. اقدس احمدوند هم می‌خواهد سهمی در این فعالیت‌ها داشته باشد. او اهل ملایر استان همدان است و از خاطرات روزهای کودکی در زادگاهش به نیکی یاد می‌کند.
 
دوران دبیرستان را به اتمام رسانده و چند سالی است که در بیمارستان مشغول خدمت شده و جمعی (عضو) اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی ارتش است.
 
 
 
بی‌توجهی به تهدیدهای رییس بیمارستان
روزهای آتش و خون است. تظاهرات مردمی اوج گرفته و هر روز مجروحان زیادی را به بیمارستان می‌آورند. اقدس 22 ساله که در بیمارستان مشغول به کار است با دیدن مجروحان بیش از بقیه به عمق فجایع پی می‌برد و رییس بیمارستان نیز متوجه انزجار او شده است. بارها او را تهدید می‌کند، اما این تهدیدها نمی‌تواند مانعی برای حضور وی در تظاهرات شود.  
 
7 بهمن 57 است. اقدس کارهایش را در بیمارستان به اتمام می‌رساند. نمی‌تواند خود را برای رفتن به منزل راضی کند. روح ناآرامش او را به سمت تظاهرکنندگان در پیچ شمیران می‌کشاند؛ درحالی‌که مشغول امدادرسانی به مجروحان است، از ناحیه گردن مورد اصابت تیرهای سربازان پهلوی قرارگرفته و برای همیشه از این دنیای خاکی رخت برمی‌بندد و نام اولین زن شهید ارتش را برای خود ثبت می‌کند.
 
یکی از نزدیکانش درباره او می‌گوید: مطالعات اقدس قبل از سال 1356 آغاز شده بود. صفات اخلاقی بسیار خوبی داشت و از یاد نیازمندان غافل نمی‌شد. ارادت زیادی به امام‌خمینی (ره) داشت و همیشه پیام‌هایش را پی‌گیری می‌کرد. در زمینه کمک به نیازمندان نیز بسیار تلاش می‌کرد. یک روز وقتی متوجه شد دختری قصد ازدواج دارد و لباس عروسی ندارد، لباس عروسی‌اش را آماده کرد و آن را به او اهدا نمود. این رفتار او در آن روزها درس بزرگی از ایثار برای همگان بود.
 
بیمارستان 520 کرمانشاه؛ محل عروج دومین شهید زن ارتش
زرین‌تاج گودینی دومین شهید زن ارتش است. او را به‌عنوان یکی از زنان شهیده شاخص جامعه پزشکی می‌شناسند. روستای گودین در استان کرمانشاه واقع ‌شده و 72 شهید را تقدیم انقلاب کرده که یکی از آن‌ها زرین‌تاج گودینی است.
 
زرین‌تاج گودینی یکی از اعضای ارتش بود که در بیمارستان 520 کرمانشاه مشغول به خدمت بود. او نیز با وجود بمباران شدید استان‌های غربی توسط هواپیماهای عراقی، حاضر به ترک شهر نشد و به امدادرسانی به مجروحان پرداخت.
 
زرین‌تاج گودینی در 7 آبان 65 براثر بمباران هوایی بیمارستان 520 کرمانشاه در همان بیمارستان محل خدمتش به شهادت رسید و نام خود را در به‌عنوان دومین بانوی شهید ارتش ثبت کرد.
 
 
 
زنی که با دو فرزندش به شهادت رسید
سلطنت علی‌خانی سومین شهید زن ارتش (نیروی زمینی) است. او در اوج بمباران شهرهای مرزی، کرمانشاه را ترک نکرد و سرانجام نیز در یکی از بمباران‌های هوایی به همراه دو فرزند و مادر همسرش به شهادت رسید.
 
سید عباس حسینی همسر شهید علی‌خانی پس از گذشت سال‌ها هنوز وقتی درباره همسر شهیدش صحبت می‌کند، تألم و تأثر در سخنانش موج می‌زند.
 
وی به مهرخانه می‌گوید: همسرم اهل قصر شیرین بود و من اهل کرمانشاه. سال 1350 ازدواج کردیم. نسبت فامیلی دوری باهم داشتیم. روزگار بر وفق مرادمان بود تا این‌که جنگ آغاز شد و ما هم مانند بسیاری از خانواده‌ها درگیر جنگ شدیم.
 
 
آخرین دیدار با همسر و مادر و فرزندان
حسینی با یادآوری خاطره آن روزها بیان می‌کند: اسفندماه سال 66 بود. آن روزها من مسئول خدمات بیمارستان معتضدی بودم و سلطنت نیز کارمند بیمارستان 520 بود. ما در بیمارستان به زخمی‌ها خدمات ارائه می‌دادیم و او نیز مجروحان را مداوا می‌کرد. روز 26 اسفند همان سال درحالی‌که روزهای آخر زمستان را سپری می‌کردیم، هواپیماهای عراقی شروع به بمباران شهر کردند.
 
وی ادامه می‌دهد: ما به پناهگاه بیمارستان رفتیم. همسر و دو فرزندم حسام‌الدین و مریم السادات و نیز مادرم (ملک خانم ناصری) نیز به پناهگاه پارک شیرین رفته بودند. آن روز، پناهگاه توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد و هر چهار نفر آن‌ها به شهادت رسیدند.
 
اگر 20 قطره اشک بریزم 19 قطره برای سلطنت است
همسر شهید علی‌خانی درحالی‌که تأثر در سخنانش موج می‌زند، می‌گوید: همسرم یکی از فعال‌ترین اعضای بیمارستان 520 ارتش کرمانشاه بود که بارها از سوی مسئولان خود تقدیر شده بود. خصوصیات اخلاقی او هنوز زبان‌زد اطرافیان است. او یکی از بهترین نیروهای بیمارستان بود و هر جا بین دو نفر کدورتی پیش می‌آمد، سعی می‌کرد آن را حل‌وفصل کند. هنوز هم اگر 20 قطره اشک بریزم، 19 تایش برای سلطنت است.
 
سه بانوی شهید ارتش
سرهنگ علی بختیاری مدیر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نیروی زمینی ارتش دراین‌باره به مهرخانه می‌گوید: با توجه به مستندات موجود یکی از بانوانی که در سال 57 به شهادت رسیده، از اعضای نیروی زمینی ارتش بوده است. البته بانوان شهید ارتش سه نفر هستند که دو نفر از آن‌ها در دوران دفاع مقدس در کرمانشاه به شهادت رسیدند و هر سه نیز از اعضای اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی بودند. چند سال پیش هم‌زمان با حضور مقام معظم رهبری در استان کرمانشاه نیز درباره این شهدا کتابی رونمایی شد.
 
سرهنگ بختیاری ادامه می‌دهد: در سال‌های جنگ تحمیلی، عراق شهرهای مرزی را بمباران می‌کرد. کرمانشاه نیز که یکی از شهرهای مرزی و در خط مقدم بود بارها توسط هواپیماها بمباران شد. یکی از مناطق بمباران‌شده این شهر، بیمارستان 520 بود. بیمارستان 520 از بیمارستان‌های ارتش بود که به‌عنوان یکی از بیمارستان‌های مرزی نقش مهمی در مداوای مجروحان داشت.
 
اعضای ارتش استبداد را به‌خوبی درک می‌کردند
اما سؤالی که دراین‌باره پیش می‌آید چگونگی حضور اعضای ارتش در دوران جنگ تحمیلی است. بسیاری از کسانی‌که پس از انقلاب در ارتش ایفای نقش می‌کردند قبل از انقلاب نیز در ارتش رژیم پهلوی حضور داشتند و شاید این موضوع مطرح شود که چگونه می‌توان به دو نظامی که آرمان‌هایشان باهم متفاوت است وابسته بود و فداکاری کرد؟!
 
سرهنگ بختیاری دراین‌باره می‌گوید: همه ما امروزه شهید صیاد شیرازی را به‌عنوان یکی از رزمندگان فداکار و شهدای مخلص می‌شناسیم. او قبل از انقلاب نیز از اعضای ارتش بود. شهید بابایی نیز از اعضای ارتش بود که قبل از انقلاب در آمریکا تحصیل می‌کرد و به عبارتی می‌توان ارتشی‌ها را از پیش‌قراولان انقلاب خواند؛ زیرا بیش از همه‌کس استبداد رژیم پهلوی را لمس می‌کردند و از سایر اقشار برای پیروزی انقلاب اشتیاق بیشتری داشتند.
 
وی ادامه می‌دهد: اعضای ارتش پشت سر امام (ره) حرکت می‌کردند و از جنس خود مردم بودند. آن‌ها همانند بسیاری دیگر از اقشار آن زمان در حوزه کاری خود مشغول فعالیت بودند.کارمندان، معلمان، روحانیون و ... نیز از اقشاری بودند که در آن زمان در حیطه کاری خود مشغول فعالیت بودند. آیا می‌توان آن‌ها را طرفدار رژیم پهلوی دانست؟! پس درباره کارکنان ارتش نیز به همین صورت است و می‌توان گفت که شرایط آن زمان ایجاب می‌کرد که در آن کسوت مشغول فعالیت باشند.
 
وی با اشاره به شرایط قبل از انقلاب شهید کلاهدوز می‌گوید: وقتی واسطه‌ای برای شهید کلاهدوز به خواستگاری می‌رود، پدر همسرش که از بازاریان متعهد بود از طرح این موضوع عصبانی می‌شود و می‌گوید موردی بدتر از این نبود که به ما معرفی کنی؟! آن واسطه می‌گوید: او از من و شما به امام (ره) نزدیک‌تر و در خط ایشان است. حتی وقتی از او سؤال شد که "چرا با توجه به موقعیتی که داری، شاه را نمی‌کشی؟" پاسخ داد: "باید دستور برسد. نباید خودسرانه عمل کرد و بی‌گدار به آب زد. زیرا من از آقا "حضرت امام خمینی(ره) دستور می‌گیرم."؛ البته نمی‌توان منکر این قضیه شد که تعدادی از سران هم وابسته به رژیم شاه بودند که البته این موضوع نیز کاملاً طبیعی است.
 
بانوان شهیدی که همسرانشان ارتشی بودند
همچنین سرهنگ مجتبی امیر احمدی مدیر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس نیروی هوایی ارتش به مهرخانه می‌گوید: در نیروی هوای ارتش شهید زن وجود ندارد، اما در سال‌های جنگ، همسران بسیاری از اعضای نیروی هوایی ارتش به همراه خانواده‌هایشان در پایگاه‌های هوایی شهرهای مرزی زندگی می‌کردند که برخی از این زنان در بمباران‌های هوایی به شهادت رسیدند.
وی بیان می‌کند: پایگاه‌هایی مانند دزفول و بوشهر بارها توسط عراقی‌ها بمباران شدند. علت بمباران‌ها نیز این بود که پایگاه‌های هوایی ازنظر نظامی حساس بودند و عراقی‌ها می‌خواستند به هر طریقی آن‌ها را غیرعملیاتی کرده و به آن‌ها آسیب بزنند. باند پروازی و منازل سازمانی نیز نزدیک هم بودند و هدف اصلی بمباران‌ها از بین بردن تأسیسات نظامی بود، اما معمولاً منازل مسکونی نیز تخریب می‌شدند.
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار