سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ راهیان نور، محل آرامش است محل پیدا کردن خود و خدای خود. راهیان نور معنای بسیاری دارد از همه نظر، ولی نمی توان به زبان آورد. باید آن را حس کرد، آن را درک کرد. اصلا باید آن را دید. قبلا هر کس که از من می پرسید شلمچه چه مکانی است تنها جوابی که داشتم این بود که: (باید دید؛ گفتنی نیست).
به قول یکی از خادم ها در معراج شهدا حرف قشنگی رو زد، گفت: «شهدا شهید شدند تا گره های شما را باز کنند.» این حرف مفهوم بسیار عمیقی دارد. هر دفعه ای دعوتم می کنند و می آیم شرمنده تر باز می گردم.
دلم شدیداً برای راهیان تنگ شده...
نهرخین و کربلای چهار و شهدای غواصش؛ شلمچه و ناله های مادرش؛ شرهان و لاله های قرمزش فکه و کانال کمیلش و اروند برداران گمنانش...
بالاخره نوبت منم میرسه اندکی صبر سحر نزدیک است...
خدایا لایق نبودم و مرا به سرزمینی کشاندی که عشق و دلدادگی از سراسر وجودش طنین انداز بود.
در هویزه مرا با سید حسین علم الهدی آشنا کردی هرچند من حقیر بودم و قدرت درک او را نداشتم.
در شلمچه خاطره ای بر جا گذاشتی که مرا به شهید علم الهدی متصل کرد.
در اروند کنار معنای آب را برایم طور دیگر معنا کردی که باعث شد آرزوهایم را به آبی بسپارم که راز دادن عاشقی نگه دارش باشند.
در فکه قدرت لمس شن هایی را به پاهایم دادی که مدت های زیادی نرمی و سبکی اش از یادم نمی رود. و قلبم را آرام و دلم را مستلی می دهد. در دهلاویه چمران را به من شناساندی که گونه به استقبال تو آمد و شهادت را با دلدادگی تمام در آغوش کشید.
در طلاییه معنای طلای ناب را فهمیدم طلای ناب همان رزمندگان عاشقی بودند که در غروب طلاییه مانند شمع آب شدند و غروب کردند.
در کانال کمیل اشک را برایم طور دیگر معنا کردی.
در معراج شهدا مادرانی را به یاد آوردم که منتظر و چشم انتظار کفنهایی بودند که سفیدیاش و دل نوشتههایش قلب را به درد می آورد.