شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۲۳۶۷
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۶
آن قدر غرق در شبکه هاي اجتماعي شده بودم که هيچ گاه نتوانستم به عواقب کارهايي که انجام مي دهم فکر کنم. من به حدي تحت تأثير جملات عاشقانه و عاطفي قرار گرفته بودم که حاضر شدم براي رسيدن به پسر موردعلاقه ام به همه چيز پشت پا بزنم و به همراه او در يک کشور ديگر زندگي کنم، اما حالا فهميدم که به راحتي فريب يک شياد را خورده ام و ...
شهدای ایران:دختر 16ساله اي که به اتهام فرار از منزل به همراه جوان 27ساله اي دستگير شده بود وقتي متوجه شد که در دام يک شياد تبعه خارجي افتاده است، گريه کنان به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري طرقبه گفت: برا ي خودم کاخي از آمال و آرزو ساخته بودم و احساس مي کردم پس از ازدواج با کامبيز خوشبخت مي شوم و زندگي شيريني را تجربه خواهم کرد، اما فکر نمي کردم که اين گونه همه چيز را از دست بدهم و کاخ آرزوهايم به اين راحتي فرو ريزد.

دختر نوجوان درباره چگونگي آشنايي اش با جوان تبعه خارجي گفت:پدرم يکي از تجار بزرگ استان اصفهان است و در امر صادرات و واردات از کشورهاي ديگر فعاليت مي کند، او چند کارخانه توليدي هم دارد و بيشتر اوقات را يا در خارج از کشور سپري مي کند و يا درگير فعاليت هاي تجاري و رسيدگي به کارخانه هاي توليدي است.

در اين ميان مادرم نيز براي کمک به پدرم مسئوليت و مديريت بيشتر کارخانه ها را به عهده دارد و کمتر مي توانست در منزل حضور داشته باشد.

من هم که تک فرزند هستم هميشه در خانه تنها بودم و گاهي با زن مستخدم منزلمان بيرون مي رفتم، اما او زن کم سوادي بود و هيچ گاه خواسته هاي مرا درک نمي کرد. به همين خاطر سعي مي کردم بيشتر اوقاتم را با ورود به شبکه هاي اجتماعي و چت کردن با ديگران سپري کنم.

در يکي از همين روزها بود که با کامبيز در يکي از شبکه هاي اجتماعي آشنا شدم و خيلي زود ارتباط اينترنتي ما با ارسال مطالب عاشقانه و عکس و فيلم آغاز شد. آن قدر تحت تأثير مطالب عاطفي و عاشقانه کامبيز قرار گرفته بودم که شب و روزم را با چت کردن و رابطه با کامبيز مي گذراندم. تا اين که وقتي کامبيز در جريان وضعيت مالي پدرم قرار گرفت پيشنهاد کرد با يکديگر به يک کشور ديگر برويم و با روابطي که او در آن کشور دارد زندگي خوبي شروع کنيم.

کامبيز گفت با خريد يک آپارتمان کوچک مي توانيم به راحتي در آن کشور اقامت کنيم.

من هم که مي دانستم پدر و مادرم با ازدواج ما مخالفت مي کنند قبول کردم تا اين که چند روز قبل او از مشهد به اصفهان آمد و با يکديگر به مشهد آمديم تا بتوانيم به طور غيرقانوني از مرز خارج شويم. اين در حالي بود که من چندين ميليون تومان از پول هاي پدرم را برداشته بودم که در مشهد به خاطر لهجه اصفهاني مورد ظن مأموران قرار گرفتم و به همراه کامبيز دستگير شدم. اين جا بود که فهميدم کامبيز خودش تبعه خارجي غيرمجاز است و قصد داشت با پول هاي من فرار و مرا در مرز رها کند. ديگر نمي دانستم چگونه با پدر و مادرم رو به رو شوم. کاش...

ماجراي واقعي با همکاري فرماندهي

انتظامي طرقبه و شانديز

*خراسان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار