آیین عقد یک زوج کرمانی در جوار مزار مطهر شهید عبدالمهدی مغفوری به سادگی و زیبایی برگزار شد.
به گزارش شهدای ایران، صادق پورعلیخانی و مهشید بنیاسدآزاد یک زوج جوان کرمانی هستند که آیین عقدشان را در محل گلزار شهدای شهر کرمان و در جوار مزار شهید عبدالمهدی مغفوری از شهدای شاخص دوران دفاع مقدس برگزار کردند.
لبخند زیبای شهید مغفوری زینببخش سفره عقد زوج کرمانی
ساعت ۲ و ۲۷ دقیقه ظهر دوازدهمین روز سال جدید است که شمارهای ناشناس روی صفحه تلفن همراهم ظاهر میشود، پاسخ میدهم، مرد جوانی از آن سوی خط خودش را «پورعلیخانی» معرفی میکند و میگوید: قرار است ساعت سه عصر امروز مراسم عقد برادرش در جوار مزار شهید عبدالمهدی مغفوری برگزار شود.
پورعلیخانی از من میخواهد تا در صورت تمایل برای تهیه گزارش از مراسم معنوی عقد برادرش به عنوان حرکتی فرهنگی به گلزار شهدا بروم.
دعوت وی را قبول میکنم و ساعت هنوز سه عصر نشده است که خودم را به گلزار شهدا میرسانم، از پلههای گلزار که پایین میروم، ۵۰، ۶۰ نفری را اطراف مزار مطهر شهید مغفوری میبینم، هنوز خطبه عقد خوانده نشده است.
میز کوچکی را بالای مزار شهید مغفوری قرار دادهاند و سفره عقد را بر روی این میز پهن کردهاند، یک جلد کلام الله مجید، تصویری از رهبر معظم انقلاب اسلامی، آینه و شمعدان، عسل، نبات، سیب سرخ، نان و پنیر و چند دانه گردو، فندق و بادام سر سفره عقد قرار داده شده است، بسیار ساده و زیبا.
سفره عقد را به نحوی چیدهاند که نگاه شهید مغفوری از درون قابی که بالای مزار مطهرش قرار دارد رو به سفره عقد است، شهید مغفوری لبخند میزند و هفت، هشت ماهی قرمز در درون قاب عکس به دورش میگردند.
آقا داماد و عروس خانم به پای سفره عقد میآیند از بزرگترهای فامیل اجازه میگیرند و بر روی دو صندلی سفیدی مینشینند که پای سفره عقد گذاشتهاند، چند نفر از ریشسفیدان فامیل بر روی سکوی نزدیک سفره عقد نشستهاند و سایر اقوام و دوستان هم دور تا دور عروس و داماد حلقه زدهاند.
حفظ تقوا و ایمان؛ مهمترین خواستههای عروس و داماد جوان
این عروس و داماد ۲۲ ساله هستند و پدرها و مادرانشان با هم قوم و خویش بودهاند، آقا صادق مدتی قبل به خدا توکل میکند و از مادرش میخواهد تا برایش آستین بالا بزند و سور و ساط دامادیاش را جور کند.
مادر و خواهر آقا صادق هم مهشید خانم را برای پسرشان در نظر میگیرند، اما ملاک آقا داماد برای ازدواج به هیچ وجه بحث قوم و خویشی نبوده، بلکه به گفته خودش به دنبال ایمان و تقوای عروس خانم بوده است.
داماد جوان به سادهزیستی علاقه داشته است و زمانی که این موضوع را در گفتوگوهای اولیه با عروس خانم مطرح میکند، متوجه میشود، عروس خانم در زمینه سادهزیستی، بیتوجهی به مسائل مادی و دنیوی و عنایت شهدا در زندگی ۱۰ قدم از او جلوتر است.
حتی بر خلاف بسیاری از دخترهای این دوره و زمانه که آرزوی برگزاری پرهزینهترین مراسم را در گرانترین هتلها و تالارهای شهر دارند، اما مهشید خانم به آقا صادق پیشنهاد میدهد که مراسم عقدشان را در گلزار شهدا و در جوار مزار پاک شهید مغفوری برگزار کنند، آقا داماد هم از این پیشنهاد لذت میبرد و آن را قبول میکند.
آقا صادق آنقدر شیفته تقوا و ایمان مهشید خانم میشود که به قول خودش اگر ۱۴ هزار سکه هم مهریه میخواستند، عرضی نداشت، اما عروس خانم و خانوادهاش ۱۴ سکه را برای مهریه در نظر میگیرند.
در همین حال عروس خانم در گفتوگوهای قبل از مراسم عقد فقط و فقط از آقا داماد میخواهد که ایمان و تقوا داشته باشد.
داماد جوان خدا را شکر میکند که نان حلالی که پدرش و پدر همسرش با زحمت در زندگی به دست آوردهاند بر زندگی آنها تاثیر گذاشته است و اعتقاد دارد انسان از سختیها به خدا میرسد.
کرامات شهید مغفوری به مردم کرمان
عاقد این مراسم عقد، مرد میانسالی است، وی از عروس و داماد و خانواده آنها به علت برگزاری آیین عقد در جوار گلزار شهدا قدردانی میکند و با اشاره به اینکه در یکی از عملیاتها با شهید عبدالمهدی مغفوری همرزم بوده است، از شهید مغفوری به عنوان شهیدی شاخص نام میبرد که بسیاری از مردم کرمان کرامتهای زیادی از او دیدهاند و شنیدهاند.
آقای عاقد از پدر و پدربزرگ عروس خانم اجازه میگیرد تا خطبه عقد را بخواند، ابتدا شاهدان و عروس و داماد دفاتر عقد را امضا میکنند و سپس آقا محسن برادر داماد آیاتی از کلامالله مجید را قرائت میکند.
عروسی که به جای چیدن گل، «یاسین» خواند
مهریه عروس خانم هم یک جلد کلامالله مجید، ۱۴ سکه بهار آزادی و سفر حج مفرده است، نکته جالب اینکه زمانی که عاقد از مهشید خانم میپرسد که آیا وکیل است وی را به عقد آقا صادق درآورد، یکی از خانمهای حاضر در مراسم به جای اینکه بگوید عروس رفته گل بچیند و گلاب بیاورد، میگوید: عروس خانم سوره یاسین و سوره طاها را تلاوت میکند.
اما در نهایت در حالی که آقا داماد زیر لب آیتالکرسی و آیات سوره یس را میخواند و صلوات میفرستد، عروس خانم با توکل به خداوند مهربان و کسب اجازه از امام زمان (عج)، شهدای گرانقدر و بزرگترها «بله» را میگوید و باز هم طنین صلوات است که گلزار شهدای کرمان را پر میکند... .
*فارس
لبخند زیبای شهید مغفوری زینببخش سفره عقد زوج کرمانی
ساعت ۲ و ۲۷ دقیقه ظهر دوازدهمین روز سال جدید است که شمارهای ناشناس روی صفحه تلفن همراهم ظاهر میشود، پاسخ میدهم، مرد جوانی از آن سوی خط خودش را «پورعلیخانی» معرفی میکند و میگوید: قرار است ساعت سه عصر امروز مراسم عقد برادرش در جوار مزار شهید عبدالمهدی مغفوری برگزار شود.
پورعلیخانی از من میخواهد تا در صورت تمایل برای تهیه گزارش از مراسم معنوی عقد برادرش به عنوان حرکتی فرهنگی به گلزار شهدا بروم.
میز کوچکی را بالای مزار شهید مغفوری قرار دادهاند و سفره عقد را بر روی این میز پهن کردهاند، یک جلد کلام الله مجید، تصویری از رهبر معظم انقلاب اسلامی، آینه و شمعدان، عسل، نبات، سیب سرخ، نان و پنیر و چند دانه گردو، فندق و بادام سر سفره عقد قرار داده شده است، بسیار ساده و زیبا.
سفره عقد را به نحوی چیدهاند که نگاه شهید مغفوری از درون قابی که بالای مزار مطهرش قرار دارد رو به سفره عقد است، شهید مغفوری لبخند میزند و هفت، هشت ماهی قرمز در درون قاب عکس به دورش میگردند.
آقا داماد و عروس خانم به پای سفره عقد میآیند از بزرگترهای فامیل اجازه میگیرند و بر روی دو صندلی سفیدی مینشینند که پای سفره عقد گذاشتهاند، چند نفر از ریشسفیدان فامیل بر روی سکوی نزدیک سفره عقد نشستهاند و سایر اقوام و دوستان هم دور تا دور عروس و داماد حلقه زدهاند.
حفظ تقوا و ایمان؛ مهمترین خواستههای عروس و داماد جوان
این عروس و داماد ۲۲ ساله هستند و پدرها و مادرانشان با هم قوم و خویش بودهاند، آقا صادق مدتی قبل به خدا توکل میکند و از مادرش میخواهد تا برایش آستین بالا بزند و سور و ساط دامادیاش را جور کند.
مادر و خواهر آقا صادق هم مهشید خانم را برای پسرشان در نظر میگیرند، اما ملاک آقا داماد برای ازدواج به هیچ وجه بحث قوم و خویشی نبوده، بلکه به گفته خودش به دنبال ایمان و تقوای عروس خانم بوده است.
داماد جوان به سادهزیستی علاقه داشته است و زمانی که این موضوع را در گفتوگوهای اولیه با عروس خانم مطرح میکند، متوجه میشود، عروس خانم در زمینه سادهزیستی، بیتوجهی به مسائل مادی و دنیوی و عنایت شهدا در زندگی ۱۰ قدم از او جلوتر است.
حتی بر خلاف بسیاری از دخترهای این دوره و زمانه که آرزوی برگزاری پرهزینهترین مراسم را در گرانترین هتلها و تالارهای شهر دارند، اما مهشید خانم به آقا صادق پیشنهاد میدهد که مراسم عقدشان را در گلزار شهدا و در جوار مزار پاک شهید مغفوری برگزار کنند، آقا داماد هم از این پیشنهاد لذت میبرد و آن را قبول میکند.
آقا صادق آنقدر شیفته تقوا و ایمان مهشید خانم میشود که به قول خودش اگر ۱۴ هزار سکه هم مهریه میخواستند، عرضی نداشت، اما عروس خانم و خانوادهاش ۱۴ سکه را برای مهریه در نظر میگیرند.
در همین حال عروس خانم در گفتوگوهای قبل از مراسم عقد فقط و فقط از آقا داماد میخواهد که ایمان و تقوا داشته باشد.
داماد جوان خدا را شکر میکند که نان حلالی که پدرش و پدر همسرش با زحمت در زندگی به دست آوردهاند بر زندگی آنها تاثیر گذاشته است و اعتقاد دارد انسان از سختیها به خدا میرسد.
کرامات شهید مغفوری به مردم کرمان
عاقد این مراسم عقد، مرد میانسالی است، وی از عروس و داماد و خانواده آنها به علت برگزاری آیین عقد در جوار گلزار شهدا قدردانی میکند و با اشاره به اینکه در یکی از عملیاتها با شهید عبدالمهدی مغفوری همرزم بوده است، از شهید مغفوری به عنوان شهیدی شاخص نام میبرد که بسیاری از مردم کرمان کرامتهای زیادی از او دیدهاند و شنیدهاند.
آقای عاقد از پدر و پدربزرگ عروس خانم اجازه میگیرد تا خطبه عقد را بخواند، ابتدا شاهدان و عروس و داماد دفاتر عقد را امضا میکنند و سپس آقا محسن برادر داماد آیاتی از کلامالله مجید را قرائت میکند.
عروسی که به جای چیدن گل، «یاسین» خواند
مهریه عروس خانم هم یک جلد کلامالله مجید، ۱۴ سکه بهار آزادی و سفر حج مفرده است، نکته جالب اینکه زمانی که عاقد از مهشید خانم میپرسد که آیا وکیل است وی را به عقد آقا صادق درآورد، یکی از خانمهای حاضر در مراسم به جای اینکه بگوید عروس رفته گل بچیند و گلاب بیاورد، میگوید: عروس خانم سوره یاسین و سوره طاها را تلاوت میکند.
اما در نهایت در حالی که آقا داماد زیر لب آیتالکرسی و آیات سوره یس را میخواند و صلوات میفرستد، عروس خانم با توکل به خداوند مهربان و کسب اجازه از امام زمان (عج)، شهدای گرانقدر و بزرگترها «بله» را میگوید و باز هم طنین صلوات است که گلزار شهدای کرمان را پر میکند... .
*فارس