قبول کنیم که «استراحت مطلق» حکایت غم انگیزی است و بدانیم در عین مبتذل و بیمار بودن، فیلم مهمی است؛ هم از این جهت که وضعیت مدیریت و راهبری حاکم بر فضای فرهنگی و هنری کشور خاصه در عرصه سینما را نمایان میسازد و هم از این جهت که اوج وخامت اوضاع و احوال فیلمسازان مدعی عرصه شبه روشنفکری را بر ملا میگرداند.
به گزارش شهدای ایران، متن نقدی که اخیرا درباره فیلم استراحت مطلق منتشر کردیم بازتابهای فراوانی در میان اهالی رسانه و مخاطبان داشت.
گرچه آن نقد، زبان تند و گزندهای داشت اما معتقدیم همچنان قابل دفاع است. بازنشر فراوان آن در سایر رسانهها هم شاید خود گواهی بر اهمیت موضوع و ارج نگاهی داشت که در آن انعکاس یافته بود.
فیلمی بیمار اما مهم...!
همچنان معتقدیم فیلم «استراحت مطلق» در عین مبتذل و بیمار بودن، فیلم مهمی است؛ هم از این جهت که وضعیت مدیریت و راهبری حاکم بر فضای فرهنگی و هنری کشور خاصه در عرصه سینما را نمایان میسازد و هم از این جهت که اوج وخامت اوضاع و احوال فیلمسازان مدعی عرصه شبه روشنفکری را بر ملا میگرداند.
در این فاصله، تعدادی از مخاطبان با تماس تلفنی، ایمیل، کامنت و حتی حضوری، از آن نقد و نوع واکنش به موقع، متناسب و صریحی که «رسا» نسبت به «استراحت مطلق» نشان داده بود، تشکر کردند که برای ما جای بسی امیدواری و انرژی برای ادامه مسیر است.
در ادامه همین واکنشها، متن زیر که به قلم یکی از همکاران عزیز تحریریه رسا است و در آن تلاش شده است نکات دیگری در باب پدیدهای همچون «استراحت مطلق» بیان گردد، به حضور شما تقدیم میشود.
اندر باب اهمیتهای مضاعف فیلمی مثل استراحت مطلق
سخن گفتن درباره فیلم «استراحت مطلق» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی از چند لحاظ حائز اهمیت است. ابتدا اینکه این فیلمساز مدتهاست تلاش دارد به واسطه فیلمهای خود، خط فکری مشخصی را که سراسر پوچی و ناامیدی است در سینمای ایران رواج دهد. کارنامه کاهانی به وضوح نشان میدهد که از نگاه وی جامعه ایران یک جامعه افسارگسیخته، ناامید، بیبند و بار و بی هدف است.
برای مثال روایت کاهانی از زندگی صاحب افسرده و عصبی یک سالن و کارگران مفلوک آن در فیلم سینمایی «بیست»، نشان دادن فقر و بدبختی در فیلم سینمایی "هیچ" که در پایان به خودکشی و فحشا میانجامدع یا روایت یک مادر مذهبی که عصبی، متعصب و مرتجع است و نمیتواند با بارداری ناخواسته دخترش کنار بیاید در فیلم "بی خود و بیجهت" گواه این است که فیلم "استراحت مطلق" ادامه سیر انحرافی کاهانی است که فقط خدا میداند در نهایت به کجا میانجامد.
فیلمی که به جشنواره راه نیافت و به اکران مهم نوروزی چرا!
عبدالرضا کاهانی که با راه نیافتن فیلمش به بخش مسابقه سی و دومین جشنواره فیلم فجر انتقادات گستردهای را به مسئولان سینمایی و حتی شخص رییس جمهور متوجه کرد و گفت: «تفاوت روحانی با احمدی نژاد تنها یک لبخند است!» در کمال تعجب ناگهان فیلمش به اکران نوروزی نائل شد. تصمیمی که با توجه به مضامین سخیف و ناامید کننده فیلم سینمایی «استراحت مطلق» از سوی دولت تدبیر و امید، بعید و غیر موجه بود.
سینمای روشنفکری؛ مردابی که تنها میتوان در آن دست و پا زد؟!
متأسفانه عبدالرضا کاهانی که داعیه دار سینمای ابزورد و روشنفکری است، ساختار شکنی را تنها در چارچوب ارائه الفاظ، حرکات و مضامین غیر اخلاقی تعریف میکند. در این فیلم حرکات و الفاظ بازیگران به حدی غیراخلاقی است که امکان نقل آن به هیچ وجه وجود ندارد و تنها با دیدن آن میتوان به عمق فاجعه پی برد. (البته دیدن فیلم به هیچ وجه توصیه نمیشود!) برهنگی رضا عطاران در این فیلم جلوی همسر واقعیاش و البته بیننده، تنها بخشی از نشانههای ضد فرهنگی این اثر است.
این فیلم برای عبور از ممیزی، با مات کردن تصویر در سکانس آماده کردن مواد مخدر و استفاده از سوت به جای دیالوگهای سخیف آقای عطاران به طور بیسابقهای به مخاطبان توهین کرد. حال اینکه سانسور این صحنهها، هیچ لطمهای به فیلم وارد نمیکرد.
جامعه ایرانی؛ متعصب، بیهدف، ناامید، سطحی و...!
از حیث محتوا، فیلم «استراحت مطلق» جامعهای را به تصویر میکشد که در آن اگر نگوییم همه، اغلب آدمها متعصب، بی هدف، ناامید و سطحی هستند. هیچ چیز جدی در زندگی آنها وجود ندارد و صرفا تلاش دارند که در این نا به سامانی اجتماعی و اقتصادی، به زیستن ادامه دهند.
آقای کاهانی در این فیلم و دو فیلم قبلیاش که در ایران اکران شده، با استفاده از رضا عطاران که از محبوبیت نسبی در بین عموم مردم به عنوان یک بازیگر طنز برخوردار است درصدد فتح گیشه و کشاندن مردم به سینما برآمد. خانوادهها نیز بدون اطلاع از مضمون فیلم با تکیه بر شناخت خود از عطاران و بازیهای طنز این بازیگر روانه سالنهای سینما شدند.
از قلقلک غرایز تا بازی با احساسات مردم!
اغلب فیلمهای کاهانی از یک سو سکانسهای طنزی دارند که از آن برای قلقلک مردم استفاده میشود و از سوی دیگر سکانسهای تلخی که برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب است. بی آنکه این کارگردان و نویسنده از پس شخصیت پردازی، روایت داستان و پایان بندی برآید.
در «استراحت مطلق» نیز به خوبی شاهد این مطلب هستیم. مشکل موجود بین زن و مرد (بابک حمیدیان و ترانه علیدوستی) مشخص نیست. فیلم تنها به یک دیالوگ: «اگه پول عکاسه رو میداد رابطه مون به اینجا نمیکشید» نقل به مضمون یا دیالوگهایی درباره رابطه زن (ترانه علیدوستی) با صاحب کارخانه (امیرشهاب رضویان) بسنده میکند.
فیلمساز ابزورد ما که نمیخواهد خود را درگیر روابط علی و معلولی کند نه میتواند بازی خوبی از بازیگران مطرح سینمای ایران به جز مجید صالحی بگیرد و نه توانایی باور پذیر کردن شخصیتها را دارد و تلاش میکند با استفاده از موسیقی خوب کارن همایونفر مخاطب را به هر شکل ممکن درگیر فیلم کند.
همه چیز تصادفی و بیمبناست! بدبخت میمانیم، بدبخت میمیریم!
پایان بندی «استراحت مطلق» نیز فاجعهای است برای خودش. اینکه همه چیز تصادفی است و هیچ کس هیچ ارادهای از خودش ندارد و همهی ما جبرا بدبخت هستیم و بدبخت میمانیم و طبیعتا بدبخت میمیریم.
آدمهای داستان «استراحت مطلق» کوتولههای فکری و ضعیف النفسی هستند که همگی صرفا درگیر معاش اند و مثل بابک حمیدیان آرزوها و آمال خود را تنها در کانادا قابل تحقق میبینند. هیچ کس حاضر نیست محض رضای خدا کمک کند. یک لحظه حواست پرت شود موتورت را میدزند. (سکانس دزدیده شدن موتور بابک حمیدیان) در جامعه کاهانی همه گرگ هستند!
باتوجه به شناخت بنده از شخصیت هنری فیلم ساز و ما حصل فیلم «استراحت مطلق» به نظر میرسد بهتر بود این فیلم «عقدههای کاهانی» نامگذاری میشد. فیلم سازی که نمیتوان آیندهای بهتر از امثال محسن مخملباف را برای وی متصور شد.
البته پر واضح است که بخش عظیمی از تقصیرها به گردن مسئولان سینمایی است که هیچگاه جانب اعتدال را رعایت نکرده و با سیاسیکاری خود، ضربات مهلکی را به طور خاص به سینما و به طور عام به فرهنگ این کشور وارد کردهاند؛ و المشتکی الی الله!
*رسا
گرچه آن نقد، زبان تند و گزندهای داشت اما معتقدیم همچنان قابل دفاع است. بازنشر فراوان آن در سایر رسانهها هم شاید خود گواهی بر اهمیت موضوع و ارج نگاهی داشت که در آن انعکاس یافته بود.
فیلمی بیمار اما مهم...!
در این فاصله، تعدادی از مخاطبان با تماس تلفنی، ایمیل، کامنت و حتی حضوری، از آن نقد و نوع واکنش به موقع، متناسب و صریحی که «رسا» نسبت به «استراحت مطلق» نشان داده بود، تشکر کردند که برای ما جای بسی امیدواری و انرژی برای ادامه مسیر است.
در ادامه همین واکنشها، متن زیر که به قلم یکی از همکاران عزیز تحریریه رسا است و در آن تلاش شده است نکات دیگری در باب پدیدهای همچون «استراحت مطلق» بیان گردد، به حضور شما تقدیم میشود.
اندر باب اهمیتهای مضاعف فیلمی مثل استراحت مطلق
سخن گفتن درباره فیلم «استراحت مطلق» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی از چند لحاظ حائز اهمیت است. ابتدا اینکه این فیلمساز مدتهاست تلاش دارد به واسطه فیلمهای خود، خط فکری مشخصی را که سراسر پوچی و ناامیدی است در سینمای ایران رواج دهد. کارنامه کاهانی به وضوح نشان میدهد که از نگاه وی جامعه ایران یک جامعه افسارگسیخته، ناامید، بیبند و بار و بی هدف است.
برای مثال روایت کاهانی از زندگی صاحب افسرده و عصبی یک سالن و کارگران مفلوک آن در فیلم سینمایی «بیست»، نشان دادن فقر و بدبختی در فیلم سینمایی "هیچ" که در پایان به خودکشی و فحشا میانجامدع یا روایت یک مادر مذهبی که عصبی، متعصب و مرتجع است و نمیتواند با بارداری ناخواسته دخترش کنار بیاید در فیلم "بی خود و بیجهت" گواه این است که فیلم "استراحت مطلق" ادامه سیر انحرافی کاهانی است که فقط خدا میداند در نهایت به کجا میانجامد.
فیلمی که به جشنواره راه نیافت و به اکران مهم نوروزی چرا!
عبدالرضا کاهانی که با راه نیافتن فیلمش به بخش مسابقه سی و دومین جشنواره فیلم فجر انتقادات گستردهای را به مسئولان سینمایی و حتی شخص رییس جمهور متوجه کرد و گفت: «تفاوت روحانی با احمدی نژاد تنها یک لبخند است!» در کمال تعجب ناگهان فیلمش به اکران نوروزی نائل شد. تصمیمی که با توجه به مضامین سخیف و ناامید کننده فیلم سینمایی «استراحت مطلق» از سوی دولت تدبیر و امید، بعید و غیر موجه بود.
سینمای روشنفکری؛ مردابی که تنها میتوان در آن دست و پا زد؟!
متأسفانه عبدالرضا کاهانی که داعیه دار سینمای ابزورد و روشنفکری است، ساختار شکنی را تنها در چارچوب ارائه الفاظ، حرکات و مضامین غیر اخلاقی تعریف میکند. در این فیلم حرکات و الفاظ بازیگران به حدی غیراخلاقی است که امکان نقل آن به هیچ وجه وجود ندارد و تنها با دیدن آن میتوان به عمق فاجعه پی برد. (البته دیدن فیلم به هیچ وجه توصیه نمیشود!) برهنگی رضا عطاران در این فیلم جلوی همسر واقعیاش و البته بیننده، تنها بخشی از نشانههای ضد فرهنگی این اثر است.
این فیلم برای عبور از ممیزی، با مات کردن تصویر در سکانس آماده کردن مواد مخدر و استفاده از سوت به جای دیالوگهای سخیف آقای عطاران به طور بیسابقهای به مخاطبان توهین کرد. حال اینکه سانسور این صحنهها، هیچ لطمهای به فیلم وارد نمیکرد.
جامعه ایرانی؛ متعصب، بیهدف، ناامید، سطحی و...!
از حیث محتوا، فیلم «استراحت مطلق» جامعهای را به تصویر میکشد که در آن اگر نگوییم همه، اغلب آدمها متعصب، بی هدف، ناامید و سطحی هستند. هیچ چیز جدی در زندگی آنها وجود ندارد و صرفا تلاش دارند که در این نا به سامانی اجتماعی و اقتصادی، به زیستن ادامه دهند.
آقای کاهانی در این فیلم و دو فیلم قبلیاش که در ایران اکران شده، با استفاده از رضا عطاران که از محبوبیت نسبی در بین عموم مردم به عنوان یک بازیگر طنز برخوردار است درصدد فتح گیشه و کشاندن مردم به سینما برآمد. خانوادهها نیز بدون اطلاع از مضمون فیلم با تکیه بر شناخت خود از عطاران و بازیهای طنز این بازیگر روانه سالنهای سینما شدند.
از قلقلک غرایز تا بازی با احساسات مردم!
اغلب فیلمهای کاهانی از یک سو سکانسهای طنزی دارند که از آن برای قلقلک مردم استفاده میشود و از سوی دیگر سکانسهای تلخی که برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب است. بی آنکه این کارگردان و نویسنده از پس شخصیت پردازی، روایت داستان و پایان بندی برآید.
در «استراحت مطلق» نیز به خوبی شاهد این مطلب هستیم. مشکل موجود بین زن و مرد (بابک حمیدیان و ترانه علیدوستی) مشخص نیست. فیلم تنها به یک دیالوگ: «اگه پول عکاسه رو میداد رابطه مون به اینجا نمیکشید» نقل به مضمون یا دیالوگهایی درباره رابطه زن (ترانه علیدوستی) با صاحب کارخانه (امیرشهاب رضویان) بسنده میکند.
فیلمساز ابزورد ما که نمیخواهد خود را درگیر روابط علی و معلولی کند نه میتواند بازی خوبی از بازیگران مطرح سینمای ایران به جز مجید صالحی بگیرد و نه توانایی باور پذیر کردن شخصیتها را دارد و تلاش میکند با استفاده از موسیقی خوب کارن همایونفر مخاطب را به هر شکل ممکن درگیر فیلم کند.
همه چیز تصادفی و بیمبناست! بدبخت میمانیم، بدبخت میمیریم!
پایان بندی «استراحت مطلق» نیز فاجعهای است برای خودش. اینکه همه چیز تصادفی است و هیچ کس هیچ ارادهای از خودش ندارد و همهی ما جبرا بدبخت هستیم و بدبخت میمانیم و طبیعتا بدبخت میمیریم.
آدمهای داستان «استراحت مطلق» کوتولههای فکری و ضعیف النفسی هستند که همگی صرفا درگیر معاش اند و مثل بابک حمیدیان آرزوها و آمال خود را تنها در کانادا قابل تحقق میبینند. هیچ کس حاضر نیست محض رضای خدا کمک کند. یک لحظه حواست پرت شود موتورت را میدزند. (سکانس دزدیده شدن موتور بابک حمیدیان) در جامعه کاهانی همه گرگ هستند!
باتوجه به شناخت بنده از شخصیت هنری فیلم ساز و ما حصل فیلم «استراحت مطلق» به نظر میرسد بهتر بود این فیلم «عقدههای کاهانی» نامگذاری میشد. فیلم سازی که نمیتوان آیندهای بهتر از امثال محسن مخملباف را برای وی متصور شد.
البته پر واضح است که بخش عظیمی از تقصیرها به گردن مسئولان سینمایی است که هیچگاه جانب اعتدال را رعایت نکرده و با سیاسیکاری خود، ضربات مهلکی را به طور خاص به سینما و به طور عام به فرهنگ این کشور وارد کردهاند؛ و المشتکی الی الله!
*رسا