آغازین روزهای سال جدید است و دید و بازدیدها ادامه دارد، گاهی به مسافرت میرویم و گاهی برای تفریح از شهر خارج میشویم. اما شهرکی در همین شهرمان است که مردان جنگ دور از هیاهوی زمانه زندگی میکنند.
شهدای ایران:شاید کمتر کسی این روزها از این مردان یاد میکند، مردانی که در ظاهر اثری از جراحت در آنها نمیبینی اما درونشان پر از درد است و درد را با سکوت فریاد میزنند.
در همین روزگار پر سر و صدا، یاد میکنیم از روزهای پایانی بهمن 93 که به همراه هنرمندان و بازیگران، سری به جانبازان آسایشگاه اعصاب و روان ثارالله زدیم. آن روز نزدیک عصر بود که وارد محوطه آسایشگاه شدیم، کم کم بازیگران و هنرمندان در این محل جمع شدند و در ابتدا رفتیم به سمت سالن ورزشی آسایشگاه. هر کدام از جانبازان با وسیلهای در حال ورزش بودند، یکی رکاب میزد و دیگری گامهایش را محکمتر بر روی تردمیل میگذاشت، آن قدر سرشان گرم ورزش کردن بود که کاری با کسی هم نداشتند و حتی اطراف را هم نگاه نمیکردند؛ انگار در عالم دیگری سیر میکردند. حدود 10 دقیقهای در سالن بودیم که مسئول این محل، توضیحاتی درباره نحوه برنامهریزی برای ورزش جانبازان داد. بعد از آن عکسی به یادگاری با تعدادی از جانبازان گرفتیم و در حالی که به در خروجی نزدیک میشدیم، یکی از جانبازان به آرامی از بازیگری که بیشترمان او را میشناسیم، پرسید: «میبخشید، شما از کجا اومدید؟» و این بانوی هنرمند برای جانباز توضیح داد که از کجا و برای چه آمدهایم. قرار بود به خوابگاه جانبازان برویم؛ وارد طبقه اول، محل استراحت آنها شدیم و کنار تختشان ایستادیم، برخیشان خوشصحبت بودند و از روزگار گذشته و حالشان تعریف میکردند؛ برخی هم در حال و هوای خودشان بودند، یکی از همین مردان سرش را زیر ملحفه پنهان کرده بود و دیگری با مداد سیاه روی کاغذ سفید، خطوطی که برای خودش معنا داشت، را میکشید. در آنی تختها، اتاقها و طبقات از نظرمان گذشت؛ سلام و احوالپرسیهای گرم، دادن یک شاخه گل سرخ و بعد از هر دیدار، کشیدن یک نفس عمیق سهم هر کدام از ما بود. در فرصتی کوتاه پای حرفهای بازیگران و هنرمندان نشستیم تا برایمان بگویند که چرا به اینجا آمدهاند.
* نباید فراموششان کنیم
«آزاده زارعی» بازیگر نقش باران در سریال «آوای باران» که متولد سال 1368 و از هنرمندان نسل سوم انقلاب است؛ او در این دیدار پای درد دل جانبازان مینشیند و در وقت خداحافظی به آنها میگوید: «من کوچیک همه شما هستم؛ هر چه داریم از شماست».
وی در گفتوگو با فارس بیان میکند: من به طور مستقیم فضای درگیری جنگ را درک نکردم اما از خانواده شهدا هستیم؛ در طول جنگ داییهایم شهید «احمد و مهدی زارعی» در فاصله 40 روز به شهادت رسیدند. طی این سالها غم پدربزرگ و مادربزرگم در داغ عزیزشان و غم مادرم در داغ برادرانش را درک کردم؛ هنوز هم داغ دایی احمد و دایی مهدی برای خانوادهام تازه است و نمیتوانند فراموش کنند. حتی برای یادبود داییهای شهیدم، مادرم نام برادرانم را احمد و مهدی گذاشته است.
این هنرمند سینما و تلویزیون بیان میدارد: شهدا و جانبازان به قدری فداکار هستند که به خاطر ما و به خاطر سرزمینمان جانشان را گذاشتند؛ در حالی که ما حاضر نیستیم یک خار در دستمان برود. ما میآییم اینجا تا تلنگری برای خودمان باشد. وظیفه ما این است که این عزیزان را فراموششان نکنیم و به یاد داشته باشیم که برای چه رفتند.
* جانبازان میخواهند مردم باورشان کنند
«زهرا سعیدی» بازیگر که در چندین فیلم و سریال از جمله «ستایش» نقشآفرینی کرده است، در این دیدار حضور یافته و میگوید: امروز کسانی را دیدیم که وجودشان بخشی از گذشته ما است؛ این عزیزان غصه همیشگی من هستند. به خصوص جانبازان اعصاب و روان که حتی فلش یک دوربین عکاسی و یا بوی یک میوه میتواند آنها را اذیت کند و از حالت طبیعی خارج شوند.
وی ادامه میدهد: داریم وضعیت کنونی دنیا را میبینیم و اینکه الان ایران سکوی آرامش در این بحران دنیا و بین در کشورهای همسایه است؛ ما همین آرامش را مدیون اینها هستیم و هر چه کنیم برای این عزیزان کم است.
این بازیگر سینما و تلویزیون بیان میدارد: من دوران جنگ را در شیراز بودم و با تمام وجودم شرایط آن موقع را درک کردم؛ یکی از برادران همسرم در جنگ شهید شد و همسرم از نظر روحی صدمه شدیدی دید. ضمن اینکه برادر دیگر همسرم در این دوران مجروح شد و هنوز هم از ترکشی که در ریهاش هست، درد میکشد.
وی ادامه میدهد: همه ما میدانیم که باید دِینمان را نسبت به این عزیزان ادا کنیم؛ حتی به نظرم لازم است که نهاد مردمی تشکیل شود و با برنامهریزی مردم گروه گروه بیایند و به جانبازان سر بزنند. اینها بیشتر نیازهای عاطفی دارند و میخواهند مردم باورشان داشته باشند.
سعیدی یادآور شد: ضمن اینکه باید یاد کنیم از همسر این جانبازان که شرایط سختی را تحمل میکنند؛ آنها هم در گمنامی هستند و کاش مردم بتوانند از آنها قدردانی کنند.
* با دیدن جانبازان به خودم میآیم
«حمیدرضا پگاه» از بازیگران سینما و تلویزیون نیز در حاشیه دیدار با جانبازان اعصاب و روان اظهار میدارد: این جانبازان یادگاران دوران دفاع مقدس هستند؛ با دیدن این عزیزان باید به خودمان بیاییم.
وی میگوید: من به خاطر تلنگر به خودم به دیدار جانبازان آمدم؛ این آدمهای بزرگوار در دوران جنگ کار خودشان را انجام دادند؛ ما باید بدانیم که در کجا زندگی میکنیم و مدیون چه کسانی هستیم.
* باید هدف جانبازان را برای فرزندانمان ترسیم کنیم
«علی خسروی» از داوران بینالمللی فوتبال در دیدار با جانبازان میگوید: این عزیزان نشانه ملت ما هستند. ما خیلی مدیونشان هستیم. اگر کشورمان در دنیا مطرح میشود، ما کارهای نیستم. این جانبازان تمام کارها را کردند، جانشان را گذاشتند و الان در این جاها دارند دردها را تحمل میکنند.
وی بیان میدارد: اکنون ما باید دنبال هدف اینها باشیم. باید هدف اینها را برای بچههایمان ترسیم کنیم. البته جای تأسف دارد که امروز در جاهایی اشتباه کردیم که راه شهدا و جانبازان را گم کردیم و اینها به همین دلیل از ما دلخور هستند.
خسروی ادامه میدهد: با دیدن این جانبازان بیشتر قدر خانواده و موقعیت کشورمان را میدانم؛ سعی میکنم در هر عرصهای ارزش واقعی یک ایرانی را به نمایش بگذارم؛ ایرانی که مهد عشق و دوست داشتن است.
* نفسهایمان را مدیون جانبازان هستیم
«لادن سلیمانی» از بازیگران سینما که در این دیدار حضور داشته، میگوید: من در برهه جنگ، اهواز بودیم و جنگ را با همه وجودم احساس و درک کردم. گاهی در فاصله 300 ـ 400 متری از ما موشکی بر خانهای میخورد و خراب شدن خانههای دوستان و آشنایان را میدیدیم. همیشه آن لحظات مثل فیلم از ذهنم میگذرد.
وی ادامه میدهد: به یاد دارم، در بحبوحه جنگ پدرم از سرکار به منزل میآمد، ما بچهها را دو تا دو تا بغل میگرفت و سوار ماشین کرد و به پناهگاه میبرد. آن موقع مادرم به خاطر دلبستگی به اقوام نمیخواست شهر را ترک کند اما مجبور بودیم، برویم. خوب یادم است ساعتها و روزهای متوالی که در پناهگاهها میماندیم.
این بازیگر سینما بیان میدارد: نکته مهم این است که ما مدیون همین جانبازان هستیم؛ فقط این نیست که بیمارستان و تخت و خوراک و پوشاک در اختیار این عزیزان بگذارند؛ آنها در شهر هم نیاز به آسایش و آرامش دارند. مهمتر اینکه ما دین خودمان را ادا نکردیم، بلکه فراموششان کردیم. در حالی که همه نفسهایمان را مدیون اینها هستیم.
به غروب آفتاب نزدیک میشدیم و دیگر فرصتی نبود که پای حرفهای دیگر بازیگران و هنرمندان بنشینیم.
و اما جانبازان با لبخندی از شوق دیدار در محوطه به بدرقهمان آمدند؛ و پیدا بود که بعد از رفتن مهمانها و باز هم سکوت حکومت خواهد کرد، دوباره چه غروب غمانگیزی با این همه تنهایی در بهشت زهرای نیایش رقم خواهد خورد.
موقع برگشت یکی از هنرمندان میگفت: آنها که عیددیدنی رفتن را دوست ندارند و نشست و برخاستهای فامیل و دوستان برایشان تکراری شده به دیدار کسانی بروند که انتظار می کشند کسی به آنها سری بزند. این دیدار جنسی متفاوت دارد و حسی عجیب را در وجود آدمی بیدار میکند.
*فارس
* نباید فراموششان کنیم
«آزاده زارعی» بازیگر نقش باران در سریال «آوای باران» که متولد سال 1368 و از هنرمندان نسل سوم انقلاب است؛ او در این دیدار پای درد دل جانبازان مینشیند و در وقت خداحافظی به آنها میگوید: «من کوچیک همه شما هستم؛ هر چه داریم از شماست».
وی در گفتوگو با فارس بیان میکند: من به طور مستقیم فضای درگیری جنگ را درک نکردم اما از خانواده شهدا هستیم؛ در طول جنگ داییهایم شهید «احمد و مهدی زارعی» در فاصله 40 روز به شهادت رسیدند. طی این سالها غم پدربزرگ و مادربزرگم در داغ عزیزشان و غم مادرم در داغ برادرانش را درک کردم؛ هنوز هم داغ دایی احمد و دایی مهدی برای خانوادهام تازه است و نمیتوانند فراموش کنند. حتی برای یادبود داییهای شهیدم، مادرم نام برادرانم را احمد و مهدی گذاشته است.
این هنرمند سینما و تلویزیون بیان میدارد: شهدا و جانبازان به قدری فداکار هستند که به خاطر ما و به خاطر سرزمینمان جانشان را گذاشتند؛ در حالی که ما حاضر نیستیم یک خار در دستمان برود. ما میآییم اینجا تا تلنگری برای خودمان باشد. وظیفه ما این است که این عزیزان را فراموششان نکنیم و به یاد داشته باشیم که برای چه رفتند.
* جانبازان میخواهند مردم باورشان کنند
«زهرا سعیدی» بازیگر که در چندین فیلم و سریال از جمله «ستایش» نقشآفرینی کرده است، در این دیدار حضور یافته و میگوید: امروز کسانی را دیدیم که وجودشان بخشی از گذشته ما است؛ این عزیزان غصه همیشگی من هستند. به خصوص جانبازان اعصاب و روان که حتی فلش یک دوربین عکاسی و یا بوی یک میوه میتواند آنها را اذیت کند و از حالت طبیعی خارج شوند.
وی ادامه میدهد: داریم وضعیت کنونی دنیا را میبینیم و اینکه الان ایران سکوی آرامش در این بحران دنیا و بین در کشورهای همسایه است؛ ما همین آرامش را مدیون اینها هستیم و هر چه کنیم برای این عزیزان کم است.
این بازیگر سینما و تلویزیون بیان میدارد: من دوران جنگ را در شیراز بودم و با تمام وجودم شرایط آن موقع را درک کردم؛ یکی از برادران همسرم در جنگ شهید شد و همسرم از نظر روحی صدمه شدیدی دید. ضمن اینکه برادر دیگر همسرم در این دوران مجروح شد و هنوز هم از ترکشی که در ریهاش هست، درد میکشد.
وی ادامه میدهد: همه ما میدانیم که باید دِینمان را نسبت به این عزیزان ادا کنیم؛ حتی به نظرم لازم است که نهاد مردمی تشکیل شود و با برنامهریزی مردم گروه گروه بیایند و به جانبازان سر بزنند. اینها بیشتر نیازهای عاطفی دارند و میخواهند مردم باورشان داشته باشند.
سعیدی یادآور شد: ضمن اینکه باید یاد کنیم از همسر این جانبازان که شرایط سختی را تحمل میکنند؛ آنها هم در گمنامی هستند و کاش مردم بتوانند از آنها قدردانی کنند.
* با دیدن جانبازان به خودم میآیم
«حمیدرضا پگاه» از بازیگران سینما و تلویزیون نیز در حاشیه دیدار با جانبازان اعصاب و روان اظهار میدارد: این جانبازان یادگاران دوران دفاع مقدس هستند؛ با دیدن این عزیزان باید به خودمان بیاییم.
وی میگوید: من به خاطر تلنگر به خودم به دیدار جانبازان آمدم؛ این آدمهای بزرگوار در دوران جنگ کار خودشان را انجام دادند؛ ما باید بدانیم که در کجا زندگی میکنیم و مدیون چه کسانی هستیم.
«علی خسروی» از داوران بینالمللی فوتبال در دیدار با جانبازان میگوید: این عزیزان نشانه ملت ما هستند. ما خیلی مدیونشان هستیم. اگر کشورمان در دنیا مطرح میشود، ما کارهای نیستم. این جانبازان تمام کارها را کردند، جانشان را گذاشتند و الان در این جاها دارند دردها را تحمل میکنند.
وی بیان میدارد: اکنون ما باید دنبال هدف اینها باشیم. باید هدف اینها را برای بچههایمان ترسیم کنیم. البته جای تأسف دارد که امروز در جاهایی اشتباه کردیم که راه شهدا و جانبازان را گم کردیم و اینها به همین دلیل از ما دلخور هستند.
خسروی ادامه میدهد: با دیدن این جانبازان بیشتر قدر خانواده و موقعیت کشورمان را میدانم؛ سعی میکنم در هر عرصهای ارزش واقعی یک ایرانی را به نمایش بگذارم؛ ایرانی که مهد عشق و دوست داشتن است.
* نفسهایمان را مدیون جانبازان هستیم
«لادن سلیمانی» از بازیگران سینما که در این دیدار حضور داشته، میگوید: من در برهه جنگ، اهواز بودیم و جنگ را با همه وجودم احساس و درک کردم. گاهی در فاصله 300 ـ 400 متری از ما موشکی بر خانهای میخورد و خراب شدن خانههای دوستان و آشنایان را میدیدیم. همیشه آن لحظات مثل فیلم از ذهنم میگذرد.
وی ادامه میدهد: به یاد دارم، در بحبوحه جنگ پدرم از سرکار به منزل میآمد، ما بچهها را دو تا دو تا بغل میگرفت و سوار ماشین کرد و به پناهگاه میبرد. آن موقع مادرم به خاطر دلبستگی به اقوام نمیخواست شهر را ترک کند اما مجبور بودیم، برویم. خوب یادم است ساعتها و روزهای متوالی که در پناهگاهها میماندیم.
این بازیگر سینما بیان میدارد: نکته مهم این است که ما مدیون همین جانبازان هستیم؛ فقط این نیست که بیمارستان و تخت و خوراک و پوشاک در اختیار این عزیزان بگذارند؛ آنها در شهر هم نیاز به آسایش و آرامش دارند. مهمتر اینکه ما دین خودمان را ادا نکردیم، بلکه فراموششان کردیم. در حالی که همه نفسهایمان را مدیون اینها هستیم.
به غروب آفتاب نزدیک میشدیم و دیگر فرصتی نبود که پای حرفهای دیگر بازیگران و هنرمندان بنشینیم.
و اما جانبازان با لبخندی از شوق دیدار در محوطه به بدرقهمان آمدند؛ و پیدا بود که بعد از رفتن مهمانها و باز هم سکوت حکومت خواهد کرد، دوباره چه غروب غمانگیزی با این همه تنهایی در بهشت زهرای نیایش رقم خواهد خورد.
موقع برگشت یکی از هنرمندان میگفت: آنها که عیددیدنی رفتن را دوست ندارند و نشست و برخاستهای فامیل و دوستان برایشان تکراری شده به دیدار کسانی بروند که انتظار می کشند کسی به آنها سری بزند. این دیدار جنسی متفاوت دارد و حسی عجیب را در وجود آدمی بیدار میکند.
*فارس