شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۷۱۰۰۵
تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۳
شهدای ایران:  باور این واقعیت که از شهادت مسعود فقط 5 سال و 3 ماه گذشته برایش دشوار است. چرا که عقیده دارد زمان و عقربه های ساعت طی 27 سال و 4 ماه زندگی مشترک با همسر و همراه سرعت زیادی داشته و اکنون که او رفته حرکت عقربه ها کند شده و با هر جنبش آرام شان عقرب گونه نیش فقدان مرد آرزوهایش را بر تنش می زنند.

منصوره کرمی همسر دکتر مسعود علی محمدی نخستین دانشمند برجسته هسته ای کشور که به دست عامل تروریستی صهیونیسم در زمستان سال 88 به شهادت رسید در روزهای پایانی سال 93 مشغول اقدامات نهایی خود برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مطالعات زنان و تدارک سفر به اجلاس بین المللی ژنو به عنوان «نماینده صلح و مقابله با پدیده شوم تروریسم» از سوی جمهوری اسلامی ایران بود، او عقیده دارد دلیلی که باعث شد تا درصحنه های بین المللی برای دفاع از حقوق هسته ای کشور ظاهر شود ارزش هدفی است که مسعود داشته و قداست آن را طی سال های زندگی مشترک کشف کرده است.

گرچه با بیان برخی ناگفته ها بغض هجوم آورده و زوایای ناپیدایی از شخصیت شهید پس از شسته شدن با آب دیده تشریح می شود اما حاصل این گفت وگو پدیدآورنده حسی تازه نسبت به پیوند عشق، علم و شهادت برای نگارنده بود. این گفت وگو گرچه به دلیل بزرگی شخصیت دانشمند شهید مسعود علی محمدی و محدودیت زمان مصاحبه تنها کم گفتن از برخی ناگفته ها و ابعاد شخصیتی و سلوک وی در محیط خانه و خانواده است اما امید است قدمی هرچند کوچک درجهت تنویر اقدام بزرگ جهادگران عرصه فناوری هسته ای کشور و تبیین شخصیت آن ها باشد. گفت و گوی 2 ساعته با همسر دانشمند شهید مسعود علی محمدی را در ادامه می خوانید :


* اگر اجازه بدهید ابتدا از آشنایی اولیه تان با شهید علی محمدی سوال کنم؟

ازدواج من با مسعود طبق تعریف امروز آن به نوعی سنتی بود من و مسعود هیچ پیوند فامیلی و آشنایی خانوادگی با یکدیگر نداشتیم آن‌ها اصالتا کَنی و اصالت خانوادگی ما تویسرکانی بود و تنها عامل برای ارتباط یافتن دوخانواده و سرگرفتن این ازدواج دوستی و همکاری وی با برادرم که اوهم نامش مسعود است بود، آن زمان ظاهرا طی این دوستی و برخی آمدو رفت ها بود که مسعود موضوع خواستگاری از من را با برادرم مطرح می کند، به یاد دارم زمانی که موضوع خواستگاری مسعود در خانه ما مطرح شد من تازه دیپلم گرفته بودم. هم زمان موضوع دو خواستگاری دیگر هم مطرح شده بود به همین خاطر خانواده این اختیار را به من داد تا از میان سه گزینه ، انتخاب خودم را داشته باشم.

* موقعیت دو خواستگار دیگر نسبت به شهید علی محمدی چگونه بود؟


یکی از خواستگاران که به واسطه خاله ام معرفی شده بود مهندس بود و دیگری که ازطریق یکی از آشنایان به خانه ما معرفی شده بود کارخانه دار بود و ظاهرا وضعیت اقتصادی مناسبی داشت. برادرم از من پرسید منصوره انتخاب تو کدام است، من که مردد بودم به او گفتم تو چه نظری نسبت به این سه نفرداری، او در جواب به من گفت باید ببینی چه تیپ و شخصیتی را بیشتر می پسندی . من که در آن زمان شور انقلابی زیادی داشتم و به فراخور روحیات آن زمان و تیپ هایی که در نظرم مطلوب بود گفتم از نظر من جوانی می تواند برای ازدواج خوب باشد که هم تیپ و رفتار آقای آهنگران باشد. برادرم در واکنش به این اظهار نظر ساده و صادقانه من گفت پس اگر اینطور است به نظر من مسعود در میان این سه نفر بهترین گزینه است چرا که هم خود مومن و متشرع است و هم خانواده ای مذهبی و انقلابی دارد و اینگونه بود که من از تردید بیرون آمدم و با مسعود که در آن زمان دانشجو بود و همراه با برادرم در ستاد انقلاب فرهنگی مشغول به کار بود زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

* توقعات وشروطی که دو خانواده برای ازدواج از یکدیگر داشتند در چه سطحی بود؟

هردو خانواده انتظارات خاصی را از هم مطالبه نمی کردند به جز اینکه علی رغم آنکه مسعود و من علاقه زیادی برای برگزاری مراسم عروسی با تشریفات سنگین و پرهزینه نداشتیم اما اصرار پدر شوهر بنده که در آن زمان از لحاظ مالی مستغنی بودند این بود که مراسم یگانه پسرش بسیار مفصل باشد زیرا مسعود برادری نداشت و تنها دو خواهر داشت وهمین امر باعث شد تا مراسم شب عروسی ما در یکی از هتل های مجلل تهران برگزار شود، از نظر مسکن هم باید بگویم ما زندگی خود را در همین خانه ( منزل پدر مسعود) آغاز کردیم و درکنار خانواده پدر شوهرم شروع کردیم و همانطور که شاهد هستید کماکان در این منزل و همجوار با مادرشوهر هستم.

* ارزیابی شما از شخصیت شهید علی محمدی در نخستین سال از زندگی مشترک چگونه بود؟

مسعود مومن ، با اعتماد به نفس و منطقی بود و در زندگی مشترک دارای روحیه گذشت بود و اما آن چیزی که باعث شد من به سرعت دلبسته او بشوم جمیع این ویژگی ها در کنار مهربانی خاصی که نسبت به من و متعاقبا خانواده داشت، بود. همواره از من حمایت می کرد اما در برخی بزنگاه های زندگی مشترک وزمانی که برخی چالش های طبیعی میان من و خانواده همسرم به وجود می آمد ضمن ارزیابی منطقی سوء تفاهم بوجود آمده تاجایی که امکان داشت میانجی گری می کرد و در صورت عدم موفقیت از من تقاضا می کرد نسبت به رنجش به وجود آمده بخاطر خدا ، به حرمت بزرگتران بر کوچکتران و با یادآوری علاقه و محبتی که میانمان است گذشت کنم.

* شاگردان و دوستان شهید علی محمدی با صراحت اعتراف دارند که این شهید بسیار دقیق و با هوش بود آیا این وضعیت در زندگی زناشویی نیز برای شما قابل ملاحظه بود؟

بله ایشان بسیار نسبت به مسائل پیرامون خود دقیق بود و با وجود این که پدرش چندین دهنه مغازه داشت(و شاید می توانست آینده اش را تامین کند) مسعود به دلیل علاقه مندی اش به ریاضیات و هوش بسیار بالا آرام آرام از این صنف فاصله گرفت و فیزیک را برگزید.

یادم می آید چند وقت قبل از شهادتش رفته بودم دندان پزشکی، پزشک معالج نتوانسته بود به درستی رنگ دندان من را هم رنگ دیگر دندان هایم درآورد این موضوع را به مسعود گفتم و او تصمیم گرفت تا مرا به دندانپزشکی ببرد در آنجا آنچنان با دقت جزئیات فرآیند کاشت و همرنگ سازی دندان ها را از پزشک سوال می کرد که گویی به این رشته علاقه مند است من از او پرسیدم این همه سوال و دقت برای یک کاری که تقریبا معمولی است برای چیست اما او به من گفت هر چیزی که درظاهر عادی است ابعاد پیچیده ای دارد و دانستن این ابعاد فهم بهتر نسبت به آن موضوع را باعث می شود.

هیچ وقت صرفا به اخبار یک رسانه اکتفا نمی کرد و از منظر همه جریان های سیاسی و حتی اپوزیسیون موضوع را مورد بررسی قرار می داد ، به گفته دوستانش، او کسی بود که معمولا پیش بینی های بدون خطایی ارائه می داد به طوری که برخی نزدیکان و خویشاوندان به شوخی به وی می گفتند تو با مسئولان عالی رتبه نظام درارتباط هستی و به همین خاطر اخبار ویژه ای را در اختیار داری اما واقعیت چیز دیگری بود.

مسعود بسیار با هوش بود و نسبت به همه موضوعات پیرامونی خود دقت و تعمق مثال زدنی داشت. این دقت و ظرافت در رفتار با من و فرزندانمان، امین و الهام، هم دیده می شد ، به یاد دارم وقتی که الهام می خواست مانتو تهیه کند از من و او درخواست داشت تا برای خرید مانتو نهایت سلیقه و ملاحظات حجاب اسلامی را داشته باشیم با این حال از ما می خواست بعد از تهیه چند مدل مورد نظر الهام ،مونه های انتخابی را به خانه ببریم تا او نیز نظر خود را نسبت به آن بدهد.

یکی از تفریحات من و مسعود پیاده روی عصرگاهی در خیابان ولی عصر بود که معمولا بخاطر علاقه مندی به آجیل شیرین با خوردن آجیل های شیرینی که مسعود خریداری می کرد همراه بود، علی رغم آنکه زمانی که با خانواده بود در نقش مرد خانه ظاهر می شد اما گاه به دلیل حساسیت هایی که کارش داشت، بخصوص آن بعد کاری که پنهان بود ساعاتی در منزل نیز به کار می پرداخت.

* آیا شما به حساسیت برخی ابعاد فعالیت محرمانه وی آگاهی داشتید ؟

من از همان شروع فعالیت مسعود با سازمان انرژی هسته ای از حساسیت کار مسعود آگاهی یافته بودم، او نیز من را نسبت به این موضوع آگاه کرده بود منتها اینگونه نبود که از ریز فعالیت علمی و برنامه های کاری وی مطلع باشم، یعنی به طور کل وی این اجازه را به ما نمی داد تا در کارهایی که انجام می دهد سرک بکشیم و این منع مسعود هم دلیل کاملا منطقی داشت، چرا که وی اعتقاد داشت هرچقدر از ریز کارهای من کمتر اطلاع داشته باشی در صورت قرار گرفتن در موقعیت تهدید آسیب کمتری می بینی.

او می گفت اگر دشمنان خدای نکرده بخواهند برای تخلیه اطلاعات علمی  من از تو استفاده کنند در اولین اقدام متوجه خواهند شد که تو از بسیاری مطالب بی اطلاعی از این رو آسیب کمتری خواهی دید به همین خاطر زمانی که پاکت های حاوی مطالب تحقیقاتی هسته ای را برای بررسی و پژوهش به خانه می آورد به شوخی می گفت چیز مهمی داخل آن نیست فقط به دلیل اینکه در مرکزی که کار می کنیم مهر محرمانه زیاد تولید شده است پشت و روی این بسته ها را ممهور به این کلمه می کنند ولی با همان زبان طنز از ما می خواست که به این وسایل نزدیک نشویم.

* آیا تهدیداتی که پیش از شهادت ایشان از سوی رژیم صهیونیستی اعلام شده بود و برخی اخبار مبنی بر احتمال ترور دانشمندان هسته ای شما و خانواده را نگران نمی کرد؟

این موضوع هم از آن مسائلی بود که باعث احتیاط بیش از حد مسعود و واهمه من شده بود حتی گاه این مسئله من را دچار حساسیت بی مورد کرده بود، باز در این زمینه به یاد دارم که زمانی که بخاطر توصیه های مکرر مسعود نسبت به مردی که چند روزی در یکی از ساختمان های نزدیکی منزلمان مشغول نقاشی بود احساس خطر کرده بودم وی به من گفت احتیاط خوب است اما قرار نیست هر چیزی باعث ترس تو بشود یا یک بار دیگر زمانی که از بیرون به خانه آمدم متوجه شدم صدایی از داخل خانه می آید با ترس به داخل خانه آمدم و متوجه شدم ماشین رختشویی روشن است با ترس و وحشت طوری که اگر کسی داخل خانه مخفی شده است تصور کند من تنها نیستم شروع کردم به صحبت کردن با خودم بلا فاصله به مسعود تلفن زدم و به او ماجرا را گفتم اما مسعود با خنده به من گفت امین زمین افتاده و شلوارش کثیف شده به همین خاطر به خانه آمده و شلوارش را در ماشین لباسشویی انداخته به من هم زنگ زده و موضوع را گفته است، یا روزی دیگر وقتی که درب منزل را از داخل باز کردم متوجه شدم یک سکه از لای در خانه به زمین افتاد بلا فاصله به مسعود زنگ زدم چرا که در آن زمان مسعود کتابی به من داده بود تا مطالعه کنم که در آن به موضوع ترور دانشمندان عراق پرداخته بود و در جایی از آن به قراردادن سکه لای در برای با خبر شدن از زمان باز کردن آن به واسطه ایجاد صدا توضیح داده بود. من به مسعود زنگ زدم و موضوع را توضیح دادم، مسعود با گفتن این جمله که «حسابی کارآگاه بازی می کنی و خانم مارپل شدی» به من گفت که ترست بی مورد است اما واقعیت این بود که همیشه مسعود جانب احتیاط را رعایت می کرد ولی علاقه نداشت ما تحت تاثیر این مسائل قرار بگیریم.

* آیا غیر از شما و اعضای خانواده افراد دیگری از حساسیت شغل شهید علی محمدی آگاهی داشتند؟

نه عمده اقوام و حتی دوستان نزدیک تصور می کردند مسعود فقط تدریس می کند، با وجود اینکه وی نیز بسیار مردمی بود و سعی می کرد در ارتباطاتش با دیگران همانند روحیات مخاطبانش رفتار کند همین موضوع باعث شده بود که بسیاری از آشنایان پس از شهادت وی متعجب و غافلگیر بشوند لازم است در تعریف شخصیت اجتماعی شهید این خاطره را بگویم که روزی به همراه شهید به خانه خواهرم یعنی باجناق مسعود که فردی کارخانه دار است رفتیم در میانه مهمانی باجناق ایشان و برادرش در مورد تاسیسات شوفاژ بحث می کردند که در بین صحبت آن‌ها ظاهرا مسعود نیز بخاطر اینکه ذهن فنی خوبی داشت نظری داده بود برادرزاده باجناق مسعود به وی گفت عذر می خواهم شما شغلتان چیست مسعود با اعتماد به نفس گفت تاسیساتی . می خواهم بگویم مسعود اینگونه رفتار می کرد به همین خاطر عمده آشنایان از حساسیت بالای کار مسعود بی اطلاع بودند.

* گرچه بر اساس اصل مسلم مکتب اسلام شهید مسعود در نزد خداوند زنده و شاهد است اما طی این 5 سالی که شهید علی محمدی در بین ما نیست، دوست داشتید وی در چه لحظه هایی از زندگیتان حضور داشت؟

مسعود علاقه زیادی داشت تا امین ازدواج کند حتی منزلی با این هدف برای پسرمان تهیه کرده بود از او خواست به خدمت سربازی برود تا هرچه زودتر زندگی اش سرو سامان یابد، دلبستگی شدیدی به الهام داشت، و بطوری که به رغم خستگی کار با آمدن به منزل با مهربانی و شوخ طبعی با وی رفتار می کرد به یاد دارم زمانی که سریال شبهای برره را از تلویزیون پخش می کرد این پدر و دختر با هم به زبان برره ای حرف می زدند، حالا 5 سال است که مسعود رفته است امین و الهام ازدواج کرده اند و به لطف خداوند در آغاز فروردین دختر الهام به دنیا خواهد آمد، همان نوه ای که مسعود همواره آرزوی دیدنش را داشت به طوری که هروقت برای پیاده روی باهم بیرون می رفتیم به من می گفت کم کم باید به لطف خدا موقعیتی ایجاد شود تا شکلات خوردن و پیاده روی را با نوه ها داشته باشیم .

آن چیز که همواره باعث ناراحتی من است این بود که وی نسبت به خانواده اش حساسیت زیادی داشت و حالا که شهید شده یادش آرامش بخش زندگیمان است.

* چرا برای تحصیل به خارج از کشور نرفت؟

مسعود به کشور، نظام و انقلاب بسیار وفادار بود و نظام را متعلق به خود می دانست حساسیت بالایی نسبت به نظام داشت وحتی نسبت به حضور خود در صحنه هایی مثل راهپیمایی 22 بهمن مقید بودگرچه برخی سیاسیون داخلی نسبت به وی بی انصافی هایی داشتند که نه واقعیت داشت و نه قابل باور اما ملاحظه کردید که با گذشت یک سال از شهادت مسعود آرام آرام واقعیت ها نمایان شد.

این را هم بگویم که اغراق و سانسور برخی ابعاد شخصیتی این شهید با هدف مصادره به مطلوب کردن نام آن از برای جناح های مختلف سیاسی از همان لحظه شهادت مسعود در فضای به شدت سیاسی شده سال 88 آغاز و همین امر نیز موجب شد تا برجستگی های واقعی شخصیت این شهید بیش از یک سال مهجور و مستور بماند به طوری که با اعلام خبر شهادت دیگر دانشمندان هسته ای بود که بار دیگر به این شهید پرداخته شد.

* می توانید این مصادره کردن ها را قدری توضیح دهید؟

اینکه مسعود را برخی رسانه ها و محافل اصلاح طلب دانستند تشخیص درستی بود گرچه من برسر همین تشخیص هم بحث دارم چرا که برخلاف برخی ادعاهایی که نسبت به شخصیت وی این محافل داشتند مسعود فقط و فقط سلیقه اصلاح طلبانه آن هم بسیار معتدل و به دور از هر گونه افراط و تفریط داشت منتها عقیده اش اینگونه بود و گاه حتی در زمان انتخابات ابراز می کرد که اگر فلان شخص انتخاب شود برای پیشبرد اهداف عالی نظام مناسب تر عمل خواهد کرد.

شاید شخص بنده در مقایسه با مسعود نسبت به مسائل سیاسی در آن زمان پر حرارت تر ظاهر می شدم و جالب است که بدانید جو خانه ما قدری باز بود که حتی در زمان انتخابات 88 پسرم امین سلیقه سیاسی مطابق با ما نداشت، با این حال برخی اظهارات غیر واقعی نسبت به گرایشات سیاسی مسعود درکنار انتشار مطالبی خلاف واقع از جمله ارائه وصیت نامه جعلی از شهید علی محمدی در یکی از سایت های خبری مشهور در حالی که مسعود اصلا وصیت نامه مکتوبی از خود به جا نگذاشته است از جمله این مصادره کردن ها و بی مهری های صورت گرفته نسبت به این شهید در آن برهه زمانی بود.

* چه انگیزه ای باعث شد تا در اجلاس هایی مانند پاریس و ژنو که در رابطه با مقابله با تروریسم و ایجاد صلح جهانی بود شرکت کنید؟


به نظر من راهی که مسعود و دیگر شهدای هسته ای شروع کرده اند باید ادامه یابد ، خوشبختانه در بُعد علمی جوانان و نخبگان بسیاری حضور دارند که ادامه دهنده این راه هستند اما از بُعد فرهنگی و تبلیغاتی همه ما از جمله شما که به عنوان خبرنگار در تبیین شخصیت این شهید سهیم شده اید وظیفه ای بردوش داریم، براین اساس اعتقاد دارم در حوزه تبلیغ جهانی صلح آمیز بودن فناوری هسته ای جمهوری اسلامی و تبیین مظلومیت شهدای انقلاب اسلامی بخصوص قربانیان ترور مسئولیتی بر دوش دارم از این رو در هرزمینه فعالیتی که دراین عرصه باشد استفاده می کنم.

منبع: ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان

انتشار یافته: ۲
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
0
0
راه مسعود با زجر کشیدن مردم باید ادامه داشته باشه مردم این راه را نمیخوان سی و چند سال با این راه مردم را فریب دادین و از طرفی خودتان به دزدی و غارت بیت المال پرداختید
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۵
0
0
خجالت بکش شهید شده مشکلی داری می تونی برای افغانستان یا عراق یا آمریکائی کدخد
اتون
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار