یک کارآگاه جنایی یکی از ماموریتهای ضمن خدمتش را به عنوان یک خاطره بازگو کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از باشگاه خبرنگاران،حدود ساعت ۲۲:۵۰ پنجم تیرماه 89 از طریق مرکز فوریتهای پلیسی خبری مبنی بر اینکه اعضای خانوادهای به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند، اعلام شد.
بلافاصله ماموران در محل حاضر و در مراحل اولیه ورود مشخص شد که هیچ آثار و علایم ورود اجباری به خانه وجود ندارد.
پس از عبور از راه پله ساختمان در طبقه دوم و در ورودی پذیرایی مشاهده شد، اعضای یک خانواده چهار نفری (محسن، لیلا، شیلر و سیامک) با استفاده از اسلحه و ضربات پی در پی چاقو به قتل رسیدهاند.
با توجه به اینکه در بررسیهای میدانی و نیز زوایای صحنه جنایت، درب ورودی خانه کاملاً سالم بود و هیچ اجباری از جمله شکستگی در خانه مشاهده نمیگردید، میشد استنباط کرد که قاتل یا قاتلین با خانواده مقتول آشنایی قبلی داشته و با اختیار صاحب خانه به درون راه یافتهاند.
با توجه به اینکه کلیه بستگان خانواده مقتولین در صحنه حاضر گردیدند و در بررسی جسد مقتولین از دهان مرحومه لیلا خون همراه با حباب میآمد، چنین استنباط شد که وی زنده است و همین امر موجب استرس و نگرانی شدید یکی از برادران مقتول به نام "طاهر" شد که نظریه بازگشت قاتل به صحنه جرم و جنایت تداعی میشد.
پس از بررسی کلی و حذف فرضیه های غلط ، اکیپ مأمورین آگاهی روی خانواده مقتولین خصوصاً دو تن از برادران توجه کرده و پس از انجام تحقیقات گسترده از محل وقوع جنایت و زیر نظر گرفتن مظنونین در نهایت با هماهنگی مقام قضایی در ابتدا متهم به نام "طاهر" جلب و تحت بازجویی قرار گرفت که در نهایت لب به اعتراف گشوده و بیان داشت که هیچ نقشی در جریان قتل نداشته ولی از وقوع آن اطلاع داشته و برادر خود به نام "کامران" را به عنوان قاتل معرفی کرد.
به سرعت پس از هماهنگیهای لازم متهم به نام "کامران" دستگیر و مورد بازجویی قرارگرفت که در تحقیقات اولیه منکر اقدام به جنایت شد اما پس از ارائه مستندات و مواجهه حضوری با برادر خود به نام "طاهر" لب به اعتراف گشود و گفت: برادرم به نام "محسن" مدت زمانی بود که به خیانت زن برادرم و نیز خیانت دخترش پی برده بود و از من درخواست کرد که زن و دخترش را به قتل برسانم.
متهم ادامه داد:برادرم پی برده بود که همسرش فساد اخلاقی دارد و در این خصوص اختلاف شدیدی با هم داشتند و در شرف جدایی بودند اما "لیلا" زن "محسن" برای جدایی، درخواست وجه سنگینی کرده بود و "محسن" از این موضوع رنج میبرد، به همین دلیل از من درخواست کرد که آنها را به قتل برسانم و من نیز یک قبضه کلت کمری و نیز یک قبضه کارد آماده کردم که آنها را به قتل برسانم.
وی افزود: صبح چهارم تیر ماه 89 به بهانه بردن وجه اخاذی شده به در خانه "محسن" رفتم که "لیلا" و "شیلر" را به قتل برسانم. ولی آنها در را باز نکردند، برگشتم و موضوع را به محسن گفتم که او گفت: بعدازظهر بیا، من در خانه هستم و سیامک هم در کلاس کامپیوتر است وقتی تو به خانه وارد شدی، من بیرون میروم و تو کارت را انجام تمام کن.
متهم در ادامه گفت:به همین دلیل در ساعت 18:30 به خانه آنها رفتم که دیدم سیامک در مقابل درب آمد و بعد از احوال پرسی با او داخل شدم و از راه پله به طبقه دوم رفتم که در آن لحظه همه داخل بودند و با دیدن من، زن برادرم و "شیلر" دخترش به آشپزخانه رفتند تا وسایل پذیرایی بیاورند و من در کنار برادرم "محسن" نشستم و به او گفتم مگر قرار نبود سیامک در خانه نباشد؟ و او گفت: تو کارت نباشد و شروع کن، من سیامک را بیرون میبرم .
وی ادامه داد:از استرس و اضطراب زیاد به دستشویی رفتم و آبی به صورتم زدم و در آنجا تصمیم گرفتم زن برادر و دخترش را به قتل برسانم. اسلحه را آماده کردم و در حالی که دستم را به پشت گذاشته بودم از دستشویی بیرون آمدم و به طرف زن برادرم رفتم. او از استرسام پی به نیتم برد و خواست بلند شود که در همان حال چند گلوله پی در پی به طرف او شلیک کردم.
متهم ادامه داد: دخترش "شیلر" بلند شد او را بگیرد که دیدم اسلحه دیگر شلیک نمیکند، آن را از دستم انداختم و چاقو را در آوردم تا شیلر را بکشم. دیدم "محسن" از خواسته خود پشیمان شده و اسلحه را به طرف من گرفته است، به طرف "محسن" که رفتم به سمت من شلیک کرد و تیر به شانه سمت چپ من اصابت کرد. در آن لحظه "سیامک" به او میگفت بکشش بابا، بکشش و "محسن" دوباره ماشه را کشید؛ ولی اسلحه شلیک نکرد.
وی افزود:از فرط ناراحتی و عصبانیت به طرف "محسن" رفتم و با ضربات پی در پی چاقو او را به قتل رساندم. بعد به طرف "شیلر" رفتم که التماس میکرد او را نکشم، ولی او را نیز به قتل رساندم. برگشتم به طرف "سیامک"، به او گفتم کشتن مادر و خواهرش به دلیل خیانت آنها و خواسته پدرش بوده است و کشتن پدرش نیز برای تیراندازی به من بود. این در حالی بود که " سیامک" میگفت: عمو من را نکش، من چیزی ندیدهام. رفتم دست "سیامک" را بگیرم و با خودم از صحنه جنایت بیرون ببرم که با کارد میوه خوری به دستم زد. در آن لحظه نمیدانم چه شد که "سیامک" را بغل گرفتم و او را هم با ضربات چاقو به قتل رساندم و بعد از آن به خاطر زخمی بودنم به "طاهر" زنگ زدم و او مرا از صحنه جنایت به خانه برد.
متهم در ادامه گفت: به خانه رفته تا اینکه شب شد و به صحنه جنایت برگشته و کلیه آثار احتمالی را از بین بردم و درها را به برای آثار انگشت پاک کرد م و پوکهها را جمع آوری کردم و به سد مهاباد رفته و همه آنها را به سد انداختم.
در نهایت متهم پس از اعتراف به جرم با قرار قانونی روانه زندان شد.
بلافاصله ماموران در محل حاضر و در مراحل اولیه ورود مشخص شد که هیچ آثار و علایم ورود اجباری به خانه وجود ندارد.
پس از عبور از راه پله ساختمان در طبقه دوم و در ورودی پذیرایی مشاهده شد، اعضای یک خانواده چهار نفری (محسن، لیلا، شیلر و سیامک) با استفاده از اسلحه و ضربات پی در پی چاقو به قتل رسیدهاند.
با توجه به اینکه در بررسیهای میدانی و نیز زوایای صحنه جنایت، درب ورودی خانه کاملاً سالم بود و هیچ اجباری از جمله شکستگی در خانه مشاهده نمیگردید، میشد استنباط کرد که قاتل یا قاتلین با خانواده مقتول آشنایی قبلی داشته و با اختیار صاحب خانه به درون راه یافتهاند.
با توجه به اینکه کلیه بستگان خانواده مقتولین در صحنه حاضر گردیدند و در بررسی جسد مقتولین از دهان مرحومه لیلا خون همراه با حباب میآمد، چنین استنباط شد که وی زنده است و همین امر موجب استرس و نگرانی شدید یکی از برادران مقتول به نام "طاهر" شد که نظریه بازگشت قاتل به صحنه جرم و جنایت تداعی میشد.
پس از بررسی کلی و حذف فرضیه های غلط ، اکیپ مأمورین آگاهی روی خانواده مقتولین خصوصاً دو تن از برادران توجه کرده و پس از انجام تحقیقات گسترده از محل وقوع جنایت و زیر نظر گرفتن مظنونین در نهایت با هماهنگی مقام قضایی در ابتدا متهم به نام "طاهر" جلب و تحت بازجویی قرار گرفت که در نهایت لب به اعتراف گشوده و بیان داشت که هیچ نقشی در جریان قتل نداشته ولی از وقوع آن اطلاع داشته و برادر خود به نام "کامران" را به عنوان قاتل معرفی کرد.
به سرعت پس از هماهنگیهای لازم متهم به نام "کامران" دستگیر و مورد بازجویی قرارگرفت که در تحقیقات اولیه منکر اقدام به جنایت شد اما پس از ارائه مستندات و مواجهه حضوری با برادر خود به نام "طاهر" لب به اعتراف گشود و گفت: برادرم به نام "محسن" مدت زمانی بود که به خیانت زن برادرم و نیز خیانت دخترش پی برده بود و از من درخواست کرد که زن و دخترش را به قتل برسانم.
متهم ادامه داد:برادرم پی برده بود که همسرش فساد اخلاقی دارد و در این خصوص اختلاف شدیدی با هم داشتند و در شرف جدایی بودند اما "لیلا" زن "محسن" برای جدایی، درخواست وجه سنگینی کرده بود و "محسن" از این موضوع رنج میبرد، به همین دلیل از من درخواست کرد که آنها را به قتل برسانم و من نیز یک قبضه کلت کمری و نیز یک قبضه کارد آماده کردم که آنها را به قتل برسانم.
وی افزود: صبح چهارم تیر ماه 89 به بهانه بردن وجه اخاذی شده به در خانه "محسن" رفتم که "لیلا" و "شیلر" را به قتل برسانم. ولی آنها در را باز نکردند، برگشتم و موضوع را به محسن گفتم که او گفت: بعدازظهر بیا، من در خانه هستم و سیامک هم در کلاس کامپیوتر است وقتی تو به خانه وارد شدی، من بیرون میروم و تو کارت را انجام تمام کن.
متهم در ادامه گفت:به همین دلیل در ساعت 18:30 به خانه آنها رفتم که دیدم سیامک در مقابل درب آمد و بعد از احوال پرسی با او داخل شدم و از راه پله به طبقه دوم رفتم که در آن لحظه همه داخل بودند و با دیدن من، زن برادرم و "شیلر" دخترش به آشپزخانه رفتند تا وسایل پذیرایی بیاورند و من در کنار برادرم "محسن" نشستم و به او گفتم مگر قرار نبود سیامک در خانه نباشد؟ و او گفت: تو کارت نباشد و شروع کن، من سیامک را بیرون میبرم .
وی ادامه داد:از استرس و اضطراب زیاد به دستشویی رفتم و آبی به صورتم زدم و در آنجا تصمیم گرفتم زن برادر و دخترش را به قتل برسانم. اسلحه را آماده کردم و در حالی که دستم را به پشت گذاشته بودم از دستشویی بیرون آمدم و به طرف زن برادرم رفتم. او از استرسام پی به نیتم برد و خواست بلند شود که در همان حال چند گلوله پی در پی به طرف او شلیک کردم.
متهم ادامه داد: دخترش "شیلر" بلند شد او را بگیرد که دیدم اسلحه دیگر شلیک نمیکند، آن را از دستم انداختم و چاقو را در آوردم تا شیلر را بکشم. دیدم "محسن" از خواسته خود پشیمان شده و اسلحه را به طرف من گرفته است، به طرف "محسن" که رفتم به سمت من شلیک کرد و تیر به شانه سمت چپ من اصابت کرد. در آن لحظه "سیامک" به او میگفت بکشش بابا، بکشش و "محسن" دوباره ماشه را کشید؛ ولی اسلحه شلیک نکرد.
وی افزود:از فرط ناراحتی و عصبانیت به طرف "محسن" رفتم و با ضربات پی در پی چاقو او را به قتل رساندم. بعد به طرف "شیلر" رفتم که التماس میکرد او را نکشم، ولی او را نیز به قتل رساندم. برگشتم به طرف "سیامک"، به او گفتم کشتن مادر و خواهرش به دلیل خیانت آنها و خواسته پدرش بوده است و کشتن پدرش نیز برای تیراندازی به من بود. این در حالی بود که " سیامک" میگفت: عمو من را نکش، من چیزی ندیدهام. رفتم دست "سیامک" را بگیرم و با خودم از صحنه جنایت بیرون ببرم که با کارد میوه خوری به دستم زد. در آن لحظه نمیدانم چه شد که "سیامک" را بغل گرفتم و او را هم با ضربات چاقو به قتل رساندم و بعد از آن به خاطر زخمی بودنم به "طاهر" زنگ زدم و او مرا از صحنه جنایت به خانه برد.
متهم در ادامه گفت: به خانه رفته تا اینکه شب شد و به صحنه جنایت برگشته و کلیه آثار احتمالی را از بین بردم و درها را به برای آثار انگشت پاک کرد م و پوکهها را جمع آوری کردم و به سد مهاباد رفته و همه آنها را به سد انداختم.
در نهایت متهم پس از اعتراف به جرم با قرار قانونی روانه زندان شد.