از کودکی دنبال شناخت قرآن و اهلبیت(ع) بود، به قرائت سوره مبارکه «واقعه» تأکید داشت، پای مادر را میبوسید و این کار را راه رسیدن به بهشت میدانست، قاری قرآن بود و در جریان فتنه ۸۸ به شهادت رسید.
به گزارش شهدای ایران، در آخرین دیدار جامعه قرآنی با خانوادههای معظم شهدا در سال 1393 این هفته خدمت خانواده شهید «امیرحسام ذوالعلی» رسیدیم.
پدر این شهید بزرگوار میزبان حاضران بود که به وصف فرزند شهیدش پرداخت و گفت: امیر حسام متولد 1365 است. وی در جریان فتنه 88 به فیض شهادت نائل شد.
پسرم از دوران کودکی با هم سن و سالان خود متفاوت بود. از دوره راهنمایی به دنبال شناخت اهل بیت(ع) رفت. خود من عضو بسیج بودم و همواره فرزندانم را با خود به مسجد میبردم. البته من تربیت خوب فرزندان را مدیون همسرم هستم که در این راه بسیار کوشا بود.
تأکید شهید به قرائت سوره مبارکه واقعه
امیرحسام در محل هیأتی راهاندازی کرده بود و در کنار عزاداری تأکید ویژهای به قرآن کریم داشت. جلسه را با قرآن و تلاوت سوره مبارکه «واقعه» آغاز میکرد. سر سفره و هنگام دعا کردن سوره «نازعات» را میخواند و هرگاه با کسی بحث میکرد سوره «کافرون» را قرائت میکرد.
استناد به آیات قرآن در همه صحبتها
از سال سوم راهنمایی به یادیگری قرآن مشغول شد و در جلسات مختلف شرکت میکرد و خودش هم در مسجد برای بچهها جلسه قرآن برپا میکرد. تأکید عجیبی به قرآن داشت و همیشه در صحبتهایش به آیات قرآن استناد میکرد. این اواخر نهجالبلاغه و سایر کتب مذهبی را هم میخواند و از آموزههای آنها هم استفاده میکرد. دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بود، در کنار درس، ورزش میکرد و در رشته دفاع شخصی شاگرد و عضو گروه حرکات نمایشی استاد علمایی بود.
احترام زیادی برای مادرش قائل بود و همیشه پای مادرش را میبوسید و میگفت: راه رسیدن به بهشت از اینجا است.
شهادت در جریان فتنه 88
جوان بسیار با ادب، آرام و متینی بود. در جریان فتنه 88 به همراه دو پسرم حوالی میدان انقلاب مستقر بودیم که عدهای از آشوبگران با من درگیر شدند و شروع به کتک زدن من کردند، امیر حسام با اینکه در آن لحظه بسیار ناراحت و عصبانی بود فقط تلاش میکرد من را از دست مهاجمان نجات بدهد و به هیچ وجه کسی را کتک نمیزد، تا اینکه در همین روزها و در جریان فتنه به شهادت رسید.
ذکر یاحسین و یازهرا هنگام عروج شهید
پزشک معالج وی به من میگفت: هنگامی که فرزند شما را به بیمارستان آوردند به کما رفت، اما با تلاش ما احیا شد و به محض به هوش آمدن شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد و دوباره از هوش رفت. برای دومین بار او را احیا کردیم اما دوباره به محض اینکه به هوش آمد شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد و دوباره به کما رفت. برای سومین بار هم وی را احیا کردیم اما این بار با حالت بسیار عجیب و با عظمت شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد تا جایی که احساس کردم ساختمان بیمارستان در حال ویران شدن است و در همین حال به شهادت رسید.
هنگامی که با پیکرش مواجه شدم ابتدا سرش را بوسیدم زیرا افکار ولایی در سر داشت، سپس پیشانیاش که جای سجده و راز و نیازهایش بود رابوسیدم، بعد لبهایش که مدام در حال ذکر گفتن بود و پس از آن قلبش که جایگاه قرآن بود را بوسیدم. خدا را شاکرم که چنین فرزندی نصیبم کرد.
همیشه از خداوند طلب شهادت میکرد و به ما میگفت: دعا کنید تا خداوند توفیق شهادت نصیبم کند، همیشه نوشتههایش را با جمله «بسم رب الشهداء و الصدیقین» آغاز میکرد.
استعداد شهید در یادگیری سورههای قرآن از کودکی
مادر این شهید بزرگوار یکی دیگر از حاضران جلسه بود که درباره فرزندش گفت: امیر حسام از همان دوران کودکی هنگامی که صدای اذان را میشنید با سرعت به سمت مسجد میرفت. از زمانی که به مدرسه رفت شروع به یادگیری سورههای کوچک قرآن کرد. استعداد عجیبی در یادگیری آیات قرآن داشت و وقتی ما سورههای کوچک قرآن را میخواندیم و تکرار میکردیم فوراً یاد میگرفت.
تأکید به صله ارحام و احترام به پدر و مادر
نسبت به احترام به پدر و مادر و صله ارحام تاکید داشت، همیشه به من میگفت: مادرجان وقتی به مادر بزرگ رسیدگی میکنی با مهربانی و عطوفت و لبخند باش و در هنگام خدمت به مادر قرآن بخوان. بدان این امتحان الهی است تا عاقبت بخیر شوی.
تأکید شهید به باوضو بودن
درآمد کمی داشت اما آن را در راه هیئت خرج میکرد و میگفت: خدا برکت میدهد. همیشه به من توصیه میکرد که با وضو باش و میگفت: هنگامی که شما غذا را با وضو درست میکنید هم لذیذتر میشود و هم برکت آن بیشتر میشود.
کمک شهید به بچههای نیازمند
آقای میرصانع از دوستان شهید در ادامه به بیان خصوصیات شهید ذوالعلی پرداخت و گفت: من و امیرحسام از دوران کودکی با هم بزرگ شدیم و با هم به عضویت بسیج درآمدیم. شهید ذوالعلی مسئول صالحین بسیج بود. وی برای بچههایی که نماز و قرآن میخواندند جوایزی تهیه و به آنان اعطا میکرد. گاهی برای هزینه برنامههای حلقه صالحین از بچهها مبالغی دریافت میشد که این شهید عزیز هزینه بچههای بیبضائت را خودش پرداخت میکرد.
پدر این شهید بزرگوار میزبان حاضران بود که به وصف فرزند شهیدش پرداخت و گفت: امیر حسام متولد 1365 است. وی در جریان فتنه 88 به فیض شهادت نائل شد.
پسرم از دوران کودکی با هم سن و سالان خود متفاوت بود. از دوره راهنمایی به دنبال شناخت اهل بیت(ع) رفت. خود من عضو بسیج بودم و همواره فرزندانم را با خود به مسجد میبردم. البته من تربیت خوب فرزندان را مدیون همسرم هستم که در این راه بسیار کوشا بود.
تأکید شهید به قرائت سوره مبارکه واقعه
امیرحسام در محل هیأتی راهاندازی کرده بود و در کنار عزاداری تأکید ویژهای به قرآن کریم داشت. جلسه را با قرآن و تلاوت سوره مبارکه «واقعه» آغاز میکرد. سر سفره و هنگام دعا کردن سوره «نازعات» را میخواند و هرگاه با کسی بحث میکرد سوره «کافرون» را قرائت میکرد.
استناد به آیات قرآن در همه صحبتها
از سال سوم راهنمایی به یادیگری قرآن مشغول شد و در جلسات مختلف شرکت میکرد و خودش هم در مسجد برای بچهها جلسه قرآن برپا میکرد. تأکید عجیبی به قرآن داشت و همیشه در صحبتهایش به آیات قرآن استناد میکرد. این اواخر نهجالبلاغه و سایر کتب مذهبی را هم میخواند و از آموزههای آنها هم استفاده میکرد. دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال بود، در کنار درس، ورزش میکرد و در رشته دفاع شخصی شاگرد و عضو گروه حرکات نمایشی استاد علمایی بود.
احترام زیادی برای مادرش قائل بود و همیشه پای مادرش را میبوسید و میگفت: راه رسیدن به بهشت از اینجا است.
شهادت در جریان فتنه 88
جوان بسیار با ادب، آرام و متینی بود. در جریان فتنه 88 به همراه دو پسرم حوالی میدان انقلاب مستقر بودیم که عدهای از آشوبگران با من درگیر شدند و شروع به کتک زدن من کردند، امیر حسام با اینکه در آن لحظه بسیار ناراحت و عصبانی بود فقط تلاش میکرد من را از دست مهاجمان نجات بدهد و به هیچ وجه کسی را کتک نمیزد، تا اینکه در همین روزها و در جریان فتنه به شهادت رسید.
ذکر یاحسین و یازهرا هنگام عروج شهید
پزشک معالج وی به من میگفت: هنگامی که فرزند شما را به بیمارستان آوردند به کما رفت، اما با تلاش ما احیا شد و به محض به هوش آمدن شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد و دوباره از هوش رفت. برای دومین بار او را احیا کردیم اما دوباره به محض اینکه به هوش آمد شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد و دوباره به کما رفت. برای سومین بار هم وی را احیا کردیم اما این بار با حالت بسیار عجیب و با عظمت شروع به گفتن ذکر «یاحسین» و «یازهرا» کرد تا جایی که احساس کردم ساختمان بیمارستان در حال ویران شدن است و در همین حال به شهادت رسید.
هنگامی که با پیکرش مواجه شدم ابتدا سرش را بوسیدم زیرا افکار ولایی در سر داشت، سپس پیشانیاش که جای سجده و راز و نیازهایش بود رابوسیدم، بعد لبهایش که مدام در حال ذکر گفتن بود و پس از آن قلبش که جایگاه قرآن بود را بوسیدم. خدا را شاکرم که چنین فرزندی نصیبم کرد.
همیشه از خداوند طلب شهادت میکرد و به ما میگفت: دعا کنید تا خداوند توفیق شهادت نصیبم کند، همیشه نوشتههایش را با جمله «بسم رب الشهداء و الصدیقین» آغاز میکرد.
استعداد شهید در یادگیری سورههای قرآن از کودکی
مادر این شهید بزرگوار یکی دیگر از حاضران جلسه بود که درباره فرزندش گفت: امیر حسام از همان دوران کودکی هنگامی که صدای اذان را میشنید با سرعت به سمت مسجد میرفت. از زمانی که به مدرسه رفت شروع به یادگیری سورههای کوچک قرآن کرد. استعداد عجیبی در یادگیری آیات قرآن داشت و وقتی ما سورههای کوچک قرآن را میخواندیم و تکرار میکردیم فوراً یاد میگرفت.
تأکید به صله ارحام و احترام به پدر و مادر
نسبت به احترام به پدر و مادر و صله ارحام تاکید داشت، همیشه به من میگفت: مادرجان وقتی به مادر بزرگ رسیدگی میکنی با مهربانی و عطوفت و لبخند باش و در هنگام خدمت به مادر قرآن بخوان. بدان این امتحان الهی است تا عاقبت بخیر شوی.
تأکید شهید به باوضو بودن
درآمد کمی داشت اما آن را در راه هیئت خرج میکرد و میگفت: خدا برکت میدهد. همیشه به من توصیه میکرد که با وضو باش و میگفت: هنگامی که شما غذا را با وضو درست میکنید هم لذیذتر میشود و هم برکت آن بیشتر میشود.
کمک شهید به بچههای نیازمند
آقای میرصانع از دوستان شهید در ادامه به بیان خصوصیات شهید ذوالعلی پرداخت و گفت: من و امیرحسام از دوران کودکی با هم بزرگ شدیم و با هم به عضویت بسیج درآمدیم. شهید ذوالعلی مسئول صالحین بسیج بود. وی برای بچههایی که نماز و قرآن میخواندند جوایزی تهیه و به آنان اعطا میکرد. گاهی برای هزینه برنامههای حلقه صالحین از بچهها مبالغی دریافت میشد که این شهید عزیز هزینه بچههای بیبضائت را خودش پرداخت میکرد.