شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۶۹۸۳۰
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۷
تروریست‌های داعش جرئت نزدیکی به خط قرمز تعیین شده از سوی نظامیان ایرانی را نداشتند؛ آنها می‌دانستند در صورت حماقت، چگونه قلع و قمع خواهند شد.
به گزارش شهدای ایران، کاروان رسانه‌ای راهیان نور نزاجا در جریان سفر به منطقه عملیاتی غرب کشور از مناطق عملیاتی مرصاد، ارتفاعات بازی‌دراز، پادگان ابوذر، یادمان شهید شیرودی در روستای زرین‌جوب، منطقه عمومی تنگ‌حمام، و تیپ 35 تکاوران نزاجا در منطقه میمک (محلی حائل میان نفت‌شهر و سومار) بازدید کردند.

خط وحشت تکاوران در مقابل داعش +عکس

بدون تردید تنها چیزی که می‌توانست خستگی پنج ساعت سفر مداوم با اتوبوس از کرمانشاه تا میمک را از تن به در کند دیدار با تکاوران جوان نیروی زمینی ارتش مستقر در مناطق غربی کشور بود؛ جوانانی که در عصر تکنولوژی و ارتباطات به دور از ماهواره و اینترنت، وایبر و واتس آپ، و فارغ از هیاهوی شهر و حال و هوای خرید شب عید و پرسه زدن در کوچه و بازار و ارزیابی کردن مارک و برند، در نقاط صفر مرزی یعنی کورترین مناطقی که حتی تلفن همراه هم به زور آنتن می‌دهد حضور یافتند و تنها هم و غم‌ّشان حراست از مرزهای کشور و حفظ و برقراری امنیت است.

خط وحشت تکاوران در مقابل داعش +عکس

به گفته فرمانده تیپ 35 در خرداد ماه سال جاری هنگامی که مرزهای غربی کشور با تهدید گروه‌های تکفیری مواجه شده بود، نیروهای این یگان نظامی ظرف 24 ساعت در نقاط مرزی حاضر شده و آرایش عملیاتی به خود گرفته بودند، که این موضوع هم بر اشتیاق ما جهت دیدار و گفت‌وگو با رزمندگان این تیپ تکاوری افزوده بود.

خط وحشت تکاوران در مقابل داعش +عکس

تقریباً ساعت 4 بعد از ظهر بود که اتوبوس حامل خبرنگاران و تصویربرداران به منطقه «میمک» که منطقه خشک و کویری و بی‌آب و علف با پوشش گیاهی بوته‌های صحرایی است رسید، تنها مقوله‌ای که در این بیابان یک‌دست جلب توجه می‌کرد ساختمان پادگان یکی از گردان‌های تکاوری تیپ 35 بود.

به همراه همکاران رسانه‌ای از اتوبوس خارج و وارد محدوده نظامی شدیم؛ کادر فرماندهی تک به تک جهت عرض سلام و خوش‌آمدگویی پیش آمدند و به نشانی محبت و برادری دست‌هایمان را فشردند، و کاروان رسانه‌ای را در کمال احترام به داخل پادگان راهنمایی کردند.

پس از اقامه نماز ظهر و عصر، و صرف ناهار جهت برآورد توان رزمی و وضعیت روحی گردان تکاور از محل اسکان خارج شده و خود را به محوطه میدان صبحگاه رساندم، تا ضمن گفت‌وگو با تکاوران تیپ 35 بدانم این نعمت امنیتی که امروز در شهرها و کشور ما جاری است مدیون تلاش‌ و ممارست چه کسانی است.


می‌خواستم با تکاورانی که برای داعش در عمق 40 کیلومتری خاک عراق خط قرمزی را ترسیم کرده بودند و این مزدوران صهیونیسم جهانی جرئت نزدیکی به این خط وحشت را نداشتند؛ بیشتر آشنا شوم، دوست داشتم بدانم چه اتفاقی افتاده که این مزدوران اسرائیلی که همواره با تاکتیک رعب و وحشت کار خود را پیش می‌برند، این‌بار در برابر اقتدار نظامیان ایرانی جرئت این که پا را فراتر از خطوط قرمز بگذارند در خود نیافتند.

در همین افکار غوطه‌ور بودم که به ناگاه خود را در میدان صبحگاه گردان تکاوری یافتم؛ دسته‌های تکاوری به شکل گروه‌های 40 نفره با نظم و ترتیب خاصی که مختص یگان‌های ارتش است کنار هم ایستاده بودند.

کلاه کج قهوه‌ای رنگ، لباس تکاوری، جلیقه، مهمات، پوتین‌های مشکی که گرد و غبار بر روی آن نشسته بود، و همچنین چهره‌هایی مصمم اولین دریافت‌هایم از این افراد بود.

همین طور که جلوتر می‌رفتم صدای فرمانده یکی از دسته‌ها که داشت مواردی را برای نیروهایش متذکر می‌شد واضح‌تر و شفاف‌تر می‌شنیدم؛ او می‌گفت "بچه‌ها اینها خبرنگار هستند، و برای تهیه گزارش به اینجا آمده‌اند، و میهمان ما هستند و ..."؛ بعد از شنیدن سخنان فرمانده، اشتیاقم برای حضور در میان گروه‌های تکاوری بیشتر شد. با ظرافت خاصی خودم را به داخل گروه‌های نظامی رساندم و فضای رسمی را با گفتن یک سلام بلند شکستم؛ با فرمانده گروهان و چندین نفر از تکاوران که در صف اول ایستاده بودند دست داده و احوال‌پرسی کردم. این اولین باری بود که با تکاوران مرزی کشور ارتباط برقرار می‌کردم. دست‌های زبر و خشن و بازوان ستبر، شانه‌های استوار، و اندام‌های تنومند و ورزیده‌شان نشان می‌داد که دوره‌های سخت و مشقت‌بار رِنجری را به‌خوبی گذرانده‌اند.

در اولین برخورد با آنها دریافتم که این راست‌قامتان، گشاده‌رو، مؤدب، متین و مهمان‌نوازند. فکر نمی‌کردم افرادی که زیر تابش مستقیم آفتاب چهره‌هایشان سوخته و سرمای خشک منطقه غرب و همچنین تمرینات سخت و طاقت‌فرسا از آنها یک انسان قدرتمند و ورزیده ساخته است دارای چنین روحیه‌ لطیف و بزرگوارانه‌ای باشند، باور کنید هر قدری که جلوتر می‌رفتم و به آنها نزدیکتر می‌شدم معنای آیه «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» را بیشتر و با تمام وجود احساس می‌کردم.

همین‌طور که با تک تک تکاوران ارتش احوالپرسی می‌کردم، با لهجه‌ها و گویش‌های مختلفی مواجه می‌شدم که هر کدام از آنها مرا به یاد بخش‌هایی از خاک کشورم می‌انداخت. لر، ترک، کرد، لک، گیلکی، مازنی، بختیاری و جنوبی، از هر قوم و قبیله‌ای که فکرش را بکنی آنجا حضور داشتند، اما یک‌دل و یک‌زبان و با هدفی مشترک؛ یعنی دفاع از "تمامیت ارضی" و حفظ "امنیت مرزها" مبالغه نیست اگر بگویم آن‌ها نمونه‌های عینی و مصداق‌های واقعی این شعر زیبا بودند «چو ایران نباشد تن من مباد».

هنگامی که از یکی از آنها سوال کردم آیا برای جنگیدن با داعش آماده هستید، پاسخ جالبی را دریافت کردم؛ او به من گفت «آنچه که برای ما موضوعیت دارد تهدید و نحوه مقابله با آن است، نه داعش. ما برای مقابله با هر نوع تهدیدی خود را آماده کرده‌ایم.»

این پاسخ نشان از عمق درک او داشت و باعث شد من هم به سطحی بودن سوالم پی ببرم. واقعا هوشمندی، درایت، بصیرت و پختگی را به همراه ورزیدگی در خود پرورش داده بودند، و هر چقدر در گفت‌وگوهایم به سطوح فرماندهی نزدیک‌تر می‌شدم این اوصاف نمود بیشتری پیدا می‌کرد.

پس از گپ و گفت با تکاوران، به طرف فرماندهی گروهان رفتم خود را معرفی کردم گفتم من خبرنگار حوزه دفاعی هستم، و می خواهم با تسلیحات که در ضلع چپ میدان صبحگاه قرار داده‌اید آشنا شوم.

فرمانده با کمال محبت پذیرفت و من را به طرف نمایشگاه تسلیحات سبک و نیمه‌سنگین مختص تکاوران برد؛ برخی از این تسلیحات بر روی زمین مستقر بود، و برخی دیگر بر روی نفربرهای مخصوص نصب شده بودند و در کنار هر یک از این تسلیحات یک نفر عامل فنی به چشم می‌خورد.

فرمانده گروهان با صدای بلند مرا به عوامل فنی معرفی کرد، و از نیروهایش خواست تا از اطلاعات فنی هر یک از این تسلیحات را به من ارائه دهد، و خودش هم کنارم ایستاد. شاید می‌خواست نحوه مصاحبه من با نیروهایش را ببیند و از این طریق افرادش را محکی دوباره زده باشد.

در مقابل هر یک از تسلیحاتی که می‌ایستادم در موردش توضیح می‌خواستم، که فرد متخصص توضیحات مبسوطی را درباره آن سلاح و اینکه در کجا تولید، و در چه سالی به ارتش تحویل شده تا مختصات، ویژگی‌ها، بردعملیاتی، شعاع تخریبی، ماموریت اصلی و فرعی و همچنین نحوه گلوله‌گذاری و هدف‌گذاری را با بیانی شیوا ارائه می‌کرد.

تکاوران ارتش برای تامین امنیت مرزها تجهیزاتی از قبیل خمپاره‌انداز 170 میلی‌متری، خمپاره‌انداز 60 و 120 میلی‌متری، سامانه موشک‌انداز تاو، سامانه موشک‌انداز کنکورس، آر پی جی 20 ، آر پی جی 7، تیربار دوشکا، سامانه موشک‌انداز جی پی 3 و بسیاری از تسلیحات راهبردی دیگر را که به دلیل ملاحظات امنیتی نمی‌توان نام آنها را ذکر کرد در اختیار داشتند؛ تسلیحاتی که در کمین متجاوزان خواهند بود تا آن‌ها را به‌شدت غافلگیر و منهدم کنند.

ساعاتی را به این ترتیب سپری کردم تا اینکه زمان اجرای مانور و تمرینات تاکتیکی تکاوران فرا رسید، و کاروان رسانه جهت دیدن حرکات رزمی تکاوران در نبردهای انفرادی به میدان صبحگاه آمدند. گروه‌های زبده تکاوری با قدرت و مهارت خود به اجرای حرکات رزمی و تاکتیکی متناسب با جنگ‌های پارتیزانی، تن به تن و نیابتی پرداختند، که سرعت، چابکی و ورزیدگی در آن حرف اول را می‌زند.

نمایش زیبایی را که حاکی از قدرت و توان و اقتدار تکاوران بود مشاهده کردیم، کم کم وقت خداحافظی با تکاوران نزدیک می‌شد. دیگر خیالمان راحت شده بود و قلبهایمان اطمینان خاطر پیدا کرده بود و مطمئن شده بودیم تا زمانی که چنین سربازان مومن و غیوری درمرزهای کشورمان نفس می‌کشند تکفیری‌های داعش و هیچ متجاوزی جرئت نزدیکی به مرزهای کشورم را نخواهند داشت. در این فضا بود که به یاد سخن امیر سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش افتادم که در جشنواره جوان سرباز می‌گفت "جهت بازدید و دادن روحیه به نیروها به مناطق مرزی (غرب کشور) رفته بودم، اما با صحنه‌هایی روبرو شدم که حاکی از سلحشوری، اقتدار و ایمان و وطن‌پرستی بود؛ به گونه‌ای که منِ فرمانده که برای دادن روحیه به نیروها در منطقه حاضر شده بودم در برابر عزت نفس و روح بلند آنها احساس کوچکی کردم."

*دفاع‌پرس
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار