ادعای یک خواهر شهید اردبیلی
یک خواهر شهید با ارسال نامه و شکوائیه ای به پایگاه خبری شهدای ایران اظهار داشت: کارکنان بنیاد شهید اردبیل مادر یک شهید را "تهدید" می کنند!
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یک خواهر شهید با ارسال نامه و شکوائیه ای به پایگاه خبری شهدای ایران اظهار داشت: کارکنان بنیاد شهید اردبیل مادر یک شهید را "تهدید" می کنند!
این ادعا در حالی مطرح شد که وی با نوشتن یک نامه به ریاست بنیاد شهید کل کشور نیز این موضوع را اینگونه شرح داده است:
"جناب آقای شهیدی معاون محترم رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور"
سلام علیکم؛
احتراماً اینجانب " اقدس غلامی"، خواهر "شهید احمد غلامی" و مادر "شهید سبز علی محمدی" با قلبی پر از اندوه و سینه ای مالامال از درد و چشمانی اشکبار، از استان اردبیل دست تظلم خواهی و تقاضای رسیدگی به ظلم مضاعفی که توسط مدیر کل غیر ایثارگر جنابعالی که مدت یک سال است اینجانب و پدر داغدار شهید و خواهر ستمدیده شهید علی محمدی را مورد انواع و اقسام فشارها، تهمت ها و افتراها قرار داده به سوی آن بزرگوار دراز می نمایم.
جناب آقای شهیدی، حضرت امام فرمودند هر کسی در کار خانواده شهدا کارشکنی کند، باید به عنوان "ضدانقلاب" به دادگاه معرفی و محاکمه شود.
(خمینی عزیز! بنگر که در بنیاد شهید که میراث جاودان شماست خواهر شهید را مورد افتراء قرار داده، از کار بیکار و ناموس شهید را به دادگاه کشانده و اموال شخصی اش را نیز توقیف می کنند!)
جناب آقای شهیدی، دخترم مرجان محمدی سال ها با بنیاد شهید در قسمت کانون همکاری داشته و از تاریخ 92/4/25 به عنوان مدیر کانون معرفی گردید و توانست با جذب 200 نفر از فرزندان ایثارگران کانون "تعطیل" شده را "احیا" و "فعال" نماید.
باروی کارآمدن دولت اعتدال و تغییر مدیریت در بنیاد شهید استان اردبیل، ابتدا با برخوردهای "تحقیر آمیز" و "زننده" توسط رئیس حراست و بازرسی بنیاد از کار بیکار و به نصایح بزرگان شهر از جمله امام جمعه محترم، فرمانده سپاه و استاندار و ... توجهی ننموده و همه تقصیرها را متوجه جنابعالی نمودند. سپس وقتی دخترم و ایثارگران علت امر را سوال کردند، در کمال وقاحت و بی شرمی به دخترم "تهمت" زده و دانش آموزان را بلاتکلیف نمودند.
مکاتبات و پیگیری فرزندم حتی حضورش در معاونت فرهنگی تهران، نیز رافع مشکلات نگردید، مدیر کل مغرور شما توسط عوامل خود خانواده ام را تهدید به "قطع" خدمات حمایتی بنیاد و "باطل" نمودن پرونده شهیدم و دخترم را تشویق به "شکایت" به مراجع قضایی نموده و با بی شرمی اظهار نمود که بنده مدیر کل هستم و هیچ کسی "قدرت برخورد" با مرا ندارد!
وقتی رئیس جمهور و جنابعالی به استان تشریف آوردید، رئیس بنیاد شهید اردبیل (ولی نژاد) ما را از فیض دیدارتان محروم و در پشت در سالن برگزاری مراسم ساعت ها نگه داشته و با بی شرمی دلیل عدم اجازه ورودمان را فرض بر اعتراض و اغتشاش اعلام نمود.
دختر ستمدیده ام برای گرفتن اموالش، ناچار به شکایت به شورای حل اختلاف گردید و برای استیفای تنها سرمایه زندگیاش که آبرویش می باشد، دست استمداد به سوی مراجع قضایی گشود. علی رغم بهره گیری مدیر کل منسوب جنابعالی از همه امکانات بنیاد و بسیج همه تلاشش، قضات شریف و با وجدان شعبه 9 دادگاه تجدید نظر کیفری استان رأی قطعی به محکومیت ایشان در خصوص توهین و تهمت وارده به ناموس شهید را صادر و قاضی شریف دادگاه حقوقی رأی به محکومیت رئیس بنیاد اردبیل در خصوص استرداد اموال توقیف شده خانواده شهید را صادر نمود که به پیوست، هر دو رأی صادره ارسال می گردد.
آقای شهیدی! جنابعالی بارها در سخنرانی های خود اذعان نموده اید که اجازه "بی حرمتی" به خانواده معظم شهدا و ایثارگران را نخواهید داد.
آیا با وجود آرای قطعی دال بر "خاطی" بودن مدیرکلتان در استان و اطلاع یک ساله جنابعالی و حوزه حراستی و بازرسی و فرهنگی، باز جای تأمل است؟ و اگر جنابعالی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس عالی بنیاد به این ظلم و ستم و مسائل بنیاد استان اردبیل که نمونه ای از آن ذکر گردید توجه نکنید، ناچار خواهیم بود دست استغاثه و تضرع به درگاه حضرت حق تعالی دراز نموده و مسئولیت همه پیشامدها و مسائل بعدی به عهده آنهایی خواهد بود که دیدند و شنیدند و توجه ننمودند.
با تشکر
اقدس غلامی
اسناد و مدارک این خانواده شهید نزد این رسانه محفوظ می ماند.
این ادعا در حالی مطرح شد که وی با نوشتن یک نامه به ریاست بنیاد شهید کل کشور نیز این موضوع را اینگونه شرح داده است:
"جناب آقای شهیدی معاون محترم رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور"
سلام علیکم؛
احتراماً اینجانب " اقدس غلامی"، خواهر "شهید احمد غلامی" و مادر "شهید سبز علی محمدی" با قلبی پر از اندوه و سینه ای مالامال از درد و چشمانی اشکبار، از استان اردبیل دست تظلم خواهی و تقاضای رسیدگی به ظلم مضاعفی که توسط مدیر کل غیر ایثارگر جنابعالی که مدت یک سال است اینجانب و پدر داغدار شهید و خواهر ستمدیده شهید علی محمدی را مورد انواع و اقسام فشارها، تهمت ها و افتراها قرار داده به سوی آن بزرگوار دراز می نمایم.
جناب آقای شهیدی، حضرت امام فرمودند هر کسی در کار خانواده شهدا کارشکنی کند، باید به عنوان "ضدانقلاب" به دادگاه معرفی و محاکمه شود.
(خمینی عزیز! بنگر که در بنیاد شهید که میراث جاودان شماست خواهر شهید را مورد افتراء قرار داده، از کار بیکار و ناموس شهید را به دادگاه کشانده و اموال شخصی اش را نیز توقیف می کنند!)
جناب آقای شهیدی، دخترم مرجان محمدی سال ها با بنیاد شهید در قسمت کانون همکاری داشته و از تاریخ 92/4/25 به عنوان مدیر کانون معرفی گردید و توانست با جذب 200 نفر از فرزندان ایثارگران کانون "تعطیل" شده را "احیا" و "فعال" نماید.
باروی کارآمدن دولت اعتدال و تغییر مدیریت در بنیاد شهید استان اردبیل، ابتدا با برخوردهای "تحقیر آمیز" و "زننده" توسط رئیس حراست و بازرسی بنیاد از کار بیکار و به نصایح بزرگان شهر از جمله امام جمعه محترم، فرمانده سپاه و استاندار و ... توجهی ننموده و همه تقصیرها را متوجه جنابعالی نمودند. سپس وقتی دخترم و ایثارگران علت امر را سوال کردند، در کمال وقاحت و بی شرمی به دخترم "تهمت" زده و دانش آموزان را بلاتکلیف نمودند.
مکاتبات و پیگیری فرزندم حتی حضورش در معاونت فرهنگی تهران، نیز رافع مشکلات نگردید، مدیر کل مغرور شما توسط عوامل خود خانواده ام را تهدید به "قطع" خدمات حمایتی بنیاد و "باطل" نمودن پرونده شهیدم و دخترم را تشویق به "شکایت" به مراجع قضایی نموده و با بی شرمی اظهار نمود که بنده مدیر کل هستم و هیچ کسی "قدرت برخورد" با مرا ندارد!
وقتی رئیس جمهور و جنابعالی به استان تشریف آوردید، رئیس بنیاد شهید اردبیل (ولی نژاد) ما را از فیض دیدارتان محروم و در پشت در سالن برگزاری مراسم ساعت ها نگه داشته و با بی شرمی دلیل عدم اجازه ورودمان را فرض بر اعتراض و اغتشاش اعلام نمود.
دختر ستمدیده ام برای گرفتن اموالش، ناچار به شکایت به شورای حل اختلاف گردید و برای استیفای تنها سرمایه زندگیاش که آبرویش می باشد، دست استمداد به سوی مراجع قضایی گشود. علی رغم بهره گیری مدیر کل منسوب جنابعالی از همه امکانات بنیاد و بسیج همه تلاشش، قضات شریف و با وجدان شعبه 9 دادگاه تجدید نظر کیفری استان رأی قطعی به محکومیت ایشان در خصوص توهین و تهمت وارده به ناموس شهید را صادر و قاضی شریف دادگاه حقوقی رأی به محکومیت رئیس بنیاد اردبیل در خصوص استرداد اموال توقیف شده خانواده شهید را صادر نمود که به پیوست، هر دو رأی صادره ارسال می گردد.
آقای شهیدی! جنابعالی بارها در سخنرانی های خود اذعان نموده اید که اجازه "بی حرمتی" به خانواده معظم شهدا و ایثارگران را نخواهید داد.
آیا با وجود آرای قطعی دال بر "خاطی" بودن مدیرکلتان در استان و اطلاع یک ساله جنابعالی و حوزه حراستی و بازرسی و فرهنگی، باز جای تأمل است؟ و اگر جنابعالی به عنوان نماینده ولی فقیه و رئیس عالی بنیاد به این ظلم و ستم و مسائل بنیاد استان اردبیل که نمونه ای از آن ذکر گردید توجه نکنید، ناچار خواهیم بود دست استغاثه و تضرع به درگاه حضرت حق تعالی دراز نموده و مسئولیت همه پیشامدها و مسائل بعدی به عهده آنهایی خواهد بود که دیدند و شنیدند و توجه ننمودند.
با تشکر
اقدس غلامی
اسناد و مدارک این خانواده شهید نزد این رسانه محفوظ می ماند.
آقای شهیدی ملعبه دست یک عده شد وبا برداشتن مدیران ایثارگر نشان داد که با قشر ایثارگر مشکل دارد.
خداوند رحم کند وآقای شهیدی با اطلاع ازین ظلم ستم اقذام فوری انجام دهد این سکوت نشان از این دارد که ایشان توانایی مدیرکلی ندارد ودوست دارد ملعبه دست نماینده ها شود تا میزش را حفظ کند.
بنیاد شهید در حالت کنونی بهترین شرایط را دارد وبه لطف مدیریت آقای شهیدی اوضاع بهتر شده است.
با آمدن شهیدی ارزش وشان خانواده های شهدا نزول پیدا کرده است.
مردم اردبیل در مدتی که ایشان نماینده مجلس بوده اند با سابقه خاندان ایشان آشنا شده اند ومتاسفانه دیر فهمیدند که چه فرد نااهلی را راهی مجلس کرده اند ایشان با تاثیراتی که در انتساب مدیران دستگاه دولتی داشتند با اینکه تنها هدفش نشاندن عواملش در میزهای دولتی بود بدترین خیانتها را مرتکب شده اند. بدترین وبزرگترین خیانت این نماینده آوردن دست نشانده خود در حساسترین نهاد انقلابی بود که هیچوقت شهدا وجانبازان این استان غیرتی هرگز ایشان وجناب شهیدی که اونیز دنباله رو یک عده نماینده شده است نخواهند بخشید......
آقای روحانی با آوردن مدیرانی چون شهیدی ودر پی آن دخالت نمایندگان مغرضی چون نماینده اردبیل در امور ایثارگران ثابت کرد که به گرد پای احمدی نؤنژاد نمیرسد.
آقای شهیدی بدترین خیلنت را به جانبازان وخانواده های شهید اردبیل مرتکب شد.خداوند بر افضلی دزد وشهیدی ترسو لعنت کند.
امید آن داریم که با پیگیری این سایت عزیز اصلاحاتی در بنیاد شهید اردبیل ایجاد شود تا مشخص شود که شهیدی از ترس نماینده اردبیل توانایی برخورد با مدیر مجرم وهمدستان نااهلش را ندارد.
نمونه واضح از ابتکارات دولت روحانی آقای شهیدی بود که باروی کارآمدنش بدترین خیانت ها را مرتکب شد که به وضوح توهین ها اهانتها به خانواده های شهید وجانبازان در همه نقاط ایران مشاهده کردیم.
پس چرا در دولت احمدی نژاد کسی جرات چنین بی حرمتیهایی را نداشت.
شهیدی ملعبه دست یک عده نماینده شده است وثابت کرد که میز بنیادشهید برایش خیلی بزرگ است و وجودش باعث آزار ایثارگران شده است.
وقتی خبر محکومیت مدیر کل در میان ایثارگران پیچید امیدوار شدیم که اوضاع بهبود خواهد یافت ولی متاسفانه بدتر از قبل شدهوباعث وبانیش مدیر بالا دستی شهیدی بیلیاقت است.
وضعیت بنیاد اردبیل بسیار بد و اسف بار است...!!!
این کارمنداش هم چون میدانند رییس مشکل داره خودشون رو زدن به اون راه و اصلا زیر بار وظیفه خود هم نمیروند به خدا حقوقی که میگیرید رو در راه بیماری و سرطان و ... خرج خواهید کرد شک نکنید خدا از حلقومتون بیرون خواهد کشید
ایشان صدای اعتراض همه ایثارگرانی شدند که بهشان ظلم میشد ولی جرات اعتراض نداشتند.
خداوندهم ایشان وهم به سایت بزرگوار توفیق دهد تا بیشتر از قبل صدای رسای درد کشیده ها ودلسوختگان ابن انقلاب که به یادگار از شهدا مانده باشند.
چه عظمتی وبزرگی بهتر ازین که به نیابت خانواده های شهدا وجانبازان اعتراض کنی وبتوانی باحمایت قشر ایثارگر در جهت احقاق حق پیروز باشی.شهیدی ننگت باد که بازهم در خوابی ویک زن از تو غیرتیتر است....
هر کس در هر میز ریاستی زیادی حرف بزنه ضد جمهوری اسلامیه . خیانت هم جرمش معلومه .
اینجانب روح الله اخوان فرزند شهید باقی اخوان ساکن استان مازندران شهرستان نور متولد 1363/04/21 که در سن 1 سال و نیم در سال 1365 پدرم در منطقه فاف کربلا 25 عملیات، والفجر 2 شهید شدند ، پدرم یک بسیجی فعال قبل و بعد از انقلاب بود و از بدو تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی در سال1360 در این این نهاد مشغول فعالیت بودند
گناه من چیست ؟
در سال 1385 با هزار مکافات به عنوان نیروی شرکتی آبدرچی اداره با حقوق ماهیانه 90/000 (نود هزار تومان) در سازمان تبلیغات بجای پدرم مشغول فعالیت شدم (الان با حقوق (980/000هزار تومان دارم کار می کنم، مشکل من از زمانی شروع شد که قول های دروغ و کذب های روبرو شدم ماجرا از زمانی شروع شد که برای عکس گرفتن و گزارش دادن خودشون به منزل ما می آمدند و می خواستند به قول آقایون نشون بدهند که ما بسیجی هستیم ما پایبند به خانواده شهدا هستیم من دیپلم بودم و گفتن چون امتیاز داری تو رو می توینم جذب کنیم هر روز وعده های دروغ رو از سوی اداره کل تبلغات مازندران می شنیدیم حالا بعد از زمان 9 سال می گویند باید کارشناسی بگیری ، سوال من این است پس چرا تا این چند سال بهم نگفتید ،مگه خودتون نگفتید که فوق دیپلمی معادل لیسانس حساب میشه ،پس چرا تو زونکن های کارگزینی تون دور اطرافی هایتون با مدرک دیپلم ،کارشناس خبره هستند، پس چرا تبعیض قایل می شوید شما ای که می گویید انقلابی هستید کجای شما بوی انقلابی را می دهد ،هر جا می نشینید می گوید ما یاران امام زمانیم. کجای شما بوی رفتار امام زمانی می دهید ؟ چرا تو شرق مازندران و غرب مازندران تبعیض قایل می شوید ، مگر غرب مازندران چه گناهی کردند. تو این 9 سال خیلی زجر کشیدم مردم فکر می کنند که من در بهترین جای هستم مردم شما رو به خدا بدون تحقیق قضاوت نکنید خیلی ها هستند که مثل آب خوردن بهشون ظلم میشه ، اگه من یه آدم عادی بودم کارم تا الان حل می شد، آیا گناه کردم که فرزند شهیدم، تا حرفی پیش میاد می گن سکوت حرف نزن تو فرزند شهیدی ، بخدا اگه اسیر بیگانه ها می شدم رفتارشون بهتر بود اگر وعده های الکی نمی دادند و اگر از همون اول بهم می گفتن می رفتم پی کار خودم20 سال مدیر کل خون به دل نیروهای شهرستان ها کرده کی می خواد جواب شو نو بده ، چرا فقط خودشو مسلمون میدونه، همه رو کافر، چرا در جلسات استانی به نیرو ها میگه مگه شما نماز هم می خوانید ، چرا فکر میکنه فقط خودش مسلمونه همه کافرند، چرا فکر می کنند ما کافریم خودشون بسیجی، اگه قرار خدای نکرده مملکت ما خدشه ای وارد بشه پاش بی افته اولین نفر های هستیم که آماده میشیم چون خونی در رگم هست که از پدرم به ارث بردم کافیه رهبر دستور بدهند ، آیا تو این 20 سال شخص لایق تری نیست ، بخدا شب ها نمی تونم به آرومی بخوابم همیشه تبعیض و ظلمی که در حق ما شده جلو چشمون رژه میره، بنده 9 سال کار صادقانه کردم و افتخار هم می کنم حرف من اینکه بعد از 9 سال کجا می تونم برم با احساسات من و خانواده ام بازی شده، دل دماغی برای خانواده ام نذاشتند آچار فرانسه اداره ام هستم نمی دونم چرا هر کس بیشتر کار می کنه کارش کمتر نمود داره کجای دنیا خواستن حق کفره، موقعی که می رم استان انگار دشمن خودشون رو می بینند من مشکلی با کسی ندارم فقط، فقط و فقط حقمو می خوام نه بیشتر .
نامه به استانداری
الان 4 ساله کارم شده رفتن به استانداری برای سر گردان کردن من اداره کل تبلیغات مازندران نامه ای به استانداری دادند آقای عباسی تو توسعه مدیریت انسانی استانداری الان 2 و3 سالی که منو سر می دونه هی میگه امروز میشه ، فردا میشه ، پس فردا میشه، نمیدونم کی میشه، دانشجو هستی صبر کن، کارت تموم شده ، ما می تونیم ، تو فرزند شهیدی و... الان چندین نامه هر ماه رد و بدل میشه هنوز هیچ خبری نشده است
اسم شهید اخوان رو تغییر دادند
من بچه رویان هستم از قدیمی های که پدرم رو می شناختند هیچ وقت نشده بدی شون رو بهم بگن آنهایی که ادعا می کنند بسیجی هستند 10 سال بود که عکس پدرم رو در اداره کل مازندران زدند بنام علیرضا اخوان نمیدونم اسم علیرضا رو از کجا آورده اند، کل شهید سازمان تبلیغات مازندران 3 نفر بودند شهید جان نثار از آمل، شهید رمضانی از فریدونکنار و شهید اخوان از نور، آنهایی که حتی شهید سازمان رو نمی شناسند و خودشون رو بانی انقلاب می دونند چطور می تونند اداره ای رو بچرخونند 100 بار تذکر دادیم اسم شهید رو تغییر بدهید اگر هم اسم شهید رو تغییر نمی دید لا اقل عکس شو بردارید
پیش رهبر رفتم
9 سال است با احساسات من بازی شده است، 9 سال دروغ تحویل خانواده ام دادند، 9 سال گرفتار استان،شهر بابل، تهران هستم، وعده های دروغ بهم تحویل میدند،نه راه پس دارم نه راه پیش از هر دو طرف راه رو برام بستند نمی خواستم همه حرف ها رو بزنم ولی چاره ای نمودنه، 1 بار در سال 87مراسم بزرگداشت مردم هزار سنگر آمل ، مردم آمل با رهبر دیدار داشتند خودمو به اونجا رسوندم بهم اجازه ندادند جلو برم و با هزار مکافات رفتم تو از همون اول نامه رو از من گرفتند و یکبار هم مداحان با رهبر دیدار داشتند برای دومین بار رفتم 2 بار هم نامه دادم ولی خبری از جواب خشک و خالی حتی یک کلام هم نشنیدم ، می دانم این نامه ها به دست آقا نرسیده اگه رسیده بود قطعا جوابشو میدادند ، خدا رو چه دیدی شاید روزی بشه باهاش همکلام بشم عقده دلم رو براشون بگم ، ای کاش این مطالب ها رو می خوند چون می دونم طبق قانون حق می خورده شده است و مقام معظم رهبری قطعا این رو درک خواهد کرد چون خودشون هم از دل سوختگان هستند
حرف آخر، درد و دل
چرا می خوان همیشه ما خفه خون بگیریم کجای دنیا ، کجای از گوشه جهان گرفتن حق گناهه ، چرا وقتی هر موقع می خواستم حقمو بخوام می گن تو زور می گی ،اگه حق من نیست پس حق اون هایی که سوء استفاده می کنند هم نیست، 9 سال روز گار منو سیاه کردند تو سن 31 سالگی تمام موهام سفید شده ، از این همه ظلم خسته شدم ،تو اداره کل تبلیغات مازندران چه خبر هستش، نفس کشیدن خیلی سخته من نه پول می خوام ، نه ارث پدرم، نه بیت المال رو می خوام نه از کسی طلب کارم ماتو زندگی خیلی بدهکاریم مخصوصا به اون بالایی که حواسش هست و همه رو سپردم به خودش ، نفرینشون نمی کنم چون اگه نفرینشون کنم مثل خودشون میشم ، ولی واگذارشون می کنم به خدا هر چی خدا تصمیم بگیره همونه وما اطاعت می کنیم ، فوق اش چند سال زنده باشیم به نظرم روحانی لایق تری هستند که لیاقت پشت میز مدیریت تبلیغات مازندران رو داشته باشید
خدمتتون عارضم که هیچ جا به ما رسیدگی نکردن که مجبور شدم از این طریق با شما ارتباط برقرار کنم
پدر خدابیامرز من مثل خیلی از جانبازای محترم دیگه جانباز بودن و شیمیای و موج انفجار رنجشون میداد و قلبشونم بخاطر همین مشکلات جراحی شده بود و مصنوعی بود.
طبق درخواست پدرم هیچگونه اقدامی نکردیم برای افزایش درصد جانبازی
همون سالهای اول پدرم جانبازی 35% داشتند و بعد از بدتر شدن حالشون اصلا و به هیچ عنوان بنیاد نرفتن برای افزایش درصد
متاسفانه چندی قبل حالشون بدتر شد و مجبور شدیم بستریشون کنیم و بنیاد کپسول اکسیژن تحویلمون دادن برای مراقبت از پدر خدابیامرزم
و 25 روز پیش پدرم رفت پیش خدا و بقیه ی شهدا و هم رزماش
اما...
اما دریغ از اومدن یه نماینده از بنیاد شهید به تشیع پدرم
اما دریغ از همدردی
بنیاد شهید هیچ ارزشی برای خانواده ی جانباز تازه رفته قايل نشد
از همه مهمتر ..
از همه مهمتر این که پدرم و پزشک قانونی بردن و هنوز جواب ندادن و علت فوت رو نا معلوم اعلام کردند که غیر مرتبط با جنگ اعلام کنن که بگن شهید نیستن.
این انصاف نیست
تمام ارگانها برای جانبازا ارزش قائل شدند و میشن الا خود بنیاد شهید
البته اینم بگم که بنیاد شهید فقط اومد کپسول اکسیژنی که به پدر خدابیامرزم داده بودند و برند.
تنها عکس العمل همین بود....
خیلی دیگه حرف دارم
از مشکلات مختلف
اما میدونم شما همین پیامم نمیخونین چه برسه به مشکلات بعدی خانواده ما
خواستم حرفمو بهتون بگم
امیدوارم اقدامی کنین
کاش میشد آقا رو ببینیم و بهش بگیم حرفامون و
یا علی
لازم است بیان کنم که کارکنان آره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران از جمله کارکنان رفاه و تعاون با خانواده ها دعوا دارند .هیچ ارزش انسانی براین قائل نیستند .چه کسانی به بنیاد مراجعه میکنند .معلوم است یک خانواده شهید داغدیده یا جانبازان اعصاب و روان یا شیمیایی که همیشه در عذاب و اذییتند .آیا نمیشه چند دقیقه با خوشرویی و چهره باز با آنها برخورد شود .
با تشکر یک جانباز شیمیایی اعصاب و روان و شیمیایی دوران دفاع مقدس.
از برادران و خواهران گرامی استدعا دارم
اولا ایثارگران و شهدا خودشان هیچ توقعه ای نداشتند و کسی آنها را اجبار به رفتن نکرد عشق بود و مرام مگر نه اینکه همه یک صدا در مقابل دشمن وایسادیم، تمام این داد و هوارهای که من میبینم در مرام آنها نبود اون موقع نه آب بود و نه برق ولی الان خداوکیلی هرکدومتون حداقل دستون به دهنتون می رسه حالا بجای الگو اون یکی میگه میکنم تو گونی این یکی به فلان مدیر فحش میده که چی عزیز دلم مملکت قانون و مقررات داره الکی نیست بعدش اون موقع و.قبل از اونم فساد بوده کی منکرشه همینکه داری مگه ما خودمون مبری از گناه و زیر آبی هستیم حالا یکی انچانی یکی هم در حد چشم چرانی، شک ندارم کسی که الکی آتش رو گرم میکنه و از احساسات مردم سوءاستفاده میکنه دلسوز نیست جانب عدالت رو بگیر برادر از کسی یا از چیزی عقده داریم به عموم نچسبانیم وگرنه بنیاد شهید در حد توانش و امکاناتی که در اختیارش میگذارند جوابگو هست یه سوزن به خودت یه جوالدوز به دیگران....
تا به داد این خانواده ها شهدا برسن
رفتار کارکنانش هم خیلی زشت است .گفتیم بنیاد شهید شاید حامی ما جانبازان باشدولی قاتل جانمان شد.هیچکس هم نیست رسیگی کند.خدایا خودت کمک کن
سختی زندگیم را می گذرانم شما راحت باشید شما که از ها شمی باید عبرت بگیرید بلا خره یخیه شما را
در روز قیامت می گیرم خدا ازتان نگذرد جانباز 25 در صد هستم
سختی زندگیم را می گذرانم شما راحت باشید شما که از ها شمی باید عبرت بگیرید بلا خره یخیه شما را
در روز قیامت می گیرم خدا ازتان نگذرد جانباز 25 در صد هستم
ما پنج نفر ازفرزندان وبرادران دوشهید هستیم که چندین سال جویای کار بودیم باهزار بدبختی چهارسال درشهرداری به صورت روزمزد نه بیمه ای نه قراردادی داریم کارگری میکنیم هیچ صدامونم به هیچ جانمیرسه فقط انقدر مسئولی بدونن روزی هزاران بار مادر شهید وپدروهمسروفرزند شهید دارن نفرین میکنن لعنت خدا بر اون مادری که فرزندان همچون شهردار شهریار ودیگر مسئولین نامرد را به دنیا اورد
به احتضارشماميرسانم كه همسرم ازنيروهاي بسيجي فعال بود.وچندين بار به خط مقدم جبهه حضور داشتند فرزندانم شبها گرسنه میخوابندوقتیكه پي گيرشدم درجواب.ااین سابقه کم است.
رزمنده بسیجی ای که داوطلبانه پابه میدان جنگ میگذارد که درخط مقدم درحین ماموریت براثرابهای الوده که اون منطقه بیماری داخل خونی می شود. بيمارومنتقل ميشودبه بيمارستان امام حسين مشهدوبعدازمدتي بیمارستان امیدشیمی درمانی وفوت کردند .حالاکمک وکنیدوازکجاپیگیری کنم میروم بنیادشهید میگویندبروسپاه تاییده از سپاه بیاورید.من رو پاس پاس میدهند به یکدیگر .چندسال شد.وحق یتیمان من پایمال شد.کجا بروم هیچکس جوابگو من نیست؟/ ؟
من به جز كاغد پذیرش وترخیص بيمارستان كه منتقل كردن وسابقه سه ماه جبهه وخلاصه فوت.
. از همان موقع این بارمسوليت اين يتيم ها به دوش من است . فرزندانم شبها گرسنه میخوابندندارم که بتوانم به امرارمعاش وتحصيل فرزندانم رابپردازم ودرحال حاضر فرزندم بانمرات عالي است .ارزوي قلبي من اميدوارم.كه اينده هيچ فرزندي به بطالت نگذرد.هيچ بچه اي به جاي تحصيل مجبوربه كارنباشند .
اگرلازم است سابقه کل اسامی بسیجیان فعال هشت سال دفاع مقذس کجاثبت شده است ؟...؟
کارت ایثارگری راازکجابگیرم ؟منتظرجواب همراه: 09035069346 ازشماتقاظاي رسيدگي دارم
بیییییییخوب میدونند که کارمنداشون چه غلطی میکنند اصلا همهشون دستشون توی یه کاسه هست خجالت نمیکشند از بس پوستشون کلفته
شهیدی که نمیتونه یک تنه به جنگ بره ماهم باید کمکش باشیم09117887720