«مذاكرهاي كه ما ميكنيم براي عبور از ماجراجويي است. سلاح آمريكا اجماع است. اگر اجماع نداشته باشد نميتواند كاري بكند. اينها دنبال اين هستند.»
حضرت آيتالله «حائري شيرازي» نماینده مردم شیراز در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه سابق شیراز، در گفتگو با خبرنگار جام نیوز به تبیین عامل مهم "بصیرت" و کارکرد آن در مذاکرات اخیر ایران با کشورهای غربی پرداختند.
مشروح اظهارات ایشان از منظرتان میگذرد:
رهبری يعني موضوع شناسي و كارشناسي موضوع
جنگ فرهنگي يعني بصيرت؛ يعني مسئله ما در فرهنگ بعلاوه و منها است. بصيرت نباشد ميشود منها. اگر بصيرت داشت ميشود بعلاوه.
شما نگاه كنيد تأثير يك اين است كه هشت تا صفر را ميكند صد ميليون؛ این تأثير صبر است. امّا تأثير بصيرت اين است که اگر نباشد، منهاي صد ميليون است. تفاوت آن دويست ميليون است. از بعلاوه صد ميليون تا منهاي صد ميليون.
كسي كه دارد رهبري ميكند، راه را بايد ببيند. امام ما را رهبري ميكرد، راه را ميديد يا نميديد؟ «اي بيخبر بكوش كه صاحبخبر شوي/ تا راهبين نباشي كي راهبر شوي؟»
راهبيني يعني موضوعشناسي، يعني كارشناسي موضوع. تا راه را نبيني چطور ميتواني راه ببري؟ الآن رهبري در مسائل اخیر اروپا راه را ميبينند يا خير؟ به خوبي ميبينند. همين نامهاي كه نوشتند براي جوانهای اروپا و امریکا، چه كسي رسمش بوده كه نامه بنويسد براي جوانهاي اروپا؟ این الهام خداست.
امام كه ما را رهبري سياسي ميكرد، موضوعشناس سياسي بود. تمام بيانيههايي كه امام داده بود، موضوعشناسانه بود. سياست را ميشناخت، مبارزه را ميشناخت. اجازه نداد اصلا مبارزه مسلحانه بشود. ميگفت: «دو تا را ميكشند، انگيزه پيدا ميكنند براي كشتن ما». گفت «مبارزه مسلحانه ممنوع».
مجاهدين خلق آمدند در نجف از امام مجوز مبارزه مسلحانه بگيرند. امام كتابهاي اينها را خوانده بود. حرفهايشان را زدند. امام گفت: شناخت شما اسلامي نيست. برويد از آقاي مطهري استفاده كنيد.
امام در جریان مبارزات انقلاب ماجراجویی نکرد
آقايی با امام صحبت ميكرد، ميخواست از ایشان فتواي جهاد و اجازه مبارزه مسلحانه بگیرد. امام گفت ما نميكنيم شما هم نكنيد.
گروهكها حرف امام را نشنيدند. مدیر ارشدی را كشتند، ارتشيها انگيزه پيدا كردند و كل اينها را دستگير كردند. امام مبارزه مسلحانه نكرد، علتش همان جمله بود كه: نه طرف را دستكم بگيريد كه گرفتار ماجراجويي بشويد، نه بيشتر از آن كه هست بگيريد كه گرفتار خودكمبيني بشويد.
امام به مردم گفت بياييد به خيابان. امام به مردم ميگفت راهپيمايي كنيد. آنها ميكشتند، باز ميگفت بياييد راهپيمايي. يعني آنها ميتوانند همه را زندان كنند؟ نميتوانند. خودكمبيني است كه شما بگوييد ميتوانند.
انگيزة ارتش از بين رفت. مردم جواب گلوله را با گل دادند و اينها را تخليه كردند. خودكمبيني نبود. اگر ميكشتند، خودبزرگبيني و ماجراجويي بود. امام ماجراجويي نكرد.
مذاکره برای عبور از ماجراجویی آمریکاست
الآن هم مذاكرهاي كه ما ميكنيم براي عبور از ماجراجويي است. هدف ما از مذاكره، خلع سلاح كردن آمريكاست. سلاح آمريكا اجماع است. اگر اجماع نداشته باشد نميتواند كاري بكند. اينها دنبال اين هستند.
حالا ديدم دو نفر هم با اينها راه رفته، بعضيها ميگويند آسمان به زمين آمده! اين حرفها چيست؟ رهبري روي شناخت ميگويد اينها انقلابي هستند. اينها از قبل انقلاب بودهاند، اينها ضدانقلاب نيستند.
شما نگاه كنيد اين سخنگوي دولت «خانم افخم» باحجابتر است يا اين سخنگوهاي راديوتلويزيون اسلامي ما!؟ من تا حالا كه اينهمه پشت تريبون ميآيند، هيچكدام به نجابت اين نديدم. سخنگوي وزارت امور خارجه است، يك ذره اطوار و از اين حرفها ندارد.
قبول قطعنامه 598 مقدمه ظهور بود
در جريان قطعنامه، سيوچهار نفر دعوت شدند در جلسه قبول قطعنامه، من هم يكي از آنها بودم. مسأله عمده اين بود كه امام گفته است جنگ جنگ تا پيروزي، جنگ تا آخرين قطرة خون، جنگ تا آخرين خانه، جنگ تا آخرين نفر... حالا چطوري ميگويد با صدام صلح ميكنم؟! اين صلح تاكتيكي نيست؟!
بسياري فكر ميكردند كه هشت سال رشتهايم و با قبول قطعنامه پنبه شد. مثل همين فكري كه الآن ميكنند، به اشتباه خيال ميكنند با مذاكرات، اين جريان پنبه شده.
من آنجا صحبت كردم، آقاي هاشمي گرداننده بود و كنترل جلسه دست ایشان بود. آقاي هاشمي ميگفت براي ثبت در تاريخ، هركه هرچه حرف دارد بزند. من هم اجازه گرفتم و گفتم:
تمام اين مسائل مقدمه ظهور است و اين امّت را دارند تست ميكنند كه بعد از هزار سال غيبت، به امام برگشته يا برنگشته است؟ قدردان امام شده است يا خير؟ مردم را دارند در مسأله امامت امتحان ميكنند. به ما گفتند «الحسن و الحسين امامان قاموا....»
مردم در هشت سال دفاع مقدسشان امام را به عنوان حسين زمان اطاعت كردند؛ اما اين نصف امامت است، امام حسن هم امام است. الآن امام، امام حسن زمان است. اگر همانطور كه از امام حسين دفاع كردند، از امام حسن هم دفاع كردند، علامت بصيرت آنهاست و علامت اين است كه اين جنگ را از سر ملیگرایی و اينها نكردند و براي اطاعت از امام كردند.
تمام كشورها وقتي دشمن وارد ميشود، بسيج ميشوند و مقابله ميكنند، كشته ميدهند، همه كار ميكنند. در جنگ اينكه اين ایستادگی براي اطاعت از امام زمان بود يا نه مشخص نيست. يك امر مشترك است. حتما بعد از امر مشترك يك امر مختص را مطرح ميكند و حقيقت در امر مختص شناخته ميشود.
صلح با صدام، صلح با معاویه بود
وقتي امام گفت من با صدام صلح ميكنم، اين صلح تاكتيكي نيست، عينا صلح امام با معاويه است. آنجا مردم به امام حسن(ع) گفتند: السلام عليك يا مذّل المؤمنين! [معاذالله] اما يك نفر به امام خمینی جسارت نكرد بعد از قبول قطعنامه؛ مردم در روز غدير به نفع امام راهپيمايي كردند و با ايشان تجديد بيعت كردند.
اگر مردم علیه امام تظاهرات کرده بودند، چه میشد؟!
من يك بار به فرماندهان سپاه گفتم که اين مردم يك «20» گرفتند؛ 10 نمره در دفاع مقدس، 10 نمره هم در يك راهپيمايي يكروزه و شما سختتان است كه قبول كنيد! بعد ديدم نه، مسأله از اين بالاتر است، اينها با دفاع مقدس هشت ساله، هشت تا «صفر» آورده بودند، چون صبر كردند عدد «يك» آمد جلويش.
«الصبر من الإيمان كالرأس من الجسد» چطور براي «صد ميليون» عدد «يك» رأس است و بقيه بدن هستند، اين يك صبر، هشت تا صفر را كرد صد ميليون.
حالا اگر آن روز بر عليه امام تظاهرات كرده بودند، صد ميليون بود، امّا يك منها ميآمد جلويش و صد ميليون مصيبت براي اسلام ميشد. همانطور كه اصحاب امام علي عليهالسلام صد ميليوني بودند، اما وقتي كه قرآن بالاي نيزه شد و اينها روي حضرت شمشير كشيدند تا او را مجبور كردند به قبول حكميّت، ضربة صد ميليوني به امام علي عليهالسلام زدند.
*جام
مشروح اظهارات ایشان از منظرتان میگذرد:
رهبری يعني موضوع شناسي و كارشناسي موضوع
جنگ فرهنگي يعني بصيرت؛ يعني مسئله ما در فرهنگ بعلاوه و منها است. بصيرت نباشد ميشود منها. اگر بصيرت داشت ميشود بعلاوه.
شما نگاه كنيد تأثير يك اين است كه هشت تا صفر را ميكند صد ميليون؛ این تأثير صبر است. امّا تأثير بصيرت اين است که اگر نباشد، منهاي صد ميليون است. تفاوت آن دويست ميليون است. از بعلاوه صد ميليون تا منهاي صد ميليون.
كسي كه دارد رهبري ميكند، راه را بايد ببيند. امام ما را رهبري ميكرد، راه را ميديد يا نميديد؟ «اي بيخبر بكوش كه صاحبخبر شوي/ تا راهبين نباشي كي راهبر شوي؟»
راهبيني يعني موضوعشناسي، يعني كارشناسي موضوع. تا راه را نبيني چطور ميتواني راه ببري؟ الآن رهبري در مسائل اخیر اروپا راه را ميبينند يا خير؟ به خوبي ميبينند. همين نامهاي كه نوشتند براي جوانهای اروپا و امریکا، چه كسي رسمش بوده كه نامه بنويسد براي جوانهاي اروپا؟ این الهام خداست.
امام كه ما را رهبري سياسي ميكرد، موضوعشناس سياسي بود. تمام بيانيههايي كه امام داده بود، موضوعشناسانه بود. سياست را ميشناخت، مبارزه را ميشناخت. اجازه نداد اصلا مبارزه مسلحانه بشود. ميگفت: «دو تا را ميكشند، انگيزه پيدا ميكنند براي كشتن ما». گفت «مبارزه مسلحانه ممنوع».
مجاهدين خلق آمدند در نجف از امام مجوز مبارزه مسلحانه بگيرند. امام كتابهاي اينها را خوانده بود. حرفهايشان را زدند. امام گفت: شناخت شما اسلامي نيست. برويد از آقاي مطهري استفاده كنيد.
امام در جریان مبارزات انقلاب ماجراجویی نکرد
آقايی با امام صحبت ميكرد، ميخواست از ایشان فتواي جهاد و اجازه مبارزه مسلحانه بگیرد. امام گفت ما نميكنيم شما هم نكنيد.
گروهكها حرف امام را نشنيدند. مدیر ارشدی را كشتند، ارتشيها انگيزه پيدا كردند و كل اينها را دستگير كردند. امام مبارزه مسلحانه نكرد، علتش همان جمله بود كه: نه طرف را دستكم بگيريد كه گرفتار ماجراجويي بشويد، نه بيشتر از آن كه هست بگيريد كه گرفتار خودكمبيني بشويد.
امام به مردم گفت بياييد به خيابان. امام به مردم ميگفت راهپيمايي كنيد. آنها ميكشتند، باز ميگفت بياييد راهپيمايي. يعني آنها ميتوانند همه را زندان كنند؟ نميتوانند. خودكمبيني است كه شما بگوييد ميتوانند.
انگيزة ارتش از بين رفت. مردم جواب گلوله را با گل دادند و اينها را تخليه كردند. خودكمبيني نبود. اگر ميكشتند، خودبزرگبيني و ماجراجويي بود. امام ماجراجويي نكرد.
مذاکره برای عبور از ماجراجویی آمریکاست
الآن هم مذاكرهاي كه ما ميكنيم براي عبور از ماجراجويي است. هدف ما از مذاكره، خلع سلاح كردن آمريكاست. سلاح آمريكا اجماع است. اگر اجماع نداشته باشد نميتواند كاري بكند. اينها دنبال اين هستند.
حالا ديدم دو نفر هم با اينها راه رفته، بعضيها ميگويند آسمان به زمين آمده! اين حرفها چيست؟ رهبري روي شناخت ميگويد اينها انقلابي هستند. اينها از قبل انقلاب بودهاند، اينها ضدانقلاب نيستند.
شما نگاه كنيد اين سخنگوي دولت «خانم افخم» باحجابتر است يا اين سخنگوهاي راديوتلويزيون اسلامي ما!؟ من تا حالا كه اينهمه پشت تريبون ميآيند، هيچكدام به نجابت اين نديدم. سخنگوي وزارت امور خارجه است، يك ذره اطوار و از اين حرفها ندارد.
قبول قطعنامه 598 مقدمه ظهور بود
در جريان قطعنامه، سيوچهار نفر دعوت شدند در جلسه قبول قطعنامه، من هم يكي از آنها بودم. مسأله عمده اين بود كه امام گفته است جنگ جنگ تا پيروزي، جنگ تا آخرين قطرة خون، جنگ تا آخرين خانه، جنگ تا آخرين نفر... حالا چطوري ميگويد با صدام صلح ميكنم؟! اين صلح تاكتيكي نيست؟!
بسياري فكر ميكردند كه هشت سال رشتهايم و با قبول قطعنامه پنبه شد. مثل همين فكري كه الآن ميكنند، به اشتباه خيال ميكنند با مذاكرات، اين جريان پنبه شده.
من آنجا صحبت كردم، آقاي هاشمي گرداننده بود و كنترل جلسه دست ایشان بود. آقاي هاشمي ميگفت براي ثبت در تاريخ، هركه هرچه حرف دارد بزند. من هم اجازه گرفتم و گفتم:
تمام اين مسائل مقدمه ظهور است و اين امّت را دارند تست ميكنند كه بعد از هزار سال غيبت، به امام برگشته يا برنگشته است؟ قدردان امام شده است يا خير؟ مردم را دارند در مسأله امامت امتحان ميكنند. به ما گفتند «الحسن و الحسين امامان قاموا....»
مردم در هشت سال دفاع مقدسشان امام را به عنوان حسين زمان اطاعت كردند؛ اما اين نصف امامت است، امام حسن هم امام است. الآن امام، امام حسن زمان است. اگر همانطور كه از امام حسين دفاع كردند، از امام حسن هم دفاع كردند، علامت بصيرت آنهاست و علامت اين است كه اين جنگ را از سر ملیگرایی و اينها نكردند و براي اطاعت از امام كردند.
تمام كشورها وقتي دشمن وارد ميشود، بسيج ميشوند و مقابله ميكنند، كشته ميدهند، همه كار ميكنند. در جنگ اينكه اين ایستادگی براي اطاعت از امام زمان بود يا نه مشخص نيست. يك امر مشترك است. حتما بعد از امر مشترك يك امر مختص را مطرح ميكند و حقيقت در امر مختص شناخته ميشود.
صلح با صدام، صلح با معاویه بود
وقتي امام گفت من با صدام صلح ميكنم، اين صلح تاكتيكي نيست، عينا صلح امام با معاويه است. آنجا مردم به امام حسن(ع) گفتند: السلام عليك يا مذّل المؤمنين! [معاذالله] اما يك نفر به امام خمینی جسارت نكرد بعد از قبول قطعنامه؛ مردم در روز غدير به نفع امام راهپيمايي كردند و با ايشان تجديد بيعت كردند.
اگر مردم علیه امام تظاهرات کرده بودند، چه میشد؟!
من يك بار به فرماندهان سپاه گفتم که اين مردم يك «20» گرفتند؛ 10 نمره در دفاع مقدس، 10 نمره هم در يك راهپيمايي يكروزه و شما سختتان است كه قبول كنيد! بعد ديدم نه، مسأله از اين بالاتر است، اينها با دفاع مقدس هشت ساله، هشت تا «صفر» آورده بودند، چون صبر كردند عدد «يك» آمد جلويش.
«الصبر من الإيمان كالرأس من الجسد» چطور براي «صد ميليون» عدد «يك» رأس است و بقيه بدن هستند، اين يك صبر، هشت تا صفر را كرد صد ميليون.
حالا اگر آن روز بر عليه امام تظاهرات كرده بودند، صد ميليون بود، امّا يك منها ميآمد جلويش و صد ميليون مصيبت براي اسلام ميشد. همانطور كه اصحاب امام علي عليهالسلام صد ميليوني بودند، اما وقتي كه قرآن بالاي نيزه شد و اينها روي حضرت شمشير كشيدند تا او را مجبور كردند به قبول حكميّت، ضربة صد ميليوني به امام علي عليهالسلام زدند.
*جام