لطفا جانبازان شیمایی مریوان را دریابید
وی خطاب به رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران می گوید: هر دکتری که قبول دارید را بگوئید که ریه من و هم محلی هایم را معاینه کند
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ «دلشاد غلامی» جانباز گمنام و بی نشانی است که به نشانه اعتراض به مسئولین در گفت و گو با شهدای ایران خواستار رسیدگی به جانبازن گمنام و ناشناخته در روستاهای مریوان شد.
وی در این گفت و گو اظهار داشت: من یک کرد هستم و در سال های دفاع مقدس چندین بار توسط منافقین از بلندی های مریوان پرت شده و از نواحی مختلف مجروح شدم تا اینکه در اسفند سال 66 به دلیل بمباران شیمایی روستای «قلعه چی» در اطراف مریوان که محل زندگی من و خانواده ام بود، همه اهالی روستا شیمایی شدند و همان روز عده ای بسیاری به شهادت رسیدند اما نام شهید بر آنها گذاشته نشد. من و 3 نفر از دوستانم تا جایی که می توانستیم به مردم کمک کردیم و اهالی را از منطقه بیرون بردیم و هر 3 دوست من بعد از آن روز به شهادت رسیدند و فقط من ماندم با ریه هایی که دیگر نفس کشیدن برایش سخت شده است.
دلشاد غلامی گفت: بعد از انتقال من به بیمارستان صحرایی سپاه، پرونده ام را در بنیاد شهید تشکیل دادند اما چون هنوز عوارض شیمیایی خود را نشان نداده بود گفتند فعلا برو! اما از ابتدای سال 85 به دلیل عدم توانایی در نفس کشیدن از کار افتاده شدم و از همان موقع تلاش کردم تا برای درمان هم شده به بنیاد شهید مراجعه کنم اما الان چندین سال است که منتظرم و هنوز یک کمیسیون پزشکی برای من تشکیل نشده تا جانبازی ام احراز شود.
این جانباز ادامه داد: من برای درمانم مجبور شدم ماشین، خانه و تمام ارثیه پدری ام را به فروش برسانم و الان مستأجرم و توان کار کردن هم ندارم اما فقط موضوع سلامتی ام برای من اهمیت دارد چرا که مجبورم همیشه با کپسول اکسیژن زندگی کنم.
این جانباز خاطر نشان کرد: بسیاری از مردم روستا در مریوان که شیمایی شده اند در داخل خانه ها در حال از دست دادن جانشان هستند اما کسی به داد ایشان نرسیده و هیچ درصدی از جانبازی را ندارند تا حداقل تحت پوشش درمانی قرار بگیرند.
«دلشاد غلامی» می گوید: بارها به بنیاد شهید سنندج و تهران رفته اما هر بار از تشکیل کمیسیون پزشکی برای وی امتناع کرده اند. وی خطاب به رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران می گوید: هر دکتری که قبول دارید را بگوئید که ریه من و هم محلی هایم را معاینه کند و اگر تشخیص می دهد ما علی رغم گواهی موجود بر زندگی در روستایی که 9 بمب شیمیایی را صدام بر آن فرستاده زندگی کرده و شیمایی شده ایم هیچ گونه مشکل شیمیایی نداریم پرونده ام را می سوزانم و دیگر حرفی نمی زنم.
غلامی گفت: شب ها نمی توانم بخوابم و مجبورم همه پولم را خرج درمانم کنم و به همین دلیل فرزندانم 4 ماه است رنگ هیچ گوشت و مرغی را ندیده اند و با فلاکت زندگی می کنند اما برای من فقط این مهم است که کسی صدای من را بشوند و کمیسیون پزشکی تشکیل دهند تا موضوع جانبازی شیمایی من مورد بررسی قرار گیرد.
وی در این گفت و گو اظهار داشت: من یک کرد هستم و در سال های دفاع مقدس چندین بار توسط منافقین از بلندی های مریوان پرت شده و از نواحی مختلف مجروح شدم تا اینکه در اسفند سال 66 به دلیل بمباران شیمایی روستای «قلعه چی» در اطراف مریوان که محل زندگی من و خانواده ام بود، همه اهالی روستا شیمایی شدند و همان روز عده ای بسیاری به شهادت رسیدند اما نام شهید بر آنها گذاشته نشد. من و 3 نفر از دوستانم تا جایی که می توانستیم به مردم کمک کردیم و اهالی را از منطقه بیرون بردیم و هر 3 دوست من بعد از آن روز به شهادت رسیدند و فقط من ماندم با ریه هایی که دیگر نفس کشیدن برایش سخت شده است.
دلشاد غلامی گفت: بعد از انتقال من به بیمارستان صحرایی سپاه، پرونده ام را در بنیاد شهید تشکیل دادند اما چون هنوز عوارض شیمیایی خود را نشان نداده بود گفتند فعلا برو! اما از ابتدای سال 85 به دلیل عدم توانایی در نفس کشیدن از کار افتاده شدم و از همان موقع تلاش کردم تا برای درمان هم شده به بنیاد شهید مراجعه کنم اما الان چندین سال است که منتظرم و هنوز یک کمیسیون پزشکی برای من تشکیل نشده تا جانبازی ام احراز شود.
این جانباز ادامه داد: من برای درمانم مجبور شدم ماشین، خانه و تمام ارثیه پدری ام را به فروش برسانم و الان مستأجرم و توان کار کردن هم ندارم اما فقط موضوع سلامتی ام برای من اهمیت دارد چرا که مجبورم همیشه با کپسول اکسیژن زندگی کنم.
این جانباز خاطر نشان کرد: بسیاری از مردم روستا در مریوان که شیمایی شده اند در داخل خانه ها در حال از دست دادن جانشان هستند اما کسی به داد ایشان نرسیده و هیچ درصدی از جانبازی را ندارند تا حداقل تحت پوشش درمانی قرار بگیرند.
«دلشاد غلامی» می گوید: بارها به بنیاد شهید سنندج و تهران رفته اما هر بار از تشکیل کمیسیون پزشکی برای وی امتناع کرده اند. وی خطاب به رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران می گوید: هر دکتری که قبول دارید را بگوئید که ریه من و هم محلی هایم را معاینه کند و اگر تشخیص می دهد ما علی رغم گواهی موجود بر زندگی در روستایی که 9 بمب شیمیایی را صدام بر آن فرستاده زندگی کرده و شیمایی شده ایم هیچ گونه مشکل شیمیایی نداریم پرونده ام را می سوزانم و دیگر حرفی نمی زنم.
غلامی گفت: شب ها نمی توانم بخوابم و مجبورم همه پولم را خرج درمانم کنم و به همین دلیل فرزندانم 4 ماه است رنگ هیچ گوشت و مرغی را ندیده اند و با فلاکت زندگی می کنند اما برای من فقط این مهم است که کسی صدای من را بشوند و کمیسیون پزشکی تشکیل دهند تا موضوع جانبازی شیمایی من مورد بررسی قرار گیرد.