رابطه میان جشنوارههای ادبی و مخاطبانشان در کشور ما ماجرای جالبی است. برخی از جشنوارهها اساساً برگزار میشوند تا هیچ مخاطبی از آنها بهره نبرد، یعنی مخاطب عام ادبیات دستاندرکارانش مساله نیست و جشنواره ایجاد شده تا شاید برخی از دوستان برگزارکننده جشنواره مورد تجلیل، تقدیر و ... قرار بگیرند و خلاصه شاد باشند.
برخی دیگر از جشنوارهها هم مخاطب خاص دارند؛ عادت کردهاند به دیدن و تجلیل از آثاری که شاید مخاطب آنها یک دهم از جمعیت لاغر کتابخوان ایران باشد؛ جشنوارههای بعضا فاخر و پر زرق و برق که شاید هیچ کس جز همان عده معدود از برگزارشدنش خبر ندارند و بدون شک تاثیر بودنش هم چیزی در همین حد و اندازههاست.
پارهای دیگر از جشنوارههای ادبی هم در کشور ما ایجاد شدهاند برای خالی نبودن گزارش کار مدیران فرهنگی در پایان هر سال؛ که تا وقتی از آنها سئوال میشود که برای فلان بخش از مسئولیت خود چه کردید، به نام آن جشنواره و به کام خودشان آماری و گزارش کاری ارائه کنند و شاید هم در این میان لبخندی حواله مخاطبانی شود که آنها و اظهار فضلشان را از طریق رسانهها میبینند و میشنوند و میخوانند.
دسته چهارم از جشنوارههای ادبی هم جزیرههایی برای عدهای هستند که ادبیات در نظر آنها چیزی جز یک جغرافیای کوچک با مختصات تعریف شده نیست. جزیرهای که تنها خودشان و امثال خودشان میتوانند در آن زیست داشته باشند و طبیعی است که در این جغرافیا تنها همنوع خود را میبینند و میپسندند و تجلیل میکنند.
در این میان اما میتوان جشنوارههایی را یافت که به صورت کاملا استثنایی تنها بر خاستگاه عموم مخاطبان ادبیات ایجاد شدهاند و به حیات ادامه میدهند. جشنواره ادبی شهید غنیپور هم بدون شک یکی از چنین اتفاقات ادبی در کشور ماست؛ جشنوارهای که بودنش و انتخاب آثاری که این بودن انجام میدهد، نه از سر اتفاق که بر اساس خواست و نیاز مخاطبان عمومی ادبیات داستانی در ایران است مخاطبانی که از ادبیات چیزی بیش از سرگرمی میطلبند.
دوازدهمین دوره جایزه ادبی شهید غنیپور که تا ساعاتی دیگر برگزیدگان خود را معرفی خواهد کرد، حرکتی نمادین، تشریفاتی و قائم به فرد نیست. اساس این جایزه به باور و اعتقاد مخاطبانی بازمیگردد که نیاز به بودنش را در دل خانه خدا یافتند و پس از تولد و تحقق این خواست، در تمام سالهای رفته بر آن و به هر شکل ممکن سرپا نگاهش داشتند؛ تا جایی که بنا بر گفته دبیر این جایزه در برخی از دورههای برگزاری آن هدایای نفرات برترش تنها یک یادگاری معنوی بوده و بس. این یعنی خبری از سکههای زرین و لوحهای خاتم در آن نبوده است.
جایزه ادبی شهید غنیپور در آشفته بازار نشر و جشنوارههای رنگارنگ و کممایه ادبی در ایران ابایی ندارد که بگوید نگاهش به ادبیات ایدئولوژیک است. ابایی ندارد که بگوید ادبیات برای او یک جزیره انفرادی و انسان زده نیست که تنها محل تراوشات انسانی و خاستگاه حرفهایی است که از دل و جان حقیقی انسان بر نمیخیزد.
این جایزه از دل مسجد متولد شده است. ایدهآلش هم بر همین مبنا، متنی است که مخاطب او را حتی قدمی به سوی کشف حقیقت وجودی او و خالقش نزدیک کند و طبیعی است که بر همین مبنا آنچه چارچوبهای سازنده نظام اسلامی را نیز در بر میگیرد در صدر نگاه و انتخاب این جشنواره قرار میگیرد و این یکی از مایههای افتخار این حرکت ادبی است.
جشنواره شهید غنیپور و پایهگذارانش بدون اغراق تنها جریان ادبی برخاسته و برجای مانده از متن مردمی هستند که انقلاب اسلامی را شکل داده و در سالهای گذشته سعی در حراست از آن داشتهاند. این ادبیات و جریان ناشی از آن هم بر همین اساس خنثی و بیطرف نیست و از قضا جدیترین حرفها درباره ایدهآلهای انقلاب اسلامی را باید از دل آن جست. ادبیات شهید غنیپور ادبیات انفعال و سکوت نیست. همانطور که به آن برچسب سیاه نمایی نمیچسبد، انگ کلیشهزدگی هم به پیشانی آن نخواهد خورد. این جشنواره با افتخار میگوید که ترجمان ادبیات سالم است، ذهن جستجوگر مخاطبش را به سمت و سویی هدایت میکند که دست از اتصال صرف به خاک بکشد و گاهی به آسان نیز خیره شود. این ادبیات، ادبیات به هر قیمت ماندن در زمین نیست. ادبیات انقلاب و شهید غنیپور، ادبیات چگونه ماندن و چگونه پریدن از زمین است و همین موضوع است که این جریان را بیش از هر چیز دیگر اهمیت میبخشد.
در آستانه دوازدهمین دوره از برگزاری این جشنواره آنچه بیش از پیش سئوال در ذهن ما ایجاد میکند، چرایی رشد نکردن حرکتهای مشابه با آن در سالهای اخیر در کشور و دولتزدگی و یا ضددولتزدگی افراطی جوایز ادبی در کشور ماست. گویی نسبت تعیین کردن با دولت از نسبت تعیین کردن با مخاطب در ادبیات ما مهمتر بوده و هست.
جایزه شهید غنیپور جایزه اعتدال و آهسته و پیوسته راه رفتن در ادبیات است. جایزهای برای ادبیات انقلابی معقول و در عین حال پرصلابت و پویا و گویا هر آنچه بر آن میرود، مزدی است که این روزها باید برای اینگونه بودن پرداخت.