شهدای ایران: روز گذشته مانند همیشه درصف دندانپزشکی یکی ازکلینیک های طرف مثلآ قرداد نیروهای مسلح بودم ناگهان مردی بلندقد به همراه همسرش واردشدند ازعینکی که مرد زده بود فهمیدم نابیناست آمدروبروی من بنشیند که پایش اندکی با زانوی راست من برخورد وبلافاصله گفت: ببخشید آقاجان که من خواهش کردم و به احترام او برخواستم وقتی نشست سوال کردم مشکل بینایی اش چیست قبل ازاینکه مرد مانع همسرش شود با افتخارگفت : همسرم جانبازدفاع مقدس هستند.
مجددا به احترام این سردار بی نام ونشان ودرعین حال بی آلایش جبهه های نبرد ازجای بلند شدم و احترامی نظامی تقدیم کردم دستم را گرفت وگفت : تو را بخدا خجالتم نده بنشین ، ازاو پرسیدم شما که نمی بینید چطور لحظه اول فهمیدی که من آقا هستم و نه خانم پاسخ این مرد بارانی چندروز است خواب را از چشمانم ربوده است. جواب داد : چه باورکنید یا نه خانمم شاهد من است و از همه مهمتر خدای بالاسرمان گواه است که من یک جورایی به یاری خداوند بزرگ زن و مرد را تشخیص میدهم، بی اختیار اشکهایم جاری شد دستمال کاغذیی را به من تعارف کرد وادامه داد من که کاسه چشمم خالی شدند جایی برای اشک ندارم اما خوش بحالت بااین دل بارانی ات و صحبت ما ادامه پیدا کرد گفت : برای دندانهای جلویم آمدم لثه هام عفونی شده اما پاسخ دکترشنیدنی بود چون دندانهای جلو جزء زیبایی محسوب میشوند باید هزینه اش را پرداخت کنید دیگر چشمه دردهامان سرریز شد.
گفتم : خیلی جالبه آماراختلاسهای سربه فلک کشیده کشورمان رانگاه کن آنوقت به بیمه جانبازان که می رسند بعد از27سال ازجنگ هنوز هم دست مسئولین ما در قوانین می لرزد ازته دل ازخدا خواستم اگرحقی امثال این شیرمرد دیروز دفاع مقدس برگردن دولت مردان باشد و آنها نادیده می گیرند خدایا به یگانگی ات سوگند می دهم که ازکارشکنان قانون گذار بستان ، آیا این برخورد با یک جانباز سرافرازی است که امنیت امروزمان را مدیون و مرهون ازخود گذشتگی امثال وی هستیم، درتمام جهان بگردیم انسان هایی به این پاک نیتی و خلوص عمل نخواهیم یافت و ازهمه مهمترجواب پایانی ایشان مرا تکان داد که گفت : من با این وضعیت تاکنون یک بار هم مثل شما شاکی نشدم.
خواهش میکنم کمی درک کنید درچه وضعیت و موقعیتی هستیم دیرنخواهد شد بالاخره روزی به فکر ما هم خواهند افتاد اما تا زمانیکه قانونگذاران ما جنگ را ازنزدیک لمس نکرده باشند و معنای سرمای استخوان سوز غرب و گرمای طاقت فرسای جنوب را نچشیده باشند اوضاع به همین منوال می چرخد، برو دعاکن که رئیس جمهوری داریم که خودش از نزدیک در جبهه های مختلف نبرد بوده است پس جای نگرانی نیست به قول ما نظامی ها دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نخواهد داشت. جمله اش که تمام شد دکتر مرا صدا زد و از همدیگر خداحافظی کردیم از دیروز به خودم میگویم برو دیگه شاکی نباش که دوسال است در صف وام جانبازی هستی و یا قراره 30 میلیون تومان پول کاشت دندانهایت را جور کنی حالا به قول این برادرمان این دنیا نشد جهان دیگری هم هست این را نمی توانیم منکر شویم ، به یاد این شعر افتادم که : ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
امیدوارم مسئولین امر این مطلب واقعی را بخوانند و تادیرنشده به وظیفه قانونی و اسلامی و عرفی خود جامه عمل بپوشانند.
محمد حسین پور جانباز20درصد ازمشهد
مجددا به احترام این سردار بی نام ونشان ودرعین حال بی آلایش جبهه های نبرد ازجای بلند شدم و احترامی نظامی تقدیم کردم دستم را گرفت وگفت : تو را بخدا خجالتم نده بنشین ، ازاو پرسیدم شما که نمی بینید چطور لحظه اول فهمیدی که من آقا هستم و نه خانم پاسخ این مرد بارانی چندروز است خواب را از چشمانم ربوده است. جواب داد : چه باورکنید یا نه خانمم شاهد من است و از همه مهمتر خدای بالاسرمان گواه است که من یک جورایی به یاری خداوند بزرگ زن و مرد را تشخیص میدهم، بی اختیار اشکهایم جاری شد دستمال کاغذیی را به من تعارف کرد وادامه داد من که کاسه چشمم خالی شدند جایی برای اشک ندارم اما خوش بحالت بااین دل بارانی ات و صحبت ما ادامه پیدا کرد گفت : برای دندانهای جلویم آمدم لثه هام عفونی شده اما پاسخ دکترشنیدنی بود چون دندانهای جلو جزء زیبایی محسوب میشوند باید هزینه اش را پرداخت کنید دیگر چشمه دردهامان سرریز شد.
گفتم : خیلی جالبه آماراختلاسهای سربه فلک کشیده کشورمان رانگاه کن آنوقت به بیمه جانبازان که می رسند بعد از27سال ازجنگ هنوز هم دست مسئولین ما در قوانین می لرزد ازته دل ازخدا خواستم اگرحقی امثال این شیرمرد دیروز دفاع مقدس برگردن دولت مردان باشد و آنها نادیده می گیرند خدایا به یگانگی ات سوگند می دهم که ازکارشکنان قانون گذار بستان ، آیا این برخورد با یک جانباز سرافرازی است که امنیت امروزمان را مدیون و مرهون ازخود گذشتگی امثال وی هستیم، درتمام جهان بگردیم انسان هایی به این پاک نیتی و خلوص عمل نخواهیم یافت و ازهمه مهمترجواب پایانی ایشان مرا تکان داد که گفت : من با این وضعیت تاکنون یک بار هم مثل شما شاکی نشدم.
خواهش میکنم کمی درک کنید درچه وضعیت و موقعیتی هستیم دیرنخواهد شد بالاخره روزی به فکر ما هم خواهند افتاد اما تا زمانیکه قانونگذاران ما جنگ را ازنزدیک لمس نکرده باشند و معنای سرمای استخوان سوز غرب و گرمای طاقت فرسای جنوب را نچشیده باشند اوضاع به همین منوال می چرخد، برو دعاکن که رئیس جمهوری داریم که خودش از نزدیک در جبهه های مختلف نبرد بوده است پس جای نگرانی نیست به قول ما نظامی ها دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نخواهد داشت. جمله اش که تمام شد دکتر مرا صدا زد و از همدیگر خداحافظی کردیم از دیروز به خودم میگویم برو دیگه شاکی نباش که دوسال است در صف وام جانبازی هستی و یا قراره 30 میلیون تومان پول کاشت دندانهایت را جور کنی حالا به قول این برادرمان این دنیا نشد جهان دیگری هم هست این را نمی توانیم منکر شویم ، به یاد این شعر افتادم که : ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
امیدوارم مسئولین امر این مطلب واقعی را بخوانند و تادیرنشده به وظیفه قانونی و اسلامی و عرفی خود جامه عمل بپوشانند.
محمد حسین پور جانباز20درصد ازمشهد