شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۶۶۹۳۹
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۶
سید صادق طباطبایی علاوه بر سابقه طولانی در جنبش دانشجویی خارج از کشور و مبارزات آن، از نزدیکان سببی امام خمینی(ره) نیز به شمار می‌رفت و مزید بر آن، با دولت موقت نیز همکاری وثیق داشت و مدت‌ها سخنگویی آن را بر عهده داشت.
شهدای ایران: آغازین روزهای پس از22 بهمن 57، به رغم تمامی شکوه خویش، روزهای بحران و التهاب بود، با این همه ثقل حضور امام خمینی(قده) و ایمان و توکل خلل‌ناپذیر وی که به پیروان پاکباخته‌اش نیز منتقل گشته بود، اینگونه دشواری‌ها را آسان می‌ساخت و قطار انقلاب را به پیش می‌راند. بی‌تردید خاطرات مربوط به دشواری‌های آن روزگار را، باید در روایات شاهدان آن جست و جو کرد که جناب دکتر سیدصادق طباطبایی در زمره ایشان است.

او علاوه بر سابقه طولانی در جنبش دانشجویی خارج از کشور و مبارزات آن، از نزدیکان سببی امام خمینی نیز به شمار می‌رفت و مزید بر آن، با دولت موقت نیز همکاری وثیق داشت و مدت‌ها سخنگویی آن را بر عهده داشت. آنچه پیش روی دارید بازخوانی و تحلیل ِشمه‌ای از روایات وی، از روزهای پرالتهاب پس از پیروزی انقلاب است که در نکوداشت سالروز آن وقایع تاریخی تقدیم حضورتان می‌گردد. ضمناً یادآور می‌شود که جناب طباطبایی در این روزها درگیر معالجه بیماری سختی است که شفای آن را از درگاه حضرت حق مسئلت داریم. امید آنکه مقبول افتد.

در رادیو و تلویزیون

از ابتدایی‌ترین مسائل و دشواری‌های پس از پیروزی انقلاب، سامان بخشیدن به دستگاه بزرگ رادیو تلویزیون بود. این دستگاه از یک سو با انباشت انتظارات بحق جامعه مواجه و از سوی دیگر با کمبود بضاعت برای برآوردن این توقعات روبه‌رو بود. دکتر سید صادق طباطبایی در این‌باره می‌گوید: «در همان روز 22 بهمن که در مدرسه رفاه بودیم و دوستان گفت‌وگو می‌کردند، از جمله افراد حاضر آقای دعایی دوست دیرینه و یار باوفای امام بود. او را بسیار افسرده و نگران یافتم. ظاهراً قبل از آن برای بردن پیام امام خطاب به مردم که آنان را به حفظ اموال و اماکن عمومی و اسناد دولتی توصیه کرده بودند، سری به رادیو و تلویزیون زده بود. اوضاع آنجا را بسیار آشفته دید و از برخورد بسیار ناشایست افراد وابسته به گروهک‌ها حکایت‌ها می‌کرد. قرار شد مطلب را بلافاصله به امام اطلاع دهیم. تا آنجا که به خاطر دارم آقای هاشمی رفسجانی و دکتر شیبانی نیز در مدرسه حضور داشتند. آقای دعایی گزارش دیدارش از رادیو و تلویزیون را به اطلاع آنان هم رسانده بود. بعد از این ماجرا صادق قطب‌زاده به رادیو و تلویزیون رفت. به اتاق بالا رفتم. در آنجا آقای طالقانی و چند نفر از دوستان حضور داشتند. هنگامی که اخبار تلویزیون شروع شد و گوینده اخبار خانم بی‌حجابی بود دو سه نفری از آنان با ناراحتی خطاب به آقای طالقانی گفتند جمهوری اسلامی شده است و اینها هنوز این‌جورند. آقای طالقانی آنها را آرام کرد و گفت ببینید رسول خدا(ص) هم 23 سال طول کشید تا توانست احکام را قدم به قدم بیان کند، شما می‌خواهید مشکلات 2500 را در عرض چند ساعت برطرف کنید؟» (1)

اخلال گروه‌های مسلح در کار اداره تلویزیون

اشغال محل رادیو تلویزیون از سوی پاره‌ای از گروهک‌های مسلح، برای بسیاری از دلسوزان انقلاب، دغدغه آفرین و نگران کننده بود. پاکسازی این نهاد مهم و مؤثر از نیروهای مزاحم، از دغدغه‌های انقلابیون درآن روزها به شمار می‌رفت. دکترطباطبایی دراین باره روایت می‌کند: «در چند روز اول انقلاب گروه‌ها و عناصری که رادیو و تلویزیون را در اختیار داشتند غالباً از چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق بودند و برنامه‌ها متناسب با یک کشور اسلامی و انقلابی نبود، البته قطب‌زاده رفته‌رفته تسلطی نسبی بر آنجا پیدا کرد و خیلی هم از امام خرج می‌کرد. با او صحبت کردم که بر اتاق فرمان و پخش نظارت بیشتری داشته باشیم و هر مطلبی که برای خواندن می‌رود امضای او را داشته باشد و از طرف هر کسی بیانیه داده نشود. او هم دستوری در این زمینه صادر کرد. با چند نفر از دوستان انجمن اسلامی دانشجویان از جمله آقای دکتر عباس تائب تماس گرفتم و از آنها دعوت کردم مسئول تنظیم خبر باشند و بر برنامه‌های خبری مراقبت کنند. همچنین قرار گذاشتیم متن اخبار را یک ربع قبل از پخش من هم ببینم و هماهنگ باشیم. در همین زمان جناب حجت‌الاسلام مجتهد شبستری نیز از جانب امام به آنجا اعزام شد. با حضور ایشان آرامش خاطری نسبی در مورد مطالبی که قرار بود از شبکه پخش شود، حاصل شد. حضور شبانه‌روزی ایشان و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر و مراقبت‌های فوق‌العاده شدیدشان نسبت به متونی که برای پخش می‌رفت بسیار گران‌قدر بود. متأسفانه از کارهای انجام‌شده در این چند روز پرماجرا و تعیین‌کننده و نیز خدمات فوق‌العاده ارزشمند ایشان تا کنون گزارشی درخور انتشار نیافته است. حدود یک هفته کار ما در آنجا این بود و متونی تهیه می‌کردیم که در فواصل برنامه‌ها خوانده شود.» (2)

سفر هیئت فلسطینی به ایران

سفر هیئتی از سوی سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات به تهران پس از پیروزی انقلاب، برای رهبران انقلاب و مردم، بس شور آفرین و خاطره‌انگیز می‌نمود. صادق طباطبایی که به واسطه خویشاوندی با امام موسی صدر، از سال‌ها پیش با عرفات در ارتباط بود، درباره این سفر تاریخی می‌گوید: «چهار روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 28 بهمن هیئت فلسطینی به ریاست یاسر عرفات وارد ایران شدند. وقتی خبر سفر این هیئت را که اولین دیدار رسمی یک مقام خارجی با امام بود، به ایران داده بودند نیروی هوایی چند فانتوم هم برای حفاظت و هم برای استقبال از آنها فرستاده بود. یاسر عرفات در بدو ورود در مصاحبه‌ای به این قضیه اشاره کرد و گفت در یک زمانی این فانتوم‌ها بر سر ما بمب می‌ریختند و امروز دیدم به استقبال ما آمده‌اند. هیئت فلسطینی در محل استقرار امام با ایشان ملاقات کردند. (3) در آن روزها بیشتر اوقات در رادیو و تلویزیون مشغول بودم، غروب رفتم سری به مدرسه رفاه بزنم، آنها در طبقه پایین مستقر شده بودند و مردم هم برای دیدن آنها ازدحام می‌کردند و سر از پا نمی‌شناختند. با یاسر عرفات قبلاً در مناسبت‌های مختلف در لبنان ملاقات و گفت‌وگو کرده بودم و مرا خوب می‌شناخت. وقتی وارد شدم در انتهای سالن احمد آقا و یاسر عرفات و چند نفر دیگر از رهبران فلسطینی مانند ابوزعیم و هانی‌الحسن نشسته بودند. هر دو طرف خوشحال شدیم و یکدیگر را در آغوش گرفتیم. همان جا صحبت شد که سفارت فلسطین در محل سفارت اسرائیل بر پا خواهد شد و هانی‌الحسن به عنوان سفیر در ایران می‌ماند. هانی‌الحسن را از قبل می‌شناختم و رابطه‌ای دوستانه بین من و او برقرار بود و همان جا یک مصاحبه تلویزیونی با او ترتیب دادم، زیرا مردم بسیار علاقه داشتند اطلاعات بیشتری از نهضت فلسطین کسب کنند. سؤالات مختلفی، از جمله در‌باره سرنوشت آقای صدر از او کردم.» (4)

سفر هیئت لبنانی و ملاقات با امام

روزهای پس از پیروزی انقلاب، روزهای خوشایندی برای جنبش‌های آزادیبخش جهان اسلام، به ویژه کشورهای لبنان و فلسطین بود. حضور پی درپی سران این جنبش‌ها در ایران و تبریکات آنان به محضر امام خمینی و ملت ایران، بر حلاوت روزهای پس از پیروزی می‌افزود. طباطبایی در‌باره حضور هیئت لبنانی به رهبری علامه شیخ محمدمهدی شمس الدین درآن روزها در تهران، نقل می‌کند: «از دیدارهایی که در این مقطع انجام شد، ورود اعضای مجلس اعلای شیعیان لبنان به ریاست مرحوم شیخ مهدی شمس‌الدین بود که آن زمان معاونت و نیابت رئیس مجلس اعلای شیعه را به عهده داشت و به همراه کادر رهبری حرکه‌المحرومین و سازمان امل که دو روز بعد از ورود هیئت فلسطینی به ایران صورت گرفت. هنگام دیدار شیخ مهدی شمس‌الدین و معاون او با امام که غروب روز سی‌ام بهمن بود من هم حضور داشتم. حدود سه ربع مانده به غروب بود. در آن جلسه امام از اظهار محبت آنان در دوران اقامت در فرانسه قدردانی و اظهار کردند بالاخره حق پیروز است و آنها را دلداری دادند که از وضعیت آقای صدر مأیوس نباشید و این مسئله باعث نشود در برنامه‌های آنها خدشه وارد شود، انقلاب اسلامی ایران با اینکه مشکلات خاص خودش را دارد، اما مسئله فلسطین و لبنان جدای از انقلاب اسلامی نیست و طبعاً شیعیان لبنان هم سرنوشتی جدا از ما و امت اسلامی ایران ندارند و ما نسبت به آنها متعهد هستیم. شیخ مهدی شمس‌الدین از امام خواست بر تلاش خود برای روشن شدن سرنوشت امام صدر بیفزایند. امام در جواب گفتند در طول اقامت در نجف و جریان انقلاب امید زیادی به آقای صدر داشتم و وجود ایشان امروزه بسیار برای ما مفید می‌بود. دعا می‌کنم خداوند هر چه زودتر ایشان را به ما برگرداند. همچنین با اشاره به من گفتند مطمئن باشید در ایران هم افراد زیادی هستند که دلشان برای استخلاص ایشان می‌تپد و حتماً در انجام وظایف خود کوتاهی نخواهند کرد.» (5)

تشکیل اولین دادگاه انقلاب

تشکیل دادگاه‌های انقلاب توسط آیت الله شیخ صادق خلخالی در اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب، بازتاب‌ها و پیامدهای بسیاری درپی داشت. این رویداد تاریخی که از سرفصل‌های پژوهش درباره کارکرد قضایی انقلاب به شمار می‌رود، هماره محل برداشت‌ها و تلقی‌های گوناگون بوده و هست. تحلیل دکتر طباطبایی در‌باره این رخداد، در نوع خود بدیع و درخور دقت به شمار می‌رود: «در تاریخ 27 بهمن 57 چهار تن از کارگزاران رژیم گذشته نصیری، خسروداد، رحیمی و ناجی محاکمه و اعدام شدند. آقای مجتهد شبستری و من در رادیو و تلویزیون بودیم. بعد از شنیدن خبر اعدام این افراد تصمیم گرفتیم تفسیری را در حاشیه این خبر منتشر کنیم و حکم افساد در زمین را بر اساس نص قرآن روشن سازیم. ایشان متنی را نوشتند و آن را در ساعت دو بعد از ظهر همان روز بعد از اعلام خبر از رادیو قرائت کردم. آقای خلخالی صدور این حکم را به حکم امام به وی ارتباط داده است. لازم به تذکر است حکم امام به ایشان در تاریخ 5/12/57 یعنی چند روز بعد از اجرای احکام اعدام صادره توسط دادگاه انقلاب نوشته شده است. متن حکم امام بدین شرح اعلام شد:

بسمه تعالی

26ع/99

جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ صادق خلخالی ـ دامت افاضاته ـ به جنابعالی مأموریت داده می‌شود تا در دادگاهی که برای محاکمه متهمین و زندانیان تشکیل می‌شود حضور به هم برسانید و پس از تمامیت مقدمات محاکمه با موازین شرعیه حکم شرعی صادر کنید.

روح‌الله الموسوی الخمینی(6)

حال با توجه به متن حکم و ظرایف موجود در آن تا چه حد می‌توان نحوه اقدامات ایشان را در دادگاه‌های مختلف و «پس از تمامیت مقدمات محاکمه» مستند به حکم امام دانست، صلاحیت قضاوت در آن را ندارم. اظهار نظر بیشتر در این باب را اخلاقاً صحیح نمی‌دانم، چون ایشان در قید حیات نیستند که از خود دفاع کنند. وانگهی ادعاهای ایشان در انتصاب کلیه امور به امام باید با شرح بیشتری بررسی شود که از صلاحیت من خارج است.» (7)

تشنج‌آفرینی گروهک‌های ضد انقلاب

از معضلات مهم در روزهای پس از پیروزی انقلاب، التهاب‌آفرینی و حتی آتش‌افروزی پاره‌ای گروهک‌های زیاده‌خواه و پرمدعا بود. آنان حاضر بودند در طریق سهم‌خواهی خویش از انقلاب نورسته ملت ایران، بسیاری از مصالح و ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی را قربانی کنند و فضای عمومی کشور را ناامن و ملتهب سازند. صادق طباطبایی در‌باره کارکرد این عده درآن دوره می‌گوید: «از روزهای اول پس از پیروزی انقلاب مسئله‌ای که برخلاف انتظار خیلی‌ها بود و بروز کرد، اخلال در روند تثبیت و امنیت کشور از سوی گروهک‌های مختلف بود. حزب توده و گروه‌های مارکسیست و مائوئیست با شاخه‌های فراوان خود، چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق و امثال آنها هر کدام با طرفداران و نشریات وابسته به خود ادعاهایی را مطرح می‌کردند. اختلافات و دعواهایی که بسیاری از این گروه‌ها در پانزده بیست سال گذشته در رستوران‌های دانشجویی و غذاخوری‌های اروپا به دوره پس از انقلاب و به ایران منتقل شد. این گروهک‌ها با دعوت به ادامه اعتصاب و راهپیمایی وارد کارزار شدند و خود را در مقابل مردم و رهبر قرار دادند. یادم هست یک روز نزدیک غروب اعلام کردند چریک‌های فدایی خلق به طرف مقر امام در مدرسه رفاه راهپیمایی به راه انداخته‌اند و قصد دیدار با امام را دارند که البته امام نپذیرفتند و آن برنامه لغو شد. گروهک‌ها به فعالیت‌های ضد مردمی خود ادامه دادند و بحران‌های زیادی در نقاط مختلف کشور به وجود آوردند.» (8)

پی‌نوشت‌ها:

(1) ر. ک: خاطرات سیاسی –اجتماعی دکتر سید صادق طباطبایی، چاپ دوم، جلد سوم، ص252

(2) ر. ک: همان، صص253-252

(3) ر. ک: صحیفه امام، ج 6، صص 178ـ182

(4) ر. ک: خاطرات سیاسی –اجتماعی دکتر سید صادق طباطبایی، چاپ دوم، جلد سوم، صص254-253

(5) ر. ک: همان، ص257

(6)صحیفه امام، ج 6، ص 215

(7)ر. ک: خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر سید‌صادق طباطبایی، چاپ دوم، جلد سوم، ص266

(8) ر.ک: همان


*فارس

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار