دراین روزگارکه خیلی ازمردم ایران بدنبال تمیز کردن منازل خودهستند وبدنبال خرید لوازم خانگی جدیدوموادغذایی شب عید می باشند افرادی را می توان پیداکردکه ازآن سوی مرزهای جغرافیایی این کشور به سرزمین ایران می آیند که به کاروان شور وشعور راهیان نور برسند و با این نیت می آیند که با حضور خودشان درروز بیست ودوم بهمن برعهدی که با امام وشهدا بستنند استوارباشند وبا این امید که به سفرمعنوی راهیان نور با دانشجویان به قتلگاه مردانی برود که مایه عزت وافتخارایران اسلامی هستند؛برود
ازروزی که با دانشجویان دانشگاههای پیام نورتهران همسفرشدم به خودم این راگفتم چگونه می توانم امسال برای این افسران جوان جنگ نرم حرف تازه وجدیدبزنم، درایستگاه راه آهن تهران مادری را دیدم که برای بدرقه فرزندش آمده بود وخیلی نگران بود من که درگوشه ای ایستاده بودم روکردبمن وگفت:آقا شما با این بچه ها همسفرید؟درجواب گفتم:بله ودر ادامه گفت من خواهر شهید هستم ای کاش می شد من با این بچه ها می آمدم تا پاهام رو می گذاشتم جا پای برادرم ودوستان شهیدش وازاین روزهای تاریک به روشنی می رسیدم این راگفت وخداحافظی کردورفت من یاد آیه 5سوره ابراهیم افتادم ودرطول سفر این آیه را برای همه افسران جوان تکرار کردم این جا بود که احساس کردم مردم جامعه ما نیاز به این دارند که بدانند هدف از برنامه راهیان نور برای نسل جوان چیست؟چراهرسال با صرف این هزینه عده ای از جوانان دانشجوی این سرزمین به این مناطق سفرکنند؟بااین سوالات درگیر بودم تا اینکه بعد ازکاروان اول با یک کاروان دیگری همسفر شدم افرادی دراین کاروان بودند که با حضورشان به سوالات من پاسخ قاطع دادنددراین کاروان یک جوان بودند که مراسم عقدشان را درکنار شهدای عملیات هویزه گرفتندویا فردی بود که ازکشور نروژآمده بود وبه قول این دانشجوی محترم با آمدن به این سرزمین تمام آرزوهایم برآورده شد
به اقتضای هرمنطقه که روایت می کردم این دانشجوی را زیر نظر داشتم ومی دیدم که چقدر متاثر وناراحت می شود تا اینکه درمنطقه هور(یادمان شهید علی هاشمی)ازایشان پرسیدم تا اینجای سفر چه دیدی؟اشک درچشمانش جمع شدوگفت:هرآنچه دیدم زیبای بود،وقتی این حرف رازددرادامه ازایشان پرسیدم چراآمدی اینجا؟ شما که دربهترین شرایط زندگی میکنید؟درجواب گفت:آمدم تا بادیدن این مکانها پادررکاب ولایت امرم باشم شما درداخل کشور هستید وشاید خیلی ازبیرون این کشور با خبر نباشید ومن درجریان فتنه سال 88درخارج ازکشور دیدم افرادی را که بخاطرظواهر فریبنده کشورهای عامل فتنه چگونه وطن فروشی کردند واز بیرون چه برنامه های برای عوامل داخل کشور ارسال می کردندومن دیدم برای ساقط کردن رهبری نظام چه کارهایی کردند واین جوانها باید قدر این رهبری را بدانند ومن با آمدن به این سرزمین استوار تر ازگذشته درکشور محل زندگیم از حریم ولایت واسلامیت دفاع خواهم کردودرادامه می گفت:آقای.....چرابرای آمدن به این سرزمین پرافتخار ثبت نام می کنند نباید اینکار باشد باید همه ی دانشجویان برای گذراندن واحد درسی به این مکانها بیایند،وقدربدانند
ودرادامه هروقت مرامی دید می گفت:هرآنچه دیدم ومی بینم زیباییست،زیباییست.واقعا وقتی این حرف را میشنیدم بخود می گفتم:چی می شد کاری می کردیم همه ی مردم این سرزمین برای غبارروبی روحی خودشان برای یکبار هم که شده به این سرزمین نور سفر کنند وبا شور وشعوربه یادمان های مناطق عملیاتی می رفتند تا بدانند این عزت وافتخار ایران دردنیا مرهون ومدیون خون جوانان وافسران جنگ سخت است وجوانان افسرجوان جنگ نرم باید درموضع دفاعی خود با خودسازی معنوی وکسب علم دربرابر دشمنان این ملت وسرزمین تلاش کنند