شهید محمد بائیان و دوستانش گروهی به نام (گروه 22 نفر) تشکیل داده بودند و همگی با هم متعهد شدن که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در کنار هم برای انقلاب جان فشانی کنند. این گروه فرزندانی با اخلاص، فعال و با ایمان بودند.
به گزارش شهدای ایران، 29 بهمن سالروز شهادت شهید "محمد بائیان" از شهدای استان گلستان است و به همین بهانه روایتی از زندگینامهاش را مرور میکنیم:
محمّد(خسرو) بائیان در22 فروردین 1344 درخانوادهای مذهبی، با ایمان در شهرستان بندرگز متولد شد و در آن زمان از نوزادانی بود که امام خمینی در مبارزات 15 خرداد 1340 از آنان بعنوان سربازان خود که در گهواره آهنگ رزم را از پدران خود میآموزند یاد کرد.
محمد دوران کودکی را که پشت سر گذاشت، وارد دبستان شد و با تلاش و پشتکار خود دوران ابتدایی را به پایان رساند.
در این سالها یعنی 1355رژیم شاه غافل از پیام امام خمینی(ره) که سربازانم در حال شکل گیری و انسجام و تربیت هستند، هر چه بیشتر ظلم و ستم و اختناق را برملّت وارد مینمود، با رفتن محمد به دوران راهنمایی انقلاب هم کم کم مسیرش روشن میشد. کم کم شهرهای بزرگ یکی پس از دیگری شلوغ میشد، مردم شهرهای بزرگ وکوچک از دانشگاهها و دبیرستانها و حتی دانش آموزان راهنمایی به جمع مردم پیوسته بر ضد رژیم شاه تظاهرات کردند.
محمد بائیان در این دوران راهنمایی همگام با مردم در صحنهها حضور داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، 13 سال از بهار عمرش میگذشت و همواره در صحنههای انقلاب در مساجد و عزاداریها و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی حضور داشت و همواره به درس خود ادامه میداد. از طرفی دشمنان داخلی و خارجی انقلاب از هر طرف توطئه و سنگ اندازی و حتی کودتا کرده چون نمیتوانستند پیروزی این ملِّت را تحمل کنند تا اینکه جنگ تحمیلی رژیم صدام را برامام و ملّت تحمیل نمودند. در این زمان محمّد پا به دبیرستان گذاشته بود که نبرد حق علیه باطل به تعبیر رزمندگان شجاع، دانشگاه انسان سازی را به دانشگاه مدرک و کاغذ ترجیح داده، دیگر دل به درس نداشت دائم یا جبهه بود و یا اگر برای مرخصی به محل زندگی میآمد در فعالیتهای سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و اردوهای گروهی که به صورت رزمهای چریکی و نیمه چریکی که در نواحی کوهستانی و هزارجریب میرفتند، شرکت مینمود و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نقش بسزایی داشت.
محمد و دوستانش گروهی به نام(گروه 22 نفر) تشکیل داده بودند و همگی با هم متعهد شدند که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در کنار هم برای انقلاب جانفشانی کنند. این گروه فرزندانی با اخلاص، فعال و با ایمان بودند. نامههایی از این عزیزان که در زمان جنگ برای یکدیگر میفرستادند در دست است که بیانگر ایمان واعتقاد قلبی شان به امام زمان(عج)، امام حسین(ع) و رهبری امام خمینی و حفظ مملکت اسلامی و تجاوز بیگانگان میباشد و دائم تاکیدشان به مادران و خواهران حفظ خون شهیدان از طریق حفظ حجابشان بود، ناگفته نماند که این گروه اکثرا شهید شدند و عدّهای هم که ماندند یا اسیر، جانباز، معلول و بقیه هم انشااللّه ادامه دهنده راه آنان هستند.
خاطراتی که از محمد به یادگار برای ما ماند:3 آلبوم عکس که با دوستانش از صحنههای مختلف جنگ، اردوهای گروهی، نظامی، تفریحی که بیانگر فعالیتهای آنان بوده، درس برای جوانان آینده ماست تا یاد بگیرند که جوانان دیروز ما چگونه با صمیمیت و یکدلی لحظههای تلخ و شیرین را درکنار هم بوده و درس شهادت و جانبازی و ایثار را به یکدیگر یاد میدادند و یا این که وقتی برای آخرین بار به مرخصی آمده بود گویی خودش میدانست که این دفعهی آخرش است که برای خداحافظی آمده، دوستانش را شب برای شام دعوت کرد، پس از صحبت و شوخی وسایل شخصی خود را به یادگاری به دوستانش داد.
محمد از دار دنیا یک کمد و یک رادیو ضبط و دوربین عکاسی داشت که آن را وصیت نمود بعد از من وقف پایگاه بسیج گروه22 نفره باشد، امّا در عوض سبکبال و راحت به لبیک حق پاسخ گفت و پس از چند سال شرکت در عملیاتهای مختلف سر انجام در عملیات والفجر8 در محل فاو به عنوان گروه تخریب در سال 1364 در سن 20 سالگی به شهادت رسید، روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
*دفاع پرس
محمّد(خسرو) بائیان در22 فروردین 1344 درخانوادهای مذهبی، با ایمان در شهرستان بندرگز متولد شد و در آن زمان از نوزادانی بود که امام خمینی در مبارزات 15 خرداد 1340 از آنان بعنوان سربازان خود که در گهواره آهنگ رزم را از پدران خود میآموزند یاد کرد.
محمد دوران کودکی را که پشت سر گذاشت، وارد دبستان شد و با تلاش و پشتکار خود دوران ابتدایی را به پایان رساند.
در این سالها یعنی 1355رژیم شاه غافل از پیام امام خمینی(ره) که سربازانم در حال شکل گیری و انسجام و تربیت هستند، هر چه بیشتر ظلم و ستم و اختناق را برملّت وارد مینمود، با رفتن محمد به دوران راهنمایی انقلاب هم کم کم مسیرش روشن میشد. کم کم شهرهای بزرگ یکی پس از دیگری شلوغ میشد، مردم شهرهای بزرگ وکوچک از دانشگاهها و دبیرستانها و حتی دانش آموزان راهنمایی به جمع مردم پیوسته بر ضد رژیم شاه تظاهرات کردند.
محمد بائیان در این دوران راهنمایی همگام با مردم در صحنهها حضور داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، 13 سال از بهار عمرش میگذشت و همواره در صحنههای انقلاب در مساجد و عزاداریها و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی حضور داشت و همواره به درس خود ادامه میداد. از طرفی دشمنان داخلی و خارجی انقلاب از هر طرف توطئه و سنگ اندازی و حتی کودتا کرده چون نمیتوانستند پیروزی این ملِّت را تحمل کنند تا اینکه جنگ تحمیلی رژیم صدام را برامام و ملّت تحمیل نمودند. در این زمان محمّد پا به دبیرستان گذاشته بود که نبرد حق علیه باطل به تعبیر رزمندگان شجاع، دانشگاه انسان سازی را به دانشگاه مدرک و کاغذ ترجیح داده، دیگر دل به درس نداشت دائم یا جبهه بود و یا اگر برای مرخصی به محل زندگی میآمد در فعالیتهای سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و اردوهای گروهی که به صورت رزمهای چریکی و نیمه چریکی که در نواحی کوهستانی و هزارجریب میرفتند، شرکت مینمود و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نقش بسزایی داشت.
محمد و دوستانش گروهی به نام(گروه 22 نفر) تشکیل داده بودند و همگی با هم متعهد شدند که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در کنار هم برای انقلاب جانفشانی کنند. این گروه فرزندانی با اخلاص، فعال و با ایمان بودند. نامههایی از این عزیزان که در زمان جنگ برای یکدیگر میفرستادند در دست است که بیانگر ایمان واعتقاد قلبی شان به امام زمان(عج)، امام حسین(ع) و رهبری امام خمینی و حفظ مملکت اسلامی و تجاوز بیگانگان میباشد و دائم تاکیدشان به مادران و خواهران حفظ خون شهیدان از طریق حفظ حجابشان بود، ناگفته نماند که این گروه اکثرا شهید شدند و عدّهای هم که ماندند یا اسیر، جانباز، معلول و بقیه هم انشااللّه ادامه دهنده راه آنان هستند.
خاطراتی که از محمد به یادگار برای ما ماند:3 آلبوم عکس که با دوستانش از صحنههای مختلف جنگ، اردوهای گروهی، نظامی، تفریحی که بیانگر فعالیتهای آنان بوده، درس برای جوانان آینده ماست تا یاد بگیرند که جوانان دیروز ما چگونه با صمیمیت و یکدلی لحظههای تلخ و شیرین را درکنار هم بوده و درس شهادت و جانبازی و ایثار را به یکدیگر یاد میدادند و یا این که وقتی برای آخرین بار به مرخصی آمده بود گویی خودش میدانست که این دفعهی آخرش است که برای خداحافظی آمده، دوستانش را شب برای شام دعوت کرد، پس از صحبت و شوخی وسایل شخصی خود را به یادگاری به دوستانش داد.
محمد از دار دنیا یک کمد و یک رادیو ضبط و دوربین عکاسی داشت که آن را وصیت نمود بعد از من وقف پایگاه بسیج گروه22 نفره باشد، امّا در عوض سبکبال و راحت به لبیک حق پاسخ گفت و پس از چند سال شرکت در عملیاتهای مختلف سر انجام در عملیات والفجر8 در محل فاو به عنوان گروه تخریب در سال 1364 در سن 20 سالگی به شهادت رسید، روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
*دفاع پرس