شهدای ایران shohadayeiran.com

دوران اصلاحات را می توان اوج حضور تئوریسین‌ها و متفکران غرب در مراکز حکومتی و احزاب سیاسی اصلاح طلب دانست.
شهدای ایران: افکار عمومی همیشه با این سوال مواجه بوده‌ است که استراتژی‌ و راهبردهای اصلاح‌طلبان از کجا نشات می‌گیرد. آیا این تراوشات فکری محصول تجربیات گوناگون آنهاست یا اینکه این اصول را پای درس اساتید دنیای سیاست آموخته‌اند.

آیا عناصر برانداز و فتنه‌گر سال‌های ۷۸ و ۸۸ بدون وجود تئوری و دستورالعمل‌های آموزشی و بدون بسترهای ضروری این اقدامات را به اجرا در آورده اند یا اینکه تمامی این برنامه ها از یک اتاق فکر مشترک و با هدایت و رهبری مدعیان تئوری سازی و نظریه پردازی تغذیه می شوند؟!

برای پاسخ به این سوالات کافی است نگاهی گذرا داشته باشیم به برخی منابع موجود در فضای سانه ای و مکتوب عالم سیاست؛ با تاکید بر این موضوع که متفکران رادیکالی مانند سعید حجاریان، جلایی پور و دیگران که امروز ردای اعتدال بر تن کرده اند زمینه های فکری خویش را از متفکران امنیتی-سیاسی غرب فرا گرفته‌اند و برای عملیاتی کردن آن نیازمند فرصتی دوباره مانند آنچه که در حوادث سال ۸۸ رخ داد، هستند.

دوران اصلاحات را می توان اوج حضور تئوریسین‌ها و متفکران غرب در مراکز حکومتی و احزاب سیاسی اصلاح طلب دانست.

بر همین اساس بود که در همین دوران شاهد ظهور برخی واژه‌های سیاسی غرب در ادبیات سیاسی اصلاح طلبان هستیم و آن‌چنان این کلمات تکرار شده و برای همگان آشناست که در اینجا فقط به بیان مرجع و منبع آن پرداخته و توضیحات بیشتر را به منابع مربوطه ارجاع می دهیم.

اساتید فکری اصلاح طلبان از اوایل دهه ۸۰ تا نیمه آن (۱۳۸۰- ۱۳۸۴) شامل ۶ فیلسوف برجسته انگلیسی و فرانسوی و آلمانی هستند که برای سفر به ایران دعوت شدند:

۱- "الن تورن" فرانسوی: وی نظریه پرداز "جامعه مدنی" است که در سال ۱۳۸۰ به دعوت مهاجرانی وارد تهران شد. وی درباره ایران اعتقاد داشت که جنبش های دانشجویی خصوصا جنبش دانشجویی دختران مهم است. به عبارت دیگر او انقلاب زنان را برای ایران تجویز می کرد و می گفت: «راه تجدد ایران از مرزهای ترکیه می گذرد. ترکیه برای ما آزمایشگاه است؛ آزمایشگاه خوبی و بدی‌های تجدد و برون رفت‌های روشنفکران دینی.»
الن تورن رهبران اصلاحات را به پیروی از الگوی موسسه تحقیقات امنیتی پنتاگون در گستره "اسلام لیبرال " فرا خواند.

۲- " یورگن هابر ماس": این فرد نیز به دعوت مهاجرانی در سال ۱۳۸۱ به تهران آمد. هدف عمده وی بسط علوم انسانی سکولار در جامعه دانشگاهی و نخبه ایران بود و ابتدا سروش و سپس مجتهد شیستری را مناسب برای همسان سازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار معرفی کرد؛ یک مارتین لوتر جدید. (البته بقول فوکویاما، آمریکایی‌ها در ایران صاحب چند لوتر برای تحقق پروژه رفورم مذهبی در خاورمیانه هستند.)

وی طرفدار سنت زدایی از جامعه ایرانی از طریق پیوند دادن دین و سنت با مقوله هایی مانند: حقوق بشر، دمکراسی و... بود.

در مجموع همین نظر وی بود که خاتمی آن را به این شکل بیان کرد که «باید اسلام را بگونه ای ببینیم که با دمکراسی سازگار باشد. اگر دین توانست آن را قبول کند، هم به امر دمکراسی کمک کرده است و هم خود دین تلطیف می شود» و یا در جایی دیگر می گوید: «برای آنکه بتوانیم بمانیم و پیشرفت کنیم راهی جز راه غرب نداریم و راه غرب یعنی "پذیرش خرد غربی".»

هابر ماس اصلاح طلبان ایرانی را انقلابیون مایوسی نامید که «هم از انقلاب اسلامی بریده اند! و هم چشم انداز روشنی از اصلاحات بدست نمی دهند ولی بدنبال راهی برای تصحیح انقلاب هستند. آنان دچار عمل زدگی، سرخوردگی، فقدان آینده نگری هستند و مردم هم از آنان ناامید گشته اند.»

در نظر هابر ماس دو عنصر دانشگاه و احزاب برای مبارزات مدنی و گذار به دمکراسی مهم تلقی می شوند.

۳- "ریچارد رورتی": وی در سال ۱۳۸۳ برای اقامتی دو روزه وارد تهران شد تا به بررسی وضعیت اصلاح طلبان بپردازد.

وی به اصلاح طلبان گفت «گذار به دمکراسی نیازمند اتکاء محض به سنت های امریکایی و پیروی از فلسفه عمل گرایی است .»

او حذف "مفهوم خدا " از جامعه را نخستین راه استقرار یک دمکراسی سکولار بیان کرد و اضافه کرد «اگر واقعیتی وجود داشت فیلسوفان غرب تا امروز آن را کشف کرده بودند لذا باید بحث های فلسفی را کنار گذاشت.»

وی معرفت شناسی علمی را رد و اذعان می کند که «هیچ واقعیت متافیزیکی چه الهی و چه مدرن وجود ندارد و تلاش در این راه حماقت است و در همین رابطه آمریکا را فاقد ریشه و هویت معنوی اعلام کرد.»

وی در باره ایران نیز به اصلاح طلبان گفت که «دموکراسی در ایران می تواند اغاز دمکراتیزاسیون (سرکوب بیداری اسلامی و اسلام سیاسی) در خاورمیانه باشد.»

به عقیده وی «ایرانیان هم باید با تکیه بر سنت تجربی آمریکایی در این راه پای گذارند.» وی کنار گذاشتن فلسفه را امتداد منطقی کنار گذاشتن دین اعلام می کند.

خلاصه‌ی نظر رورتی این است که نزد پراگماتیست ها (عمل گرایان) سیاست هیچ اصل و اصولی ندارد. سیاست تلاشی است برای پیش بینی اثرات اجرای برنامه ها و طرح های آمریکایی در راستای تغییر جهان به سود ما. رورتی در نهایت از تراژدی غرب سخن گفت و اسلام سیاسی را عامل افول آمریکا و پایان پتانسیل غرب دانست.

۴- "جان کین": از دهه ۷۰ سه حلقه کیان، آئین و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری که تحت نظر تجدید نظر طلبان بود به دنبال شکل‌دهی دمکراتیزاسیون تحت نفوذ ایدئولوژی عصر مدرن و نهضت روشنگری بودند و اغلب نیز یا با تئوری های انگلیسی تغذیه شده بودند یا دانش آموخته‌گان دانشگاه های انگلستان بودند. چهره‌هایی نظیر سروش (تحصیل در چلسی کالج لندن)، حسین بشیریه از دانشگاه لیورپول ، تاجیک از دانشگاه اسکس، جلایی پور از دانشگاه لندناز و ... نمونه های این افراد هستند.

اصلاح طلبان انقلاب انگلستان را یگانه الگوی مشروطیت تلقی می کردند و سعید حجاریان با صراحت از مدل انگلیسی اصلاحات دفاع می کرد. مدلی که جان هیک و جان کین آن را در قرن بیستم احیاء کرده بودند. لذا ۱۴ ماه بعد از سفر رورتی جان کین بعنوان ریاست مرکز مطالعات دمکراسی دانشگاه وست مینستر انگلیس، برای دومین بار به ایران آمد.

«کین» احیاءگر تئوری جامعه مدنی در قرن بیستم شناخته شده است که سفرهای زیادی را در اروپای شرقی گذرانید و با رهبران جنبش همبستگی لهستان و حرکات براندازی رژیم چکسلواکی همکاری نزدیک داشت.

وی پروژه دمکراسی سازی اسلام و دمکراسی را پایه گذاشت و اولین بار در فتنه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ تحت عنوان مبادلات آکادمیک به ایران آمد و به دانشگاه مفید رفت.

چگونگی اثر گذاری بر برنامه های دولت و بویژه توسعه استراتژی ویژه رسانه ها و کسب حمایت های مردمی از جمله راهکارهایی بود که او آموزش می داد.

وی با سعید حجاریان و سروش و آیت الله موسوی اردبیلی در قم دیدار می کند و در راستای همین آموزش ها بود که روزنامه ایران در تبیین جانعه مدنی نوشت: «جامعه مدنی مجموعه ای از نهادهای غیر دولتی را در بر می گیرد که از حمایت دولت برخوردارند .این نهادها خشونت طلب نیستند و خود جوشند و با یکدیگر و دولت در تنش مداوم»

بار دوم که کین در سال ۱۳۸۳ به ایران آمد، قصد "لهستانیزه" کردن ایران از طیق اصلاح طلبان را داشت و تئوریسین انگلیسی آن نیز (کین) در تهران بسر می برد.

بنابر اسناد منتشر شده ماموریت وی ایجاد تیم هسته مرکزی برای کودتای مخملی در ایران بود و یک کارگاه آموزسی نیز برقرار کرد و روش آموزشی وی برای اینکار "استفاده از میزان محاسبه شده ای از خشونت" بود.

وی بیشتر به استراتژی "براندازی قانونی" از راه انتخابات تمایل داشت و ایجاد سازمان های مردم نهاد و حمایت دولت را در این‌راه موثر می دانست .

۵- "جان هیک" : ۴ ماه پس از بازگشت کین و در آستانه رقابت دوره نهم ریاست جمهوری، جان هیک احیاگر اندیشه پلورالیسم دینی در قرن بیستم به دعوت رسمی ابطحی به ایران امد.

وی هم به سروش و هم به سید حسین نصر برای ساخت "قرائت پلوراستیک یا کثرت گرا" مشاوره می داد و یکی از الزامات طرح خاورمیانه بزرگ نیز تغییر نظام سیاسی ایران از همین مسیر بود.

البته باید به یک نکته توجه نمود و آن اینکه هیک و دیگر همفکران وی در رابطه با تغییر نظام سیاسی ایران به فروپاشی از درون اعتقاد داشتند و در دیدگاه آنان عملگراهای جمهوری اسلامی همان کسانی هستند که امریکا را از حمله به ایران بی نیاز می سازند (سخنی از ریچارد رورتی.)

۶- "تیموتی گاراتن اش": وی یک نظریه پرداز انگلیسی است که در شهریور ۱۳۸۴ پس از شکست اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری پا به تهران گذاشت.

این فرد از دستیاران آیزایا برلین و نظریه پرداز اینتلیجنس سرویس انگلستان می باشد. درست است که وی آخرین فیلسوف امنیتی است که به دعوت اصلاح طلبان به ایران آمد اما اولین کسی بود که اصلاح طلبان پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ تاکتیک هایش را به محک زدند. از جمله تاکتیک "فشار از پایین و چانه زنی از بالا " که منتسب به سعید حجاریان است توسط همین شخص در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفت .


در مجموع باید گفت اصلاح طلبان بدلیل فقدان پایگاه و عقبه ایدئولوژیک و عدم اعتقاد به فرهنگ سیاسی اسلامی – ایرانی در مسیر خود مجبور شدند تا به استفاده از افکار عناصر امنیتی یاد شده اتکاء نمایند لذا رفتارهای ایشان در ادوار مختلف شاهد بروز رفتارهای هنجار شکنانه و ساختار شکنانه دچار زاویه گردیده و در عمل به یک زبان مشترک در براندازی نظام جمهوری اسلامی با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی رسیدند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار