شهدای ایران shohadayeiran.com

حاج رضوان، رازی در سایه خبرگزاری رسا ـ حاج عماد، که فرماندهی دو پیروزی بزرگ حزب الله لبنان علیه رژیم صهیونیستی را بر عهده داشت، هر قدر برای دشمنانش شناخته شده بود، برای دوستانش ناشناخته بود.
به گزارش شهدای ایران، عماد جواد مغنیه معروف به «حاج رضوان» یا بر اساس منابع اطلاعاتی و جاسوسی غربی «عماد فوزی مغنیه» و «عماد فائز مغنیه» در سال 1962 میلادی(1341 هجری شمسی) در روستای طیر دبا از توابع شهر صور، در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد.
پدرش، آیت الله جواد مغنیه از علمای برجسته لبنان بود و برادرانش «جهاد و فؤاد مغنیه» بعدها از سوی رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.

23 بهمن سالروز شهادت شهید عماد مغنیه

جهاد مغنیه(برادر عماد مغنیه) در سال 1363 شمسی در عملیاتی علیه رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و فؤاد در یک عملیات جاسوسی از سوی نیروهای سرویس اطلاعاتی موساد به جای عماد در سال 1996 به شهادت رسید.
پس از مدتی از به دنیا آمدن عماد، خانواده به جنوب لبنان نقل مکان کرد. در این منطقه بود که عماد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن به دانشگاه آمریکایی بیروت وارد شد.
از زندگی شخصی عماد مغنیه اطلاع چندانی در دست نیست. اطلاع از زندگی حاج رضوان به این ختم می شود که او با دخترعمه‌اش ازدواج می‌کند و حاصل این ازدواج یک پسر به نام جهاد و یک دختر به نام فاطمه بوده است. لازم به تذکر است که از شهادت جهاد مغنیه، کمتر از یک ماه می‌گذرد. او به همراه شهید سردار الله دادی در منطقه قنیطره از سوی رژیم صهیونیستی مورد حمله واقعه شده و به شهادت رسید.

23 بهمن سالروز شهادت شهید عماد مغنیه
شهید جهاد مغنیه در کنار پدرش؛ شهید عماد جواد مغنیه
 
شهید مغنیه در اوایل دهه 80 میلادی به شاخه نظامی جنبش آزادی بخش فلسطین پیوست و مسؤل حفاظت از مبارزانی چون ابوعمار، ابوجهاد و ابو ایاد شد. از همان زمان، عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادی بخش فلسطین به مقاومت اسلامی لبنان را آغاز کرد.
در پی اشغال لبنان از سوی رژیم اشغالگر قدس در سال  1982 میلادی و محاصره سه ماهه بیروت، به جنبش امل که به وسیله امام موسی صدر و شهید چمران تاسیس شده بود گرایش پیدا کرد. پس از چندی حاج رضوان به همراه سید حسن نصرالله، از امل به حزب الله که حزب تازه تاسیسی بود پیوستند.(1)
 

حاج رضوان در حزب الله لبنان
شهید عماد مغنیه پس از انجام چند عملیات علیه رژیم صهیونیستی، به فرماندهی گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزب الله منصوب و پس از مدتی به عنوان مسؤل عملیات ویژه حزب الله برگزیده شد.
روزنامه انگلیسی ساندی تلگراف درباره شهید مغنیه می نویسد: «او یک انقلابی مجاهد است که با امام خمینی(ره) بیعت کرده که در راه انقلاب اسلامی از جان خویش نیز بگذرد.»

23 بهمن سالروز شهادت شهید عماد مغنیه

تصاویری که تا زمان حیات شهید منتشر شده بود، بسیار اندک بود؛ به نحوی که پلیس فدرال آمریکا در ادعای مضحکی مدعی شده بود او برای آنکه ناشناس بماند، دو بار اقدام به جراحی پلاستیک کرده است!

23 بهمن سالروز شهادت شهید عماد مغنیه

حاج رضوان در سال 1362 شمسی در عملیاتی علیه آمریکا در کویت دستگیر شد؛ اما با تلاش های بسیاری از دست آمریکایی ها فرار کرد و پس از آن بود که آمریکا خاورمیانه را برای یافتن او زیر و رو کرد.
در اواخر سال 1983 میلادی، مرکز فرماندهی نیروهای آمریکایی در بیروت مورد حمله یک کامیون حاوی مواد منفجره شد که بر اساس آن 241 آمریکایی کشته شدند. شدت این انفجار به حدی بود که کل ساختمان منفجر شد و کارشناسان مدعی شدند بزرگی این انفجار پس از جنگ جهانی دوم بی‌سابقه بوده است. البته این پایان کار نبود؛ پس از چند دقیقه، محل تجمع کماندوهای فرانسوی نیز مورد حمله قرار گرفت که به موجب آن 58 چترباز فرانسوی نیز به هلاکت رسیدند.
در پی این حوادث، بلافاصله آمریکا طبق بیانیه ای عماد مغنیه را فرمانده و مجری این عملیات معرفی کرد. پس از این حوادث، در هر جای دنیا اگر عملیاتی علیه منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی رخ می داد، اولین مظنون عملیات شخص عماد مغنیه معرفی می‌شد.(2)
 
دروغ پردازی غرب علیه حاج رضوان
شهید عماد مغنیه در حادثه 11 سپتامبر نیز بی‌نصیب از توهمات آمریکایی‌ها نماند. نام حاج رضوان همراه با اسامه بن لادن در لیست 22 نفره مظنونین این حادثه قرار گرفت. 25 میلیون دلار، جایزه دستگیری عماد مغنیه تعیین شد. اما هیچ وقت آمریکا قادر به دستگیری او نشد.
آمریکا پس از حمله به برج های دوقلو، در بیانیه‌ای که از سوی FBI منتشر شد، او را به عنوان یک تروریست متهم کرده و مدعی شد که او در حمله به تعداد زیادی از آمریکایی‌ها دست داشته است. در این بیانیه ذیل نام عماد مغنیه، اتهامات زیر وارد شده است:
1. 18 آوریل 1983- انفجار سفارت آمریکا در بیروت-63 کشته.
2. 23 اکتبر 1983- انفجار فرماندهی نیروهای مبارز آمریکایی در بیروت-241 کشته.
3. 23 اکتبر 1983- انفجار فرماندهی چتربازان فرانسوی در بیروت-58 کشته.
4. ربایش و قتل ویلیام باکلی، از اعضای آژانس اطلاعاتی مرکزی ایالات متحده آمریکا در سال 1984
5. عملیات تروریستی علیه سفارت آمریکا در کویت در سال 1985
6. ربایش هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت آمریکایی TWA در سال 1985
7. ربایش دو هواپیمای کویتی در سال 1985
8. به قتل رساندن کلونل هیگنز از نیروهای نظارتی سازمان ملل متحد در جنوب آمریکا در سال 1986
9. به قتل رساندن 10 سربار آمریکایی در عربستان سعودی در سال 1987
افزون بر آن، زمانی که این لیست به دست رژیم صهیونیستی رسید، موساد نیز مواردی به آن افزود.
 4 نوامبر 1983- انفجار فرماندهی ارتش صهیونیستی در صور – 60 کشته.
10مارس 1985 – حمله به کاروان ارتش صهیونیستی در نزدیکی مطلة – 12 کشته.
19 اکتبر 1988 – هدف قرار دادن فرمانده ارتش صهیونیستی نزدیک مطلة – 8 کشته.
17 مارس 1992_ انفجار در سفارت‌ اسرائیل در آرژانتین -29 کشته.
18 تیر 1994- انفجار مرکز یهودیان در بوئنس آیرس آرژانتین- 86 کشته.
 
رژیم اشغالگر قدس، به غیر از این موارد، ربودن 3 سرباز این رژیم در شبعا، عملیات تیراندازی در نزدیکی شهرک صهیونیستی کیبوتس متسوفا و مهم‌تر از همه، ربودن دو سرباز به نام‌های ریگف و گولدفاسر را در مرزهای لبنان به آخر لیست اضافه کرد.(3)
با آنکه آمریکا و رژیم صهیونیستی مدعی شده بودند که برخی از این حوادث را ایران مدیریت می کند، اما منافع خود را در آن می دیدند که عماد مغنیه را نیز در این حملات متهم کنند. اما مهمترین دلیلی که رژیم صهیونیستی تصمیم به ترور و شهادت عماد مغنیه گرفت، شکست در جنگ 33 روزه لبنان بود.
شکست در جنگ 33 روزه، پرستیژ پوشالی ارتش رژیم صهیونیستی و داستان های شکست ناپذیری این رژیم را که مدعی بود دارای قوی ترین نیروی نظامی در خاورمیانه است را ویران کرد. عماد مغنیه که در این جنگ فرماندهی نیروهای حزب الله لبنان را بر عهده داشت، شکست های سنگینی را بر رژیم اشغالگر قدس تحمیل کرد.
ابراهیم الامین، مدیر مسؤل روزنامه الاخبار لبنان در گزارشی مربوط به جنگ 33 روزه می نویسد: «در این میان مردی از جنس نور، مردی از افسانه‌های دور، مردی از رخسار حق، مردی از لبخند صبح پا به پای ما جوانان مقاومت، در جنگ تموز لبنان می آمد.
 او کسی جز عماد مغنیه نبود. مثل همیشه ساکت و کم حرف بود، سکوتش نیز معنویت بود. همه  ما به گروه های هشت الی ده نفر تقسیم شده بودیم و تنها آرزوی ما آن بود که حاج رضوان شبی هم سنگر ما باشد. تیزبین، کوشا و دقیق عمل می‌کرد. همیشه نقطه قوت دشمن را برای ما نشانه  می گرفت و از پیروزی سخن نمی گفت. او معتقد بود پیروزی همیشه از آن حق است و مردان حق نباید به کسب میدان بیاندیشند، زیرا که همیشه پیروزند.
او می گفت، باید تلاش کرد که حق را از ستمگر ستاند؛ اما نباید ستمی در این میان به دشمن روا شود؛ زیرا که حق ستاندن از ضعیفانی که خود طعمه ظلم شده اند، کمتر از ظلم روا کردن نیست. با دشمن سرسخت بود و با دوستان مهربان.
حاج رضوان گاهی که جنگ و ستیز با دشمن به طول می کشید، ضعف و درد خود را با تکیه به دیوار و اندکی تامل و سکوت از ما پنهان می ساخت. حاج رضوان روح معنویت جنگ تموز حزب الله لبنان بود.
هیچ کس نمی دانست که این نماد عشق، این نور آفتاب، همان عماد مغنیه بود؛ عمادی که دشمن سال‌ها بود از خیال او خواب های آشفته می دید. عمادی که تاریخ مقاومت نامش را با کلک حقیقت نوشت، حقیقتی که چون آفتاب سوزان بود و چون مهتاب تابان. همه رزمندگان جنگ تموز لبنان شهید مغنیه را به عنوان فرماندهی عملیات می شناختند.
هیچ کس نمی دانست که همسنگرش حاج رضوان، همان شبحی بود که دشمن سال‌هاست به دنبال اوست. اواخر جنگ که دیگر پیروزی حزب الله و مقاومت اسلامی لبنان ورد زبان همه دنیا بود، کسی از دور با ماشینی در کنار یکی از سنگرها ایستاد.
حاج رضوان در این لحظه دستش در دست یکی از بچه ها گره خورده بود. آن غریبه فریاد زد حاج عماد آمده ایم که برویم به ستاد فرماندهی کل، سید حسن در انتظار شما است. همه نگاه ها به هم گره خورد، همه با سکوت از یکدیگر می پرسیدیم این همان عماد مغنیه، شبح دست نیافتنی است؟
هیچ کس جرات نداشت این را از حاج رضوان بپرسد. او با لبخندی آکنده از امید به ما گفت بچه ها ما پیروز شدیم، شما از همان اول هم به حضور من نیازی نداشتید، عقاب های تیزبین صحرا به بادیه گردی چون من نیاز نداشتند.
درود بر شما رزمندگان اسلام، سرافراز باشید که سرافرازی اسلام در دستان شماست. با لبخندی گرم و روحی آکنده از اعتماد به آرامی از ما جدا شد تا بار دیگر یک افسانه دست نیافتنی شود.»(4)

شهادت حاج رضوان
موساد که رفت و آمدهای حاج عماد را زیر نظر گرفته بود، گروه های مختلفی را به صورت ناشناس وارد سوریه کرد تا بتواند برای ترور شهید مغنیه اطلاعات کافی را به دست آورد. آن گونه که رژیم صهیونیستی فهمیده بود، حاج عماد روز 12 فوریه در سوریه خواهد بود. بر این اساس مواد منفجره ای که در خارج از سوریه ساخته شده بود را وارد دمشق کرده و محموله انفجاری را در صندلی اتومبیلی که قرار بود حاج رضوان را منتقل کند جاسازی کردند.
خودروی بمب گذاری شده، آماده استفاده بود؛ قرار بود از راه دور با کمک دستگاه های الکترونیکی دقیق، خودرو را منفجر کنند. حاج عماد هنگامی که قصد سوار شدن به خودرویش را داشت، متوجه خودروی مشکوکی که پشت سرش پارک شده بود شد؛ اما دیگر دیر شده بود. سرویس های امنیتی و جاسوسی کشورهای غربی با کمک جاسوسان عربی بالاخره به خواسته پلیدشان رسیدند و حوالی ساعت 10 شب، صدای انفجار مهیبی همه جا را فرا گرفت.
در 12 فوریه 2008 میلادی مصادف با 23 بهمن 1386، سرانجام حاج عماد مغنیه، در شب شهادت حضرت رقیه(س) در اتومبیلی که در صندلی آن بمبی تعبیه شده بود، در 5 کیلومتری مدرسه ایرانی ها در دمشق سوریه به شهادت رسید.
ساعت اولیه ترور شهید، لحظات شادمانی و سرور آمریکا و رژیم صهیونیستی بود؛ به نحوی که وزیر امور خارجه آمریکا ساعاتی پس از ترور در مقابل دوربین خبرنگارها قرار گرفت و اعلام کرد که جهان، پس از عماد مغنیه جهانی بهتر خواهد بود.
رژیم صهیونیستی نیز شهادت حاج رضوان را دست آوردی تکرار نشدنی اعلام کرد. اما پس از چند ساعت، همه واحدهای نظامی فلسطین اشغالی به حالت آماده باش در آمد. دبیر کل حزب الله لبنان، یک روز پس از خاکسپاری شهید عماد مغنیه طی نطقی بر سر مزار آن شهید گفت: هرگز به آن‌ها مجال نخواهیم داد که حتی از این جنایت خود پشیمان شوند.
زمانی که خبر شهادت عماد مغنیه، فرمانده حزب الله منتشر شد، بسیاری نمی دانستند او کیست. پس از شهادتش، کم کم ابعاد شخصیتی او برای همگان نمایان شد.(5)
 
تشییع جنازه شهید حاج عماد مغنیه
 شهید عماد مغنیه در نگاه اطرافیان
مادر شهیدان مغنیه، شهادت حاج عماد را هدیه خود به حزب الله دانست و گفت: «حاج عماد همه چیز را از شهید چمران آموخت و با الگوگیری از رفتار و اخلاقیات وی خود را شاگرد چمران می‌دانست. تصمیم‌گیری برای نحوه ارتباط با فرزندانم خیلی وقت‌ها برایم مشکل بود؛ ولی با توکل بر خدا توانستم آنها را طوری تربیت کنم که راه شهید چمران را ادامه دهند و از اینکه در راه اسلام به شهادت رسیدند بسیار خوشحالم.»
أنیس نقاش، روزنامه نگار سرشناس لبنانی می افزاید: «عماد یکی از بهترین دوستان من بود و همیشه هم دیگر را می دیدیم. هیچ دغدغه شخصی، خانوادگی و یا اهداف سیاسی در زندگی خود نداشت و به تنها چیزی که فکر می کرد، نبرد با اسرائیل بود.
زندگی او به گونه ای نبود که همه فکر می کنند؛ او زندگی بسیار طبیعی داشت، عاشق فوتبال بود و همیشه به منطقه «الشیاح» در ضاحیه جنوبی بیروت می رفت و با جوانان فوتبال بازی می کرد. البته هیچ کس نمی دانست او عماد مغنیه، فرمانده نظامی حزب الله لبنان است. همچنین با خانواده اش به شکل عادی برای خرید به بازار می رفت.»
نقاش این گونه سخنان خود را ادامه می دهد: «نکته قابل توجه درباره عماد آن است که بسیاری از نیروهای حزب الله نیز نمی دانستند که شخصی که در کنار آن هاست، عماد مغنیه است. زیرا او همواره از نام های مرتضی و مصطفی برای معرفی خود استفاده می کرد و حتی در مذاکرات سیاسی و امنیتی نیز خود را این گونه معرفی می کرد.»
أنیس نقاش در رابطه با ادعاهای آمریکا علیه شهید عماد مغنیه می نویسد: «عکس های بسیار زیادی از حاج رضوان وجود داشت؛ اما هیچ کدام واقعی نبود. آمریکایی ها به دروغ گفتند که او برای آن که شناسایی نشود، دو مرتبه عمل جراحی بر روی صورتش انجام داده است.
این حرف دروغ است. من او را از سال 1976 میلادی می شناختم. من به یاد ندارم که لحظه ای از دشمن بترسد و از ترسش جراحی پلاستیک کند. تنها به مرور زمان و با بالا رفتن سنش، چهره اش شکسته تر می شد.
نقاش در پایان این گونه می افزاید: «دقیق ترین چهره شهید را می توانیم در همان عکسی مشاهده کنیم که با لباس نظامی بود و از سوی شبکه المنار منتشر شد. این عکس چند ماه قبل از جنگ 33 روزه سال 2006 میلادی از وی گرفته شده بود.
شنیدم که در برخی رسانه ها می گویند که عماد اصلش فلسطینی بوده و سنی مذهب بوده و پس از مدتی شیعه شده است؛ در حالی که خانواده مغنیه، از خانواده های مشهور شیعی در لبنان است و اصلشان هم به جنوب لبنان بر می گردد و نه فلسطین.
شایعه شد که عماد از نیروهای یاسر عرفات است. این اصلا صحیح نیست. من در گذشته در فتح فعالیت می کردم و بخش جوانان فتح زیر نظر من بود. شهید مغنیه در حالی که 15 سال سن داشت، نزد من آمد و گفت: ما چند جوان از منطقه ضاحیه لبنان هستیم که می خواهیم آموزش نظامی ببینیم؛ اما به هیچ عنوان نمی خواهیم به جنبش فتح بپیوندیم.(6)

شهید عماد مغنیه از نگاه ایران
روزنامه الاخبار لبنان در سالگرد شهادت شهید مغنیه درباره رابطه شهید با ایران این گونه گزارش می دهد: «رابطه حاج عماد مغنیه با تهران، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و در این مدت زبان فارسی را با گویش کاملاً تهرانی فرا گرفت.
این را افرادی می گویند که با او دیدار کرده و به زبان فارسی با او صحبت کرده اند. یک مسؤل ایرانی که از اوایل دهه هشتاد میلادی با او در ارتباط بود می گوید: «هر بار که من با او دیدار داشتم یا تلفنی با او صحبت می کردم، خدا را به یاد می آوردم. او شخصی لطیف و خلاق بود. خدا همواره در زندگی او حضور داشت. هرگز لبخند از چهره اش نمی رفت و هر لحظه آماده شهادت بود. او نمادی از تواضع و فروتنی بود.»
پس از جنگ 33 روزه، همراه با سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان به تهران آمد و دیدارهای علنی با مقام‌های ایرانی برگزار کرد. البته در آن زمان نیز کسی نمی دانست که او عماد مغنیه است و همه با نام حاج رضوان او را می شناختند.
یک مسؤل ایرانی دیگر درباره او چنین عنوان می کند: «او به نحوی فارسی صحبت می کرد که کسی متوجه نمی شد زبان مادری او عربی است. من فکر می کردم او اصالتاً ایرانی است. یک بار در سال 2003 میلادی، مغنیه، من را به همراه یک مسؤل دیگر ایرانی، به جبهه جنوب لبنان برد.
او خود رانندگی می کرد و همزمان، مواضع حزب الله و اسرائیلی ها را برای ما تشریح کرد. او بسیار شجاع هم بود. یک بار قبل از سال 2000 میلادی، مرا به دیدار مشابهی برد و تشریح کرد که رزمندگان حزب الله، چگونه کوه ها را می شکافند و سکوهای موشکی را درون آن قرار می دهند که به صورت متحرک به خارج از کوه برود و آماده شلیک شود. در آن سفر هم با خودرو به جنوب رفتیم، تا جایی رفتیم که دیگر خودرو نمی توانست حرکت کند و حدود 45 دقیقه هم پیاده رفتیم.
 راه، قبلاً مشخص شده بود؛ راه باریکی بود که از بین بمب های خوشه ای عبور می کرد و برای ما باور این موضوع مشکل بود که موشک های به این بزرگی را زیر چشم صهیونیست ها چطور از این راه منتقل می کنند. دستاوردهای بزرگی بود، در آن زمان بود که من فهمیدم که اگر اسرائیلی ها به لبنان حمله کنند، شکست سختی می خورند.»(7)
حاج عماد، که فرماندهی دو پیروزی بزرگ حزب الله لبنان علیه رژیم صهیونیستی را بر عهده داشت، هر قدر برای دشمنانش شناخته شده بود، برای دوستانش ناشناخته بود. با آن که در پرده ای از ابهام قرار گرفته بود و موساد برای دستگیری اش مجبور بود به هر دری بزند، اما آزادنه در کنار یارانش زندگی می کرد. با دوستان رحماء بینهم بود و با دشمنان اشداء عی الکفار. شهید عماد مغنیه ملقب به حاج رضوان، در حالی در رضوان خداوند تبارک و تعالی مأوا گرفت که ماموریت خود را انجام داد بود.
حالا همه جوانان مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی، عماد جواد مغنیه بودند.

*رسا
 
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار