شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۶۵۴
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۳۹۱ - ۰۰:۰۰
در یادواره شهدا
در یادواره‌ گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص)، پدر شهیدی که جانباز است رو به فرمانده‌ سابق جبهه‌ها گفت:
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

سردار، بچه‌های شیمیایی در رنجند، وقتی به بیمارستان ساسان برای معالجه می‌روم با مشاهده خانواده‌های جانبازان شیمیایی شهرستانی که با یک هزار مشکل می‌آیند، من دیگر مشکل خودم را فراموش می‌کنم.

به گزارش شهدای ایران یادواره گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) مزین است به حضور مو سفیدانی که برخی زخم بر صورت دارند و برخی پای از زمین بریده‌اند تا ره وصال را سبک‌تر طی کنند! اما با لبخندی سرشار از امید همدیگر را به آغوش می‌گیرند و با مزاح‌هایی کوچک یاد ایام گذشته را به یاد یکدیگر می‌اندازند.

خداوند در آسمان ملائکه دارد و در زمین بسیجی‌ها را

روبروی مدعوین عکسی از گردان انصار لشکر ۲۷ رسول‌الله (ص)‌ از سال‌های خون و مقاومت مشاهده می‌شود که عنوان ساختمان گردان انصار را یدک می‌کشد و پارچه‌ای بر آن نصب شده که (خداوند در آسمان ملائکه دارد و در زمین بسیجی‌ها را).

مسابقه‌ای با جواب گزینه (ج)

در آغاز و طول برنامه با ارائه بسته فرهنگی برگه سؤالی را به مدعوین می‌دهند تا آنان پاسخ دهند که برخی عملیات‌های دفاع مقدس که گردان انصار نیز در آن حضور یافته است در چه مناطقی انجام شده است و در لابه لای تقسیم این برگه‌ها نیز با شوخی عنوان می‌کنند که گزینه (ج) درست است.

حاج قاسم قربانی که لنگ‌لنگان خود را روی “سن” می‌رساند از قدمت و شروع به کار گردان انصار محمدرسول‌‌الله (ص) از سال ۶۰ و حضور این گردان در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس یاد می‌کند. از شهدای بنام این گردان نیز یاد کرده و عنوان می‌کند که بعد از پایان جنگ شاکله گردان به صورت هیئت شهدای گردان انصار به بقای خود ادامه داده است و دوست رزمنده که در کنارت نشسته یادآوری می‌کند که فرمانده سابق این گردان «شهید اسماعیل قهرمانی» بوده است.

چاپ کتاب شهداء و خاطرات رزمندگان گردان انصار

معاون گردان انصار روزهای خون و مقاومت خبر از ثبت خاطرات شهدا و تاریخچه گردان به صورت کتاب کامل نیز خبر می‌دهد.

جان تازه رزمندگان با نقاره بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)

در ادامه یازدهمین یادواره گردان انصار لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله گروه تواشیح با صدای نقاره بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) جان تازه‌ای را به مناسبت آغاز ماه ربیع‌الاول در بین رزمندگان جبهه‌های سابق جنگ برجا می‌گذارند. شور خاصی در بین جمعیت به پا می‌شود، فرمانده سابق رزمندگان وارد تالار می‌شود. کسی که زمانی امام (ره) وی را “مالک‌اشتر” جبهه‌ها نامیده بود کما اینکه برخی این لقب را قبول کنند یا نکنند او روزی با نام محسن رضایی فرمانده رزمندگان سپاهی جبهه‌ها بوده است.

با دوستان، رزمندگان و همرزمان خود روبوسی و احوال‌پرسی می‌کند و ننشسته بر‌می‌خیزد و پشت تریبون از خاطرات دفاع مقدس می‌گوید.

خودروهایی با نام افکروز

سردار رضایی در ادامه به چند خاطره شنیدنی از جمله افکروزهای بچه‌های سپاه که ارتشی‌ها به آن لقب داده بودند عنوان می‌کند که ارتشیان می‌گفتند “این تویوتاهای بچه‌های سپاه آنقدر سریع عبور می‌کردند که ما را به یاد هواپیماهای اف ۵ یا اف ۴ می‌اندازد” و به خاطر همین به این تویوتاها افکروز می‌گفتند.

امام (ره): باور نداشتیم تبعید به فرانسه پیروزی انقلاب را تسریع کند

فرمانده سابق رزمندگان جبهه‌های دفاع مقدس به خاطرات دیگری از جمله پایان جنگ که با احمد فرزند تازه در گذشته‌اش به نزد امام رفته بود نیز عنوان می‌کند و می‌گوید امام (ره) در آن دیدار عنوان داشتند “روزی که مرا برای تبعید به کویت می‌فرستادند بسیار خوشحال شدم و وقتی اعلام کردند باید به فرانسه بروم، باورمان نبود که رفتن به کشوری که با تفکرات ما همخوانی نداشت چنین موفقیت‌هایی در آینده را حاصل می‌کند و پیروزی انقلاب را تسریع کند و شما رزمندگان نیز امید به خدا داشته باشید” که البته همینطور هم شد.

درد دل مادر شهید با فرمانده فرزند شهیدش بر روی “سن”

در یازدهمین یادواره گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله از مادران و خانواده‌های دو شهید که نثار انقلاب و دفاع مقدس کرده بودند تقدیر شد که از تأمل برانگیزترین صحنه‌ها حضور مادری بر روی سن و دریافت هدیه از فرمانده سابق فرزندش بود که دقایقی نیز به گفت‌وگو و شاید در و دل با سردار رضایی پرداخت.

شهید پوراحمد تداعی مداحی «یاد امام و شهدا دل را می‌بره کرب و بلا»

در ادامه یادواره مجری برنامه از برگزاری نشست خاطره‌گویی رزمندگان و همرزمان شهید پوراحمد خبر می‌دهد. آری، نام شهید پوراحمد به گوشمان آشناست. بله او همان شهیدی است که سعید حدادیان در مداحی معروف خود از او در مداحی «یاد امام و شهدا دل را می‌بره کرب و بلا» بسیار یاد می‌کند. جمال معصومی، عباس نور محمدی و احمد غلامی رزمندگان و جانبازان سال‌های خون و مقاومت هر یک گوشه‌ای از خاطرات شهید پوراحمد و همرزمان شهیدشام را برای میهمانان بیان می‌کنند.

جمال معصومی از آشنایی خود با شهید پوراحمد از قبل از انقلاب می‌گوید که در بازار کفاش‌ها که در آن زمان مکان‌های نامناسبی بود، شهید پوراحمد با آن جو حاکم، بسیار مقید به مسائل اخلاقی بود. وی همچنین به حضور خود با شهید پوراحمد در عملیات فتح‌المبین تا تشکیل تیپ حضرت رسول و در نهایت حضور در کربلای ۵ در شلمچه که شهید پوراحمد به شهادت رسید، اشاره می‌کند و می‌گوید یکی از خصلت‌های شهید پوراحمد جدی بودن او بود و واقعاً این شهید به عنوان (آچار فرانسه) گردان به حساب می‌آمد.

حدیث معروف شهید پور احمد

نورمحمدی دیگر رزمنده و جانباز همرزم شهید پوراحمد نیز در شروع سخنرانی‌اش با بیان خاطراتی از جمله حدیث معروف شهید پوراحمد که همیشه و همه‌جا آن را برای رزمندگان بیان می‌کرد، مطالب شنیدنی عنوان کرد. شهید پوراحمد همیشه حدیثی مملو از سه خصلت رازداری، مدارا کردن و صبور بودن مؤمنین که ائمه (ع) و پیغمبر (ص) آن را سفارش کرده است را همیشه زمزمه می‌کرد و به واقع شاید هم همین یک حدیث را می‌دانست ولی به آن واقعاً عمل می‌کرد.

این جانباز سال‌های نه چندان دور دفاع مقدس همچنین به خاطره‌ای از عملیات فاو و والفجر ۸ که عراقی‌ها پاتک‌های شدیدی زده بودند اشاره می‌کند و می‌گوید برخی لشکرها عقب‌نشینی کرده بودند ولی با روحیه بسیار بالای شهید پوراحمد و با مقاومت گردان انصار، مقاومت و دلاوری‌های بسیاری شکل گرفت.

در ادامه مراسم فرمانده دیگری از روزهای خون و مقاومت که در گذشته فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) و رزمندگان و جانبازان گردان انصار بود وارد تالار می‌شود که امروز او را با نام سردار محمد کوثری نماینده مجلس شورای اسلامی می‌شناسند.

سرداری که در جبهه‌ها سردار نبود

نورمحمدی همرزم شهید پوراحمد پس از ورود سردار کوثری خاطره‌ای را نیز از این فرمانده سال‌های دفاع مقدس که مربوط به قبل از عملیات فاو بود تعریف می‌کند و می‌گوید ما همیشه با خود کاغذ و قلم به همراه داشتیم و در یکی از جلسات با حضور سردار کوثری که البته آن روزها سردار نبود، عملیات فاو را برایمان تشریح می‌کرد و ما نیز آن را مو به مو می‌نوشتیم که پس از پایان تشریح؛ نقشه عملیاتی را که کشیده بودیم سردار کوثری از ما گرفت ولی با پا درمیانی شهید پوراحمد نقشه عملیاتی که خودمان ترسیم کرده بودیم به ما برگردانده شد.

شهید پوراحمد دنیای جذبه

احمد غلامی از دیگر رزمندگان و همرزمان شهید پور احمد نیز به خاطره‌ای که با این شهید بزرگوار در کربلای ۵ داشت اشاره کرد و گفت این شهید به واقع جذبه‌ خاصی داشت و همیشه باعث روحیه رزمندگان می‌گشت.

نورمحمدی می‌گوید: شهید پوراحمد در یکی از عملیات‌ها بر روی خاکریز رفت و فریاد زد «این بی‌پدرها را بکشید» با این کلام به رزمنده‌ها روحیه می‌داد. وی همچنین به خستگی ناپذیری شهید پوراحمد اشاره می‌کند و می‌گوید کسی جرأت نداشت برخلاف دستور شهید پوراحمد عمل کند زیرا این شهید بزرگوار همیشه خود مرد عمل بود.

آرامترین دوران زندگی شهید پوراحمد قبل از شهادت

نورمحمدی در انتها به چگونگی شهادت شهید پوراحمد نیز اشاره می‌کند و می‌‌افزاید: آرامترین دوران زندگی شهید پوراحمد قبل از شهادتش بود و یادم می‌آید رزمندگان به دستور شهید پوراحمد در حال حرکت نماز خود را خواندند و شهید پوراحمد پس از استقرار ما درخواست کرد که یک چرت کوتاه بزند، طوریکه یکی از بچه‌ها با شکوایه به او گفت که ما را اینجا آورده‌ای و خود می‌خواهی چرت بزنی ولی ما نمی‌دانستیم این چه چرتی است زیرا همین که شهید پوراحمد سر بر روی زمین گذاشت یک خمپاره ۱۲۰ به محل وی اصابت و او به شهادت رسید.

همایشی با طعم صلوات

برگزاری یادواره‌های شهدا و گردان‌ها زیبایی‌ها و فضای معنوی خاصی را در بردارد از جمله این یادواره که طعم خاصی نیز دارد. زیرا یازدهمین یادواره گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) با هر بار نام بردن از این لشگر که به نام زیبای رسول‌الله (ص) ختم می‌شد، طعم صلوات‌ها به مراسم شور و شوق خاصی می‌داد.

در ادامه یادواره گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) نوبت به بسته‌های فرهنگی رسید که با خود برگ سؤال‌هایی را همراه داشت و قرار بود به نیابت از ۱۴ معصوم و به مناسبت یازدهمین یادواره شهدای این گردان، به ۱۴ نفر به قید قرعه هدیه‌ای داده شود که توسط کودک یکی از رزمندگان سال‌های دفاع مقدس عناوین منتخبین انتخاب شد.

بشنو از نی قصه نیزار را / خط‌ شکن گردان آن انصار را

در پایان این مراسم نیز عابدی جانباز و شاعر دفاع مقدس نیز شعرهایی در وصف گردان انصار و رزمندگان آن سرود که چه زیبا نیز بر زبان جاری کرد.
بشنو از نی قصه نیزار را
خط‌شکن گردان آن انصار را
باز این دم یاد یاران می‌کنیم
دیده‌ها را گریه باران می‌کنیم
یاد مردان خدا کرده دلم
یاد خط و جبهه‌ها کرده دلم
یاد سرداران دلم را خون نمود
سوی انصار رسول پر را گشود
اولین فرمانده گردان شهید
اسمعیل قهرمانی را خرید

دردل؛ پایان دیدار با فرمانده‌هان/سردار! جانبازان شیمیایی در رنجند

یادواره به پایان می‌رسد و دوستان و همرزمان، یکایک به سوی فرماندهان گذشته خود از جمله سردار کوثری و سردار رضایی می‌شتابند ولی این بار نه برای خوشامد‌گویی بلکه برای درد و دل و گاهاً شکوایه. جانبازی که به نسبت جوان نیز هست ولی جانبازی‌اش را در سینه دارد، کودکی را همراه خود می‌کشد و به سوی سردار محسن رضایی می‌شتابد و عنوان می‌کند سردار ما در جنگ شیمیایی شدیم خدا را شکر حال من خوب است ولی نگران فرزندانم هستم، هیچکس به فریادمان نمی‌رسد به ما درصدی نمی‌دهند و هیچ کس مدارک ما را نیز که دلیل استنشاق مواد شیمیایی جنگ است را در بنیاد شهید قبول نمی‌کند.

سردار رضایی سری می‌چرخاند و جانباز دیگری که ماسک بر صورت دارد و معلوم می‌شود که پدر شهید نیز هست با گلایه به سردار سابق جبهه‌های جنگ می‌گوید “سردار! بچه‌های جانباز شیمیایی بسیار در رنجند و وقتی خودم به بیمارستان ساسان برای معالجه می‌روم با مشاهده خانواده‌های جانبازان شیمیایی که از شهرستان‌ها با یک هزار مشکل می‌آیند من دیگر مشکل خود را فراموش می‌کنم”.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار