اين همه پرداختن اصلاحطلبان به احمدينژاد در جلا و خفا به خاطر چيست و چرا آنان تا به اين حد در گفتار و رفتارهايشان نميتوانند «استرس احمدينژاد» را مخفي كنند؟! با اينكه احمدينژاد ساكت است، چرا اصلاحطلبان درباره او اينقدر شلوغ ميكنند؟!
اين همه پرداختن اصلاحطلبان به احمدينژاد در جلا و خفا به خاطر چيست و
چرا آنان تا به اين حد در گفتار و رفتارهايشان نميتوانند «استرس
احمدينژاد» را مخفي كنند؟! با اينكه احمدينژاد ساكت است، چرا
اصلاحطلبان درباره او اينقدر شلوغ ميكنند؟!
اينها پرسشهاي صريحي است كه اين روزها مردم و به ويژه جوانان از خود ميپرسند، گاهي در فضاي دانشگاه و كوچه و بازار و گاهي هم در فضاي شبكههاي اجتماعي. در اينباره جوانان از خود ميپرسند مگر اصلاحطلبان و برخي اصولگرايان مدعي نيستند كه احمدينژاد و اطرافيان افراطياش فرصت بازگشت به قدرت را نخواهند داشت و رفتارهاي «دور از عقل و شرع و حكمت و قانون و عرف» ايشان، اين فرصت را از آنان خواهد گرفت، پس چگونه است كه اصلاحطلبان در جلساتشان از او بيم دارند؟! و در روزنامههايشان راست و دروغ را درباره او و دولتهاي او به هم ميبافند و تيتر يك اين روزنامهها هيچگاه از «احمدينژاد» خالي نميماند، حتي اگر خبر دست دومي از او در برهوتي پيدا كنند؟! واقعيت آن است كه نقدهاي جدي بر احمدينژاد وارد است و او ضعفهاي آشكاري در سالهاي پاياني از خود نشان داد كه پايگاه اجتماعي او را به شدت تنزل داد اما به نظر ميرسد اصلاحطلبان پندار و گفتارشان درباره او تناقض جدي دارد. در اين بين جوانان اشارهاي هم به تيترهاي ديروز روزنامههاي اصلاحطلبان ميكنند: «آرمان امروز، روزنامه وابسته به هاشميرفسنجاني: احمدينژاد براي رحيمي جاخالي داد»، «آفتاب يزد: فراموشي مصلحتي احمدينژاد»، «شرق و مردمسالاري: جهانگيري: بزرگترين فساد قرن در دولت گذشته رخ داد»، «ابتكار: گزارش از واكنشها به بازگشت رئيسجمهور سابق به سياست – احمدينژاد ناتكام داتكام.»
پاسخهاي جوانان به اين پرسشها نيز جالب توجه است: «من خبر دارم، خبرنگاري كه آن پرسش را از يك امام جمعه پرسيد و پاسخ تأييد نشدهاش را هم با آب و تاب منعكس كردند كه احمدينژاد مرده است، 5 ميليون تومان پاداش از اصلاحطلبان گرفته است.»، «احمدينژاد خودش بهتر از همه ميداند كه بايد به همين رفت و آمدهاي مختصر با رفقاي باقيماندهاش و افتتاح سايت و سخنراني بسنده كند و مجالي براي قدرت نمييابد اما ظاهراً اصلاحطلبان اين را باور نكردهاند و بهرغم اينكه خودشان را صاحب بالاترين پايگاه اجتماعي ميدانند و رئيسجمهور سابق را مطرود مردم، معلوم نيست چرا تا به اين حد از او و بازگشتش ميترسند؟!»، «راستي چرا اينقدر به احمدينژاد ميپردازند، آيا او وسيلهاي شده است تا جريان مخالف را هدف قرار دهند، يعني شجاعت اصلاحطلبان تا به اين اندازه است كه جرئت سخن گفتن مستقيم از جريان مخالف را ندارند؟!» اما برخي اظهارنظرها چندان عمومي نيست و معلوم است كه به طرفداران اصلاحطلبي و طرفداران احمدينژاد تعلق دارد. مثلاً اصلاحطلبان ميگويند: «احمدينژاد شيفته مذاكره با امريكا بود و حتي پس از اجازه يافتن دولت يازدهم براي مذاكره با امريكا، دلخور بود كه چرا چنين اجازهاي به او داده نشد. اما حالا او در سخنراني در جمع هوادارانش ميگويد كه اگر مرد مقابله با امريكا نيستيد برويد كنار تا مرد بيايد! اگرچه اين را از قول حضرت امام گفته اما كنايه او به دولت يازدهم است. غير از اين، او مفسدان را ارج مينهاد و به پست و مقام ميرساند و مخلصان را طرد ميكرد. آيا چنين فردي مستحق افشاگري و معرفي بيشتر به مردم نيست؟»
و بالاخره آن دسته از اظهارنظرها كه خاص طرفداران رئيسجمهور سابق است، اصلاحطلبان را بيمحابا نشانه رفته است: «استرس احمدينژاد دست آخر اصلاحطلبان را خواهد كشت!»، «اصلاحطلبان ميدانند كه احمدينژاد تنها ظرفيت تهديدكننده آنهاست، براي همين دستور تخريب او را صادر كردهاند.» به هر حال بايد اصلاحطلبان پاسخگوي اين واقعيت باشند كه اگر آنطور كه مدعي ميشوند احمدينژاد ديگر ظرفيت بازگشت به قدرت را ندارد، اين همه «استرس احمدينژاد» را در سخنان و رسانههايشان براي چه نميتوانند مخفي كنند.
*جوان
اينها پرسشهاي صريحي است كه اين روزها مردم و به ويژه جوانان از خود ميپرسند، گاهي در فضاي دانشگاه و كوچه و بازار و گاهي هم در فضاي شبكههاي اجتماعي. در اينباره جوانان از خود ميپرسند مگر اصلاحطلبان و برخي اصولگرايان مدعي نيستند كه احمدينژاد و اطرافيان افراطياش فرصت بازگشت به قدرت را نخواهند داشت و رفتارهاي «دور از عقل و شرع و حكمت و قانون و عرف» ايشان، اين فرصت را از آنان خواهد گرفت، پس چگونه است كه اصلاحطلبان در جلساتشان از او بيم دارند؟! و در روزنامههايشان راست و دروغ را درباره او و دولتهاي او به هم ميبافند و تيتر يك اين روزنامهها هيچگاه از «احمدينژاد» خالي نميماند، حتي اگر خبر دست دومي از او در برهوتي پيدا كنند؟! واقعيت آن است كه نقدهاي جدي بر احمدينژاد وارد است و او ضعفهاي آشكاري در سالهاي پاياني از خود نشان داد كه پايگاه اجتماعي او را به شدت تنزل داد اما به نظر ميرسد اصلاحطلبان پندار و گفتارشان درباره او تناقض جدي دارد. در اين بين جوانان اشارهاي هم به تيترهاي ديروز روزنامههاي اصلاحطلبان ميكنند: «آرمان امروز، روزنامه وابسته به هاشميرفسنجاني: احمدينژاد براي رحيمي جاخالي داد»، «آفتاب يزد: فراموشي مصلحتي احمدينژاد»، «شرق و مردمسالاري: جهانگيري: بزرگترين فساد قرن در دولت گذشته رخ داد»، «ابتكار: گزارش از واكنشها به بازگشت رئيسجمهور سابق به سياست – احمدينژاد ناتكام داتكام.»
پاسخهاي جوانان به اين پرسشها نيز جالب توجه است: «من خبر دارم، خبرنگاري كه آن پرسش را از يك امام جمعه پرسيد و پاسخ تأييد نشدهاش را هم با آب و تاب منعكس كردند كه احمدينژاد مرده است، 5 ميليون تومان پاداش از اصلاحطلبان گرفته است.»، «احمدينژاد خودش بهتر از همه ميداند كه بايد به همين رفت و آمدهاي مختصر با رفقاي باقيماندهاش و افتتاح سايت و سخنراني بسنده كند و مجالي براي قدرت نمييابد اما ظاهراً اصلاحطلبان اين را باور نكردهاند و بهرغم اينكه خودشان را صاحب بالاترين پايگاه اجتماعي ميدانند و رئيسجمهور سابق را مطرود مردم، معلوم نيست چرا تا به اين حد از او و بازگشتش ميترسند؟!»، «راستي چرا اينقدر به احمدينژاد ميپردازند، آيا او وسيلهاي شده است تا جريان مخالف را هدف قرار دهند، يعني شجاعت اصلاحطلبان تا به اين اندازه است كه جرئت سخن گفتن مستقيم از جريان مخالف را ندارند؟!» اما برخي اظهارنظرها چندان عمومي نيست و معلوم است كه به طرفداران اصلاحطلبي و طرفداران احمدينژاد تعلق دارد. مثلاً اصلاحطلبان ميگويند: «احمدينژاد شيفته مذاكره با امريكا بود و حتي پس از اجازه يافتن دولت يازدهم براي مذاكره با امريكا، دلخور بود كه چرا چنين اجازهاي به او داده نشد. اما حالا او در سخنراني در جمع هوادارانش ميگويد كه اگر مرد مقابله با امريكا نيستيد برويد كنار تا مرد بيايد! اگرچه اين را از قول حضرت امام گفته اما كنايه او به دولت يازدهم است. غير از اين، او مفسدان را ارج مينهاد و به پست و مقام ميرساند و مخلصان را طرد ميكرد. آيا چنين فردي مستحق افشاگري و معرفي بيشتر به مردم نيست؟»
و بالاخره آن دسته از اظهارنظرها كه خاص طرفداران رئيسجمهور سابق است، اصلاحطلبان را بيمحابا نشانه رفته است: «استرس احمدينژاد دست آخر اصلاحطلبان را خواهد كشت!»، «اصلاحطلبان ميدانند كه احمدينژاد تنها ظرفيت تهديدكننده آنهاست، براي همين دستور تخريب او را صادر كردهاند.» به هر حال بايد اصلاحطلبان پاسخگوي اين واقعيت باشند كه اگر آنطور كه مدعي ميشوند احمدينژاد ديگر ظرفيت بازگشت به قدرت را ندارد، اين همه «استرس احمدينژاد» را در سخنان و رسانههايشان براي چه نميتوانند مخفي كنند.
*جوان