شهدای ایران shohadayeiran.com

مانده ام با اين آبروريزي چگونه کنار بيايم. ديگر نه تنها اعضاي خانواده ام بلکه همه آشنايان دور و نزديک در جريان خلافکاري هاي من قرار گرفته اند به طوري که نمي توانم چيزي را پنهان کنم و همه گذشته ام به ويژه ماجراي سرقت هاي سريالي و اعتيادم درست چند ساعت قبل از برگزاري مراسم عقدکنان لو رفت...
شهدای ایران:دختر جوان که روز گذشته به همراه پسري که قرار بود با هم ازدواج کنند به اتهام کيف زني هاي سريالي دستگير شده بود پس از اعتراف به ۲۵ فقره سرقت مقابل مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري شهيد رجايي مشهد نشست و در حالي که به دستبندهاي آهنين مي نگريست به تشريح ماجراي آشنايي اش با سارق حرفه اي پرداخت و گفت: پس از آن که در دوران دبيرستان ترک تحصيل کردم، ارتباطم با دوستان و هم کلاسي هايم قطع شد. ديگر در منزل تنها بودم و به خاطر اين تنهايي رنج مي کشيدم به همين خاطر سعي مي کردم اوقات بيکاري ام را با قدم زدن در خيابان ها و رفتن به پارک سپري کنم تا اين که چندين ماه قبل نگاه هاي پسر جواني مسير زندگي ام را تغيير داد. آن روز من با لبخندي پاسخ نگاه او را دادم. همين لبخند موجب شد تا او به سراغم بيايد. دقايقي بعد شماره تلفنم را به او دادم و به اين ترتيب دوستي من و امير شروع شد. من هيچ شناخت قبلي از او نداشتم، اما تحت تأثير حرف هاي عاشقانه او قرار گرفتم. ارتباط ما با قرارها و ديدارهاي پنهاني ادامه يافت. امير اتاقي را اجاره کرده بود و من بيشتر اوقات بيکاري ام را در کنار او سپري مي کردم. وابستگي من به امير در حدي بود که وقتي فهميدم او معتاد به شيشه است نه تنها اهميتي به آن ندادم بلکه با اصرارهاي زياد امير من هم مصرف شيشه را در کنار او آغاز کردم. مدتي بعد که ديگر اعتياد شديد داشتم به پيشنهاد امير و براي تأمين هزينه هاي مواد مخدر کيف زني در اماکن شلوغ را شروع کرديم. امير با اين بهانه که ازدواج هزينه زيادي دارد مرا به يک سارق حرفه اي تبديل کرد تا اين که چند روز قبل او مرا به طور رسمي از خانواده ام خواستگاري کرد. پدرم که پافشاري مرا براي ازدواج با امير ديد بلافاصله موافقت کرد و قرار شد امشب (روز گذشته) مراسم عقد کنان ما برگزار شود، اما چند ساعت قبل از برگزاري مراسم، امير از من خواست تا کيف زني را سرقت کنم، اما اين بار با فريادهاي مالباخته در محاصره پليس قرار گرفتيم و هر دو دستگير شديم، اين جا بود که فهميدم امير تاکنون ۳ بار به مدت هاي طولاني روانه زندان شده و بيشتر عمرش را پشت ميله هاي زندان سپري کرده است. از سوي ديگر من هم با اين آشنايي خياباني به دختري معتاد و سارقي حرفه اي تبديل شده ام که به جاي پوشيدن لباس عروسي بايد لباس زندانيان را به تن کنم...

ماجراي واقعي با همکاري پليس خراسان رضوي


*خراسان


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار