از قول یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط، نقل شده که: شبی وارد جلسه شدم. قدری دیر شده بود و شیخ، مشغول مناجات بود.
از قول یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط، نقل شده که: شبی وارد جلسه شدم. قدری دیر شده بود و شیخ، مشغول مناجات بود. چشمم که به افراد جلسه افتاد، شخصی را دیدم که ریشش را تراشیده است. در دلم ناراحت شدم و پیش خود، اعتراض کردم که: چرا این شخص، ریشش را تراشیده است.
جناب شیخ- که رو به قبله و پشت به من بود- ناگهان، دعا را متوقف کرد و گفت:
به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است. شاید یک حُسنی داشته باشد که تو نداری.
این را گفت و مجدّداً مشغول دعا شد.
*روضه