شهدای ایران shohadayeiran.com

جام جم سرا: «باور کنید دلم به این جدایی راضی نیست ولی غرورم اجازه نمی‌دهد که بیشتر از این به زندگی مشترک ادامه بدهم؛ چراکه دیگر تحمل گوشه کنایه‌های زنم را ندارم. من دیگر تحمل تحقیر را ندارم آن هم به خاطر مشکلی که راه حل‌اش دست من نیست. اصلا حالا که همسرم برای طلاق مصمم شده است، من هم نمی‌خواهم مانع او شوم و شاید برای ما ۲ نفر، خوشبختی جای دیگری است!»
شهدای ایران:این گوشه‌ای از صحبت‌های مردی است که در کنار همسرش و در سالن انتظار دادگاه خانواده نشسته است تا با طلاق توافقی به یک سال و نیم زندگی مشترک‌اش پایان دهد. زندگی که فراز و نشیب‌های زیادی داشته است و ظاهرا به سرانجام خوب و خوشی نخواهد رسید.


کاش تحقیق می‌کردم

مرد بعد از اینکه کیف سامسونتش را روی پایش می‌گذارد، می‌گوید: تقریبا ۲ سال پیش بود که در یک اداره استخدام شدم و تصمیم به ازدواج گرفتم. ابتدا از خانواده‌ام خواستم که برای من آستین بالا بزنند و به خواستگاری بروند. مادر و خواهرم ۶ ماهی به خواستگاری دخترهای مختلفی می‌رفتند تا اینکه یک دختری را پسندیدند و از من هم خواستند که برای آشنایی بیشتر در جلسه دوم خواستگاری، همراه آن‌ها بروم.
زمانی که در جلسه اول خواستگاری با او صحبت کردم، احساس کردم که از لحاظ مختلف با او و خانواده‌اش تناسب دارم؛ بنابراین از مادرم خواستم که موضوع را جدی‌تر پیگیری کند تا بالاخره بعد از یک ماه با یکدیگر عقد کردیم. یادش بخیر! چه روزهای خوبی را در کنار هم گذراندیم ولی، کاش قبل از ازدواج کمی بیشتر درباره روحیات و رفتارهای همسرم تحقیق می‌کردم تا امروز، اینجا نمی‌بودم! کاش آن روز‌ها از خواهرم می‌خواستم از چند نفر از دوستان نزدیک همسرم درباره میزان علاقه او به پول و مادیات پرس و جو کند.


به نظرم شخصیت فقط با پول به دست می‌آید

زن که به صحبت کردن تمایلی ندارد، با صدایی آهسته که به سختی شنیده می‌شود، می‌گوید: فقط بحث پول نیست. بحث شخصیت و اعتبار آدم است که بدون پول، زیر سوال می‌رود. اصلا بی‌خیال، من حرفی ندارم!


زنم با جاری‌اش چشم و هم چشمی دارد

در این لحظه مرد کمی صدایش را بلند‌تر می‌کند و می‌گوید: چرا الکی مغلطه می‌کنی. آقای خبرنگار، تنها مشکل ما چشم و هم چشمی‌های همسرم است.
ما دوران عقد بسیار خوبی داشتیم، اما از روزی که به خانه خودمان رفتیم، او مرتب با جاری‌اش چشم و هم چشمی می‌کند. مرتب درحال غر زدن است و همیشه نگاه می‌کند، ببیند که جاری‌اش چه می‌خرد و چه می‌پوشد تا از او تقلید کند و من را به دردسر بیندازد.


دوست ندارم از برادرت کم بیاری

زن با شنیدن صحبت‌های شوهرش می‌گوید: «صد بار گفتم نگو تقلید! من فقط دوست ندارم که از برادرت کم بیاری. تو و برادرت از یک خانواده هستید و من نمی‌توانم پز دادن‌های همسر برادرت را تحمل کنم. اصلا اگر نمی‌توانستی خرج من را بدهی، چرا به خواستگاری‌ام آمدی. تو باید قبل از ازدواج در این باره فکر می‌کردی تا امروز این مشکل به وجود نمی‌آمد».


زنم به خاطر پولدار بودن برادرم مدام غر می‌زند

مرد در حالی که با دست روی پیشانی‌اش می‌زند می‌گوید: «برادرم وضع مالی خیلی خوبی دارد و همسرش هم پولدار است، اما من یک کارمند هستم و در آمد خیلی زیادی ندارم؛ بنابراین نمی‌توانم‌‌ همان زندگی را که برادرم دارد برای همسرم فراهم کنم ولی او گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست و مرتب غر می‌زند که چرا جاری‌اش فلان چیز را دارد ولی او ندارد. نمی‌دانم گناه من چیست که پولدار نیستم. اصلا من هم دیگر خسته شدم و تصمیم به جدایی گرفتم.»


ازدواج ما از اول اشتباه بود

این بار زن صحبت‌های شوهرش را قطع می‌کند و می‌گوید: دروغ می‌گوید! او خیلی خودخواه و خودرای است و اصلا به خواسته‌های من توجهی نمی‌کند. من فقط چیزهایی که دوست دارم از شوهرم می‌خواهم تا برایم بخرد، اما او به خواسته‌های من توجه نمی‌کند. اصلا ازدواج ما از اول اشتباه بود و بهتر است هرچه زود‌تر از هم جدا شویم.


*خراسان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار