شهدای ایران shohadayeiran.com

به گزارش شهدای ایران؛ به لقب علمدار لشکر سیدالشهدا(ع) شهرت داشت، برخی به تنهایی او را لشکری برای سپاه اسلام می‌دانستند چون جسارت و شجاعتش تحسین‌برانگیز بود و گویی خداوند به او قدرتی ویژه‌ای داده بود تا خود را سپر بلایی برای انقلاب اسلامی کند. سردار شهید یدالله کلهر در هر جایگاه و وضعیتی که خدمت می‌کرد از تکلیفی که برای خودش درنظر گرفته بود لحظه‌ای غافل نمی‌شد، چه آن زمان که در عملیات «طریق‌القدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد چه ایام جانشینی تیپ «‌المهدی». چه در عملیات‌های «فتح‌المبین»، «بیت‌المقدس» و «رمضان»، که به عنوان فرمانده لشکر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتی، جانشین تیپ نبی‌اکرم(ص) بود. عمرش را وقف جهاد فی‌سبیل‌الله کرد و در راه خمینی(ره) که به تعبیر خودش راه مستقیم الله بود رستگار شد.

سردار علی فضلی، جانشین سازمان بسیج مستضعفین همزمان با اول بهمن‌ سالگرد شهادت سردار شهید یدالله کلهر قائم مقام لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم تأثیرگذاری شهید کلهر بر روی نیروهای پیرامونی را توصیف می‌کند و می‌گوید: حاج یدالله کلهر همیشه معلم اخلاق من بود و به ما درس بصیرت می‌داد. من قبل از جنگ هم ارادتمند این شهید بزرگوار بودم. در شش سالی که شهید کلهر در جنگ حضور داشت من هم در محضرش خدمت کردم. سردار حاج یدالله کلهر با آن هیبت، شجاعت، جثه قوی و قامت رعنا به تنهایی برای سپاه اسلام یک لشکر بود.

جانشین سازمان بسیج مستضعفین به دو خاطره‌ای که درارتباط با دیدار مقام معظم رهبری در زمان رئیس جمهوری ایشان بود اشاره می‌کند و می‌گوید: دیدار ما با مقام معظم رهبری زمانی اتفاق افتاد که حاج یدالله کلهر به دلیل رشادت‌های فوق العاده‌شان در عملیات والفجر 8 دستشان مجروح شده بود و عصب دست قطع شد، ضمن اینکه یکی از کلیه‌هایش را هم به اسلام تقدیم کرد؛ مقام معظم رهبری شناخت عجیبی از شهید کلهر داشتند و با این شهید حشر و نشر داشتند. وقتی به دفتر ریاست جمهوری رفتیم، حضرت آقا خطاب به سردار کلهر فرمودند: «حاج یداللهِ ما چطور است؟»

سردار فضلی ادامه می‌دهد: چهار نفر بودیم که به محضر مقام معظم رهبری رفته بودیم، شهید کلهر، شهید میررضی، رسول توکلی و من. وقتی آقا از اوضاع دست حاج یدالله پرسیدند، حاج یدالله نگاهی به ما انداخت تا ببیند حواسمان به او هست یا نه! وقتی متوجه شد که ما حواسمان هست با زیرکی گفتند: «الحمدلله! با آن کنار آمده‌ام!»

او می‌افزاید: ما تا روز شهادت این شهید بزرگوار حتی یک بار هم از ایشان نشنیدیم که از درد دستش حرفی بزند. بعد از این پاسخ سردار شهید کلهر، حضرت آقا هم که در سال 60 عصب دستشان بر اثر انفجار مسجد ابوذر قطع شده بود، به این شهید فرمودند «من اوضاع تو را درک می‌کنم زیرا از وقتی که عصب دست من قطع شد تا زمان زیادی درد دست نمی‌گذاشت بخوابم و هر شب چندین بار با درد از خواب بیدار می‌شدم». شهید کلهر بعد این فرمایش مقام معظم رهبری  باز با زیرکی تمام گفتند «آقا من هم همینطور». یعنی شهید کلهر هم تا پاسی از شب از درد خوابش نمی‌برد ولی چون با خدا معامله کرده بود تا زمانی که مقام معظم رهبری اشاره نکرده بودند و از درد دست خودشان حرفی نزده بودند، حاج یدالله هم هیچ حرفی نزد.

سردار فضلی نحوه شهادت سردار کلهر را این چنین توصیف می‌کند و می‌گوید: وقتی در کوران عملیات کربلای 5 از ایشان که در خط بودند درخواست کردیم برای جلسه به شهرک دوعیجی عراق بیایند تا درباره ادامه عملیات صحبت کنیم، در بین راه ترکشی به سرشان اصابت می‌کند و به اغما می‌روند و به بیمارستان منتقل می‌شوند و پس از مدتی شهادت را در آغوش می‌گیرند.

جانشین سازمان بسیج مستضعفین، به خاطره دیگری که به بعد از شهادت سردار کلهر مربوط است اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه‌ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر بیاورند تا همه رزمندگان با ایشان وداع کنند. وقتی پیکر ایشان به اردوگاه آمد آن را به حسینیه بزرگ اردوگاه بردیم و همه رزمندگان به جز عده معدودی که برای نگهبانی مستقر شده بودند به این حسینیه آمدند. در زمانی که بر گرد پیکر شهید کلهر مشغول روضه‌خوانی و وداع بودیم، هواپیماهای دشمن بعثی در 24 نوبت آمدند و کل اردوگاه را بمباران کردند، به طوری که در اصطلاح اردوگاه کوثر را «شخم زدند». بمب‌ها و راکت‌ها به همه جای اردوگاه اصابت کرده بود به جز حسینیه بزرگی که همه در آن گرد پیکر شهید کلهر جمع شده بودند.

او در پایان سخنانش می‌گوید: تلفات آن بمباران سنگین دشمن تنها یک شهید و پنج مجروح بود و هیچ کس باور نمی‌کرد که چنین چیزی ممکن باشد. اما چون خدا خواسته بود ممکن شد. اینگونه بود که خون یک شهید از خون هزاران رزمنده دیگر که می‌توانستند از شهدای کربلای 5 باشند، حفاظت کرد. سردار شهید حاج یدالله کلهر که اهل روستای باباسلمان شهریار است، اسطوره ایثار و شهادت، نه برای باباسلمان و شهریار و طایفه کلهر، بلکه برای جهان اسلام و نظام مقدس اسلامی است. او برای ما منشأ خیرات و برکات فراوانی بوده است و خوشا به حال او و دیگر شهدای دفاع مقدس.
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مرتضی خاکپور
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۰۶:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۵
0
0
...

در این دنیا :

رزمندان جانبازان 5 % دفاع مقدس بیکار و بدون درآمد را حقوق و

معیشت نمی دهند ؟! و فقیر و تنگدست رها کرده اند ؟!

و در آن دنیا :

رزمنده جانباز دفاع مقدس 5% را شهید حساب نمی کنند ؟!

و این مزد ؛ دفاع مقدس ، از جان و مال ؛ و از دین و از وطن است ؟!

یعنی اینکه : سزای نیکی بدی شده است ؟!

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

این ظلم بی حد و حساب از کدامین کهکشان است ؟!

خدایا کجاست : چشم بینا ؟!

خدایا کجاست : قلب عادل ؟!

خدایا کجاست : دین و ایمان ؟!

خدایااااااااااااااااااا

بفریادمان برس ؟!

آمین

http://khakpour-m.blogfa.com
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار