به گزارش شهدای ایران؛ دو روز پیش، در انتهای شب، درست در روزهایی که دلمشغولیهای فضای داخلی، مثل همیشه رسانههای ایرانی را در نوردیده بود، چند تلویزیون عربزبان با پخش برنامههای عادی خود، یک خبر فوری روی خط فرستادند. در جریان یک حمله موشکی از جانب رژیم صهیونیستی، چند تن از اعضای حزبلله لبنان و یک فرمانده ایرانی به شهادت رسیده بودند. نام یکی از این شهدا برای ایرانیها بهشدت آشنا بود، جهاد مغنیه فرزند فرمانده قهرمان حزبالله لبنان که چند سال پیش به شهادت رسید. بلافاصله عکسها و یادهایی از شهید جوان حزبالله در شبکههای اجتماعی ایرانی پخش شد. یکی از این تصاویر، تصاویر مشهوری بود که شهید جهاد را کنار فرمانده مشهور ایرانی حاج قاسم سلیمانی نشان میداد.
***
دیروز ظهر، پیکر جهاد مغنیه در بیروت، کیلومترها دورتر از ایران تشییع شد و کنار مزار پدرش در آرامگاه مشهور حزبالله لبنان در جنوب بیروت دفن شد. بیرون از روضة الشهیدین، مزار نامدارترین شهدا و فرماندهان حزبالله تصاویر عکسهای امام خمینی و مقام معظم رهبری به چشم میخورد، کیلومترها دورتر از مرزهای ایران... .
***
رسول عاصمی فرزند شهید علیرضا عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه نجف، خاتم و علیبن ابیطالب(ع) است. شهید عاصمی در 13 دی ماه سال 65 در باختران هنگام خنثی سازی بمب بههمراه 4 نفر دیگر به شهادت رسید. رسول عاصمی از دوستان شهید جهاد عماد مغنیه درباره نحوه آشناییاش با این شهید والامقام در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میگوید: در خردادماه سال 1391 بهاتفاق جمعی از فرزندان شاهد به سوریه و لبنان سفری داشتیم و من از همان زمان با شهید جهاد مغنیه آشنا شدم. ما از همان زمان با هم دورادور در ارتباط بودیم. هرچند که ایشان به زبان فارسی تسلط نداشت و من هم عربی بلد نبودم و اینگونه ارتباط ما سخت میشد اما در مجموع باید بگویم آنچه در مدت این دو سال دوستی از روحیه ایشان دیدم استقامت بود. با وجود سن کمش اما خیلی آدم محکمی بود. من هم فرزند شهیدم و میدانم که تحمل از دست دادن پدر برای این خانوادهها سخت است. فرزندان شهدایی که در زمان شهادت در سنین نوجوانی بودهاند و درکی از حضور پدر داشتهاند بهمراتب از دست دادن پدر برایشان سختتر بوده است نسبت به کسانی که پدر خود را در سنین پایین از دست دادهاند. ما این تجربه را نداشتیم اما شهید جهاد با وجود تحمل این سختی بسیار محکم بود. او انسان خندهرو، بشاش و صمیمی و اما در عین حال محکم بود.
شهید جهاد عماد مغنیه بهشدت به مقام معظم رهبری علاقهمند بود/ همیشه در بحثها به فرمایشات حضرت آقا استناد میکرد
عاصمی ویژگیهای اخلاقی شهید را برمیشمرد و در این میان به علاقه قلبی او به امام خامنهای نیز اشاره میکند و میگوید: واقعاً به هدفش و روحیه جهادی ایمان قلبی داشت. نه تنها ایشان بلکه تمام اطرافیانش هم همینطور بودند. به هر حال او تربیت شده حاج رضوان بود. نکتهای در روحیات ایشان که برای من خیلی جالب بود محبوبیت حضرت آقا نزد او بود، بهشدت به رهبری علاقهمند بود، همیشه در بحثها به فرمایشات حضرت آقا استناد میکرد و با ایمان قلبی به ایشان پایبند بود. شاید برای ما که نزدیک ایشان هستیم جای افسوس دارد که کسی با این فاصله و دوری اینقدر به آقا علاقهمند است و اطاعت پذیر او اما ما هنوز اینگونه نیستیم. چند باری دیدار آقا رفته بود و همیشه خیلی مشتاقانه از دیدارش با آقا سخن میگفت. اشتیاق او در این دیدارها و در روایتی که از دیدارها داشت برای من جالب بود.
جهاد مقاومت را هدف مقدسی برای رسیدن به آرمانهای امام(ره) میدانست
مقاومت اصلیترین واژه زندگی حزبالله لبنان است. شهید جهاد عماد مغنیه نیز مانند همرزمانش شبانهروز مقاومت میکرد. عاصمی با اشاره به این ویژگی او میگوید: آنها همه زندگیشان با مقاومت گره خورده است، معنی دیگری برای زندگی متصور نیستند. شاید صبح که از خواب بیدار میشوند در حال مبارزه هستند تا شب که میخوابند. این را افتخار میدانستند که از راه و پرچمی که امام بلند کرده است دفاع کنند. او معتقد بود مقاومت اسلامی از سنگر مرزهای کشور ما فراتر رفته است. جهاد مقاومت را هدف مقدسی برای رسیدن به آرمانهای امام(ره) میدانست. کسی که آرمانهای امام(ره) را هدف قرار دهد دیگر برایش فرقی نمیکند در کدام کشور باشد و مبارزه کند، تفکر همه بچههای حزبالله هم همین بود.
روایتهای او از همراهی پدرش با شهید چمران و حاج احمد متوسلیان نشانهای از علاقهاش به ایران بود
عاصمی در ادامه به نگاه شهید جهاد به نقش ایران در مقاومت اسلامی منطقه اشاره میکند و میگوید: جهاد نقش تأثیرگذاری برای ایران در مقاومت منطقه قائل بود. وقتی استناد به فرمایشات آقا داشتند یعنی ایشان را بهعنوان رهبر پذیرفته بودند و همه فرمایشاتشان را عمل میکردند، و معتقد بودند اگر حمایتهای ایران نبود چنین مقاومت شکل نمیگرفت. و نقش ایران را در این زمینه پررنگ و مقدس میدانستند. روایتهای او از همراهی پدرش با شهید چمران و جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان خود نشانهای از علاقهاش به ایران و نقش ایران در مقاومت اسلامی بود.
شنیدن خبر شهادتش برای رسول عاصمی سخت و ناگوار بود، او با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: دیروز وقتی خبر شهادت جهاد عماد مغنیه را شنیدم بهشدت متأثر شدم. همسرم میگفت: شما که فقط دو سال دورادور با ایشان در ارتباط بودی، چطور این همه ناراحت هستی؟ گفتم حرف من این است که تازه حال پدرانمان را وقتی همرزمان در بغلشان به شهادت میرسیدند میفهمم و درک میکنم، واقعاً دیشب انگار از نزدیک این سختی را درک کردم.
میگفت میخواهم در آینده شهید شوم/ در عین جوانی بزرگمنشی خاصی داشت
عاصمی به خاطره کوتاهی در دیدار با شهید جهاد و فرزندان شهدای دفاع مقدس اشاره میکند و آن را چنین روایت میکند: در دیداری که با فرزندان شهدا داشتیم مهدی همت فرزند شهید همت از جهاد پرسید: میخواهی چهکاره شوی؟ او گفت: میخواهم شهید شوم. تفکر را ببینید که کسی مثل او برای شهادت زندگی کند. مهدی همت هم بهشوخی گفت: اگر گذرت به بنیاد شهید افتاده بود دیگر نمیخواستی شهید شوی.
عاصمی شهید جهاد عماد مغنیه را با فرماندهان هشت سال دفاع مقدس مقایسه میکند و شباهتهای زیادی میان آنها قائل است و در این باره میگوید: جهاد خیلی دوست داشتنی بود و در عین جوانی بزرگمنشی خاصی داشت، دقیقاً مثل شهدای خودمان. الآن شما وقتی عکس فرماندهان بزرگ جنگ ما مانند شهید زینالدین، شهید باکری، شهید همت و... را کنار هم میگذارید، اصلاً متوجه نمیشوید که چهرهها برای سنین بیست و چند سالگی است، همه چهرهها به بالای سی سال میخورد. برداشت شخصی من است که ممکن است خدا این جذبه و ابهت را در چهرههایشان گذاشته بود که بتوانند فرماندهی را کنترل کنند. اینها بزرگتر از سنشان نیز بودند و خیلی بیشتر از چیزی را که همسن و سالهایشان میفهمیدند درک میکردند. جهاد هم دقیقاً چنین چهرهای داشت، از نزدیک که با چهرهاش روبهرو میشدید چنین برداشتی داشتیم که خیلی از سنش بزرگتر بوده است.
***
دیروز ظهر، پیکر جهاد مغنیه در بیروت، کیلومترها دورتر از ایران تشییع شد و کنار مزار پدرش در آرامگاه مشهور حزبالله لبنان در جنوب بیروت دفن شد. بیرون از روضة الشهیدین، مزار نامدارترین شهدا و فرماندهان حزبالله تصاویر عکسهای امام خمینی و مقام معظم رهبری به چشم میخورد، کیلومترها دورتر از مرزهای ایران... .
***
رسول عاصمی فرزند شهید علیرضا عاصمی فرمانده تخریب قرارگاه نجف، خاتم و علیبن ابیطالب(ع) است. شهید عاصمی در 13 دی ماه سال 65 در باختران هنگام خنثی سازی بمب بههمراه 4 نفر دیگر به شهادت رسید. رسول عاصمی از دوستان شهید جهاد عماد مغنیه درباره نحوه آشناییاش با این شهید والامقام در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میگوید: در خردادماه سال 1391 بهاتفاق جمعی از فرزندان شاهد به سوریه و لبنان سفری داشتیم و من از همان زمان با شهید جهاد مغنیه آشنا شدم. ما از همان زمان با هم دورادور در ارتباط بودیم. هرچند که ایشان به زبان فارسی تسلط نداشت و من هم عربی بلد نبودم و اینگونه ارتباط ما سخت میشد اما در مجموع باید بگویم آنچه در مدت این دو سال دوستی از روحیه ایشان دیدم استقامت بود. با وجود سن کمش اما خیلی آدم محکمی بود. من هم فرزند شهیدم و میدانم که تحمل از دست دادن پدر برای این خانوادهها سخت است. فرزندان شهدایی که در زمان شهادت در سنین نوجوانی بودهاند و درکی از حضور پدر داشتهاند بهمراتب از دست دادن پدر برایشان سختتر بوده است نسبت به کسانی که پدر خود را در سنین پایین از دست دادهاند. ما این تجربه را نداشتیم اما شهید جهاد با وجود تحمل این سختی بسیار محکم بود. او انسان خندهرو، بشاش و صمیمی و اما در عین حال محکم بود.
شهید جهاد عماد مغنیه بهشدت به مقام معظم رهبری علاقهمند بود/ همیشه در بحثها به فرمایشات حضرت آقا استناد میکرد
عاصمی ویژگیهای اخلاقی شهید را برمیشمرد و در این میان به علاقه قلبی او به امام خامنهای نیز اشاره میکند و میگوید: واقعاً به هدفش و روحیه جهادی ایمان قلبی داشت. نه تنها ایشان بلکه تمام اطرافیانش هم همینطور بودند. به هر حال او تربیت شده حاج رضوان بود. نکتهای در روحیات ایشان که برای من خیلی جالب بود محبوبیت حضرت آقا نزد او بود، بهشدت به رهبری علاقهمند بود، همیشه در بحثها به فرمایشات حضرت آقا استناد میکرد و با ایمان قلبی به ایشان پایبند بود. شاید برای ما که نزدیک ایشان هستیم جای افسوس دارد که کسی با این فاصله و دوری اینقدر به آقا علاقهمند است و اطاعت پذیر او اما ما هنوز اینگونه نیستیم. چند باری دیدار آقا رفته بود و همیشه خیلی مشتاقانه از دیدارش با آقا سخن میگفت. اشتیاق او در این دیدارها و در روایتی که از دیدارها داشت برای من جالب بود.
جهاد مقاومت را هدف مقدسی برای رسیدن به آرمانهای امام(ره) میدانست
مقاومت اصلیترین واژه زندگی حزبالله لبنان است. شهید جهاد عماد مغنیه نیز مانند همرزمانش شبانهروز مقاومت میکرد. عاصمی با اشاره به این ویژگی او میگوید: آنها همه زندگیشان با مقاومت گره خورده است، معنی دیگری برای زندگی متصور نیستند. شاید صبح که از خواب بیدار میشوند در حال مبارزه هستند تا شب که میخوابند. این را افتخار میدانستند که از راه و پرچمی که امام بلند کرده است دفاع کنند. او معتقد بود مقاومت اسلامی از سنگر مرزهای کشور ما فراتر رفته است. جهاد مقاومت را هدف مقدسی برای رسیدن به آرمانهای امام(ره) میدانست. کسی که آرمانهای امام(ره) را هدف قرار دهد دیگر برایش فرقی نمیکند در کدام کشور باشد و مبارزه کند، تفکر همه بچههای حزبالله هم همین بود.
روایتهای او از همراهی پدرش با شهید چمران و حاج احمد متوسلیان نشانهای از علاقهاش به ایران بود
عاصمی در ادامه به نگاه شهید جهاد به نقش ایران در مقاومت اسلامی منطقه اشاره میکند و میگوید: جهاد نقش تأثیرگذاری برای ایران در مقاومت منطقه قائل بود. وقتی استناد به فرمایشات آقا داشتند یعنی ایشان را بهعنوان رهبر پذیرفته بودند و همه فرمایشاتشان را عمل میکردند، و معتقد بودند اگر حمایتهای ایران نبود چنین مقاومت شکل نمیگرفت. و نقش ایران را در این زمینه پررنگ و مقدس میدانستند. روایتهای او از همراهی پدرش با شهید چمران و جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان خود نشانهای از علاقهاش به ایران و نقش ایران در مقاومت اسلامی بود.
شنیدن خبر شهادتش برای رسول عاصمی سخت و ناگوار بود، او با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: دیروز وقتی خبر شهادت جهاد عماد مغنیه را شنیدم بهشدت متأثر شدم. همسرم میگفت: شما که فقط دو سال دورادور با ایشان در ارتباط بودی، چطور این همه ناراحت هستی؟ گفتم حرف من این است که تازه حال پدرانمان را وقتی همرزمان در بغلشان به شهادت میرسیدند میفهمم و درک میکنم، واقعاً دیشب انگار از نزدیک این سختی را درک کردم.
میگفت میخواهم در آینده شهید شوم/ در عین جوانی بزرگمنشی خاصی داشت
عاصمی به خاطره کوتاهی در دیدار با شهید جهاد و فرزندان شهدای دفاع مقدس اشاره میکند و آن را چنین روایت میکند: در دیداری که با فرزندان شهدا داشتیم مهدی همت فرزند شهید همت از جهاد پرسید: میخواهی چهکاره شوی؟ او گفت: میخواهم شهید شوم. تفکر را ببینید که کسی مثل او برای شهادت زندگی کند. مهدی همت هم بهشوخی گفت: اگر گذرت به بنیاد شهید افتاده بود دیگر نمیخواستی شهید شوی.
عاصمی شهید جهاد عماد مغنیه را با فرماندهان هشت سال دفاع مقدس مقایسه میکند و شباهتهای زیادی میان آنها قائل است و در این باره میگوید: جهاد خیلی دوست داشتنی بود و در عین جوانی بزرگمنشی خاصی داشت، دقیقاً مثل شهدای خودمان. الآن شما وقتی عکس فرماندهان بزرگ جنگ ما مانند شهید زینالدین، شهید باکری، شهید همت و... را کنار هم میگذارید، اصلاً متوجه نمیشوید که چهرهها برای سنین بیست و چند سالگی است، همه چهرهها به بالای سی سال میخورد. برداشت شخصی من است که ممکن است خدا این جذبه و ابهت را در چهرههایشان گذاشته بود که بتوانند فرماندهی را کنترل کنند. اینها بزرگتر از سنشان نیز بودند و خیلی بیشتر از چیزی را که همسن و سالهایشان میفهمیدند درک میکردند. جهاد هم دقیقاً چنین چهرهای داشت، از نزدیک که با چهرهاش روبهرو میشدید چنین برداشتی داشتیم که خیلی از سنش بزرگتر بوده است.