شهدای ایران shohadayeiran.com

همسرم شهید سیدمجتبی نواب صفوی گفت: کلمه نواب در یک دنیا مستتر است لحظاتی که کنار آن بزرگ مرد جهان اسلام بودم برایم بسیار مهم بود.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، اختتامیه همایش پیشاهنگ جهاد و شهادت پاسداشت ادبی سیدمجتبی نواب صفوی عصر امروز شنبه 27 دی‌ماه 93 در حوزه هنری برگزار شد. 
این مراسم با حضور علیرضا قزوه  جواد محقق، مرتضی سرهنگی، فاضل نظری، مومنی رئیس حوزه هنری،محمدمهدی عبدخدایی، فاطمه نواب صفوی فرزند شهید، نیره‌سادات احتشام رضوی همسر شهید و محمدجواد حجتی کرمانی برگزار شد. 
علیرضا قزوه مسئول دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری با اشاره به برگزاری این همایش گفت: امروز کتابی رونمایی می‌شود که برگزیده اشعار 40 تا 50 شاعر خوب کشور ما کسانی که نامشان را قبلا در جشنواره‌های شعر فجر انقلاب و سوره دیده‌ایم و از نام‌آوران سبک خود هستند در این فرآخوان 120 اثر آمد و 40 الی 50 اثر در کتاب چاپ شد و 14 شاعر هم برگزیده شدند.
وی با اشاره به خاطره‌ای از محمدحسین جعفریان گفت: جعفریان تعریف می‌کرد یک روز در خط مقدم جبهه افغانستان به همراه احمدشاه‌مسعود بودیم یک شب دیدیم که حمله‌ای به جناح ما شده بود جعفریان کتاب شاعر ایرانی را به احمدشاه مسعود هدیه داده بود او هم از این کتاب غافل نبود. یکی از فرماندهان نزد احمدشاه مسعود آمده و از او سوالی می‌کند اما او گرم مطالعه کتاب بود یک رده بالاتر از فرماندهان آمده و می‌گوید عملیات داریم و احمدشاه‌مسعود در جواب او این جمله را می‌گوید آن عملیات به خاطر این ادبیات است. امروز اینجا ادبیاتی شکل گرفته است که پیشینه‌مان و آینده‌ما را می‌سازد.
قزوه در ادامه تصریح کرد: قرار بود ادبیات ما یک چیز وارداتی باشد که دیگران برایمان برنامه‌ریزی می‌کنند اما این ادبیات ما را به سمت سبک ادبیات انقلاب اسلامی برده است و کسانی که در این زمینه قلم می‌زنند تاثیرگذارند ما امروز ادبیات پاکی در سرزمین خود داریم که باحماسه‌های امثال شهید نواب صفوی آفریده شده است. کار او کار یک مجاهد بزرگ بود حالا باید در شصتمین سال بزرگداشت این شهید حق مطلب به خوبی بیان شود. خوشحالم ثمره این کار یک کتاب شده که در ادبیات ما می‌ماند و حماسه‌های این شهید به نسل‌های بعد نیز منتقل خواهد شد. 
نیره‌سادات احتشام رضوی همسر شهید نواب با اشاره به شخصیت والای شهید نوب صففوی گفت: شعار همیشگی شهید نواب این بود"و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون» کلمه نواب در یک دنیا مستتر است لحظاتی که کنار آن مرد بزرگ جهان اسلام بودم بسیار مهم بود اذان و نماز نواب یک مکتب آموزنده بود. بزرگوارانی که نواب را درک کردند کاملا این سخن را می‌فهمند طوری در رکوع، سجود و عبادتش تضرع داشت که برای ما بسیار عجیب بود و شهادت در راه خدا را همواره طلب می‌کرد. گاهی از او می‌پرسیدم چگونه این شهادت را می‌خواهید در حالی که حضور شما مفید تر است.
وی افزود در مدت هشت سالی که شهید نواب زندگی کردیم شاید به اندازه یک سال مردم معمولی هم در کنار هم نبودیم او دائما در حال سفر بود و ماموران دستگاه ظلم و جور در تعقیب و گریز او بودند از این شهر به آن شهر می‌رفت، سراسر کشور بخصوص تهران برایش امن نبود . وقتی ماموران شاه برای یافتنش به خانه‌ها می‌ریختند حتی در اب انبارهای قدیمی هم نورافکن می‌انداختند و نگاه می‌کردند سلاحی از او پیدا می‌کنند یا خیر. حتی زیر فرش‌ها را می‌گشتند و می‌گفتند ما حتی اگر یک کلمه هوالعزیز از او پیدا کنیم برایمان کافی است. من و نواب هر دو در تهران بودیم اما گاهی 3 ماه ایشان را نمی‌دیدم. چون تعقیب و گریز فراوانی بود. شب‌ها اشک فراوان در فراقش می‌ریختم.
احتشام رضوی با اشاره به عشق معنوی نسبت به شخصیت شهید نواب صفوی گفت: من یک عشق معنوی فراتر از عشق معمولی نسبت به نواب داشتم حتی راضی بودم من را به مسلسل ببندند و همه کسانم را بدهم اما نواب زنده باشد. چنین کسی را که انسان با تمام سلول‌های وجودش به او وابسته است بسیار عزیز است و چنانچه خبر شهادتش را بدهند پریشانی در انتظار است. وقتی خبر تیرباران او را به من دادند خیلی بی‌طاقت بودم و نمی‌دانستم چگونه صبر کنم اما یک لحظه به من نهیب زدند که تو رسالت بزرگی داری. وقتی سر خاک شهید در مسگرآباد تهران رفتم ده‌ها کامیون افراد مسلح آنجا وجود داشتند امرای لشکر همه بودند حکومت نظامی بود و کسی قدرت حرف زدن نداشت اما همه مردم آمده بودند یک عده تماشاچی، یک عده بی‌تفاوت و عده‌ای هم علاقه‌مند بودند. 
وی در ادامه گفت: در این شرایط افسری گستاخانه با نوک چکمه‌اش به من اشاره کرد که پا شو گریه نکن اتفاقی نیفتاده است من مثل کوهی که منفجر می‌شد بلند شدم و با صدای بلند گفتم آری خاندان آل محمد را بنی‌امیه همین‌طور تسلی دادند چنگال انتقام حلقوم کثیفت را می‌فشارد. پسر پهلوی تو تصور می‌کنی که این چراغ‌های فروزان اسلام را خاموش کرده‌ای این چراغ‌ها مشتعل‌شده و قطرات خون نواب و یاران می‌جوشد. سلام بر تو ای تو نواب عزیز و آفرین بر یاران باوفایت. مردم می‌دانید پسر پهلوی نواب را به چه جرم به شهادت رساند. او می‌گفت احکام مقدس اسلام باید جاری شود شاه و درباریان که شب تا صبح را در هرزگی به سر می‌برند به مردم ظلم می‌کنند. در هنگام این سخنان نظامیان و سرلشگران گریه می‌کردند رو به آنها کردم و گفتم ای صفوف بنی‌امیه که ایستاده‌اید و گریه می‌کنید گریه که اشک ندامتان هیچگاه نخشکد در آن مراسم من حدود یک ساعت و نیم بدون انقطاع صحبت کردم واقعا الطافی از خداوند بود که ذ ره‌ای ترسی در وجودم نبود و آرزویم این بود که من را نیز به شهادت برسانند. 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار