امید است که «سیدحسن خمینی» با عمل به توصیه دلسوزانه پدر بزرگوارش «حاج سیداحمد خمینی» مبنی بر «حرکت همیشگی در خط رهبری»، مسیر اصیل امام راحل را از جریانات حزبی و سیاسی خاص که از انتساب خود به بیت امام سوء استفاده میکنند، مصون و محفوظ بدارد.
به گزارش شهدای ایران، «سیدحسن خمینی» اخیراً در یکی از سخنرانیهای خود با اشاره به «اعتقاد جامعه به برتری، کاملی و صحیحتر بودن قرائتهای امام راحل از دین» به موضوع «تحجر» پرداخته و گفته است که «فرمایشات یک سال آخر عمر امام در خصوص تحجر، امروز کجاست؟ ایشان در مقابل چه کسی گفت میخواهم فدای مبارزه با تحجر شوم؟ نمیشود گفت «امام تا سال 1366» را قبول دارم و این دو سال آخر را قبول ندارم!»
وی با بیان این مطالب و یادآوری مواضع قاطع امام راحل در مقابل «متحجران»، به درستی هشدار داده است که «مراقب باشیم به اسم دین به سمت تحجر نرویم و به نام مقابله با تحجر نیز با ارزشهای دینی ستیزه نکنیم...»
این نظرات که به صورت کلی و بدون اشاره به مصداق خاصی بیان شده است، کاملاً صحیح، قابل قبول و احترم است، اما با توجه به اینکه مصادیق، یا نشانه ها و شاخصه هایِ مصادیقِ امروزی این سخن مشخص نشده و تعیین این «متحجران» به مخاطب واگذار شده است، ذکر چند نکته در باب آن لازم و ضروری به نظر میرسد؛
اول/ بسیار مسروریم که شاهد حضور «یادگار امام» در عرصه تبیین، تشریح و دفاع از «آرمانها»ی امام راحل هستیم؛ چه آنکه در این ایام که هر روز شاهد انتشار «خاطرهای جدید!» از امام یا «برداشتی متفاوت» از مواضع ایشان هستیم، کمتر اثری از ایشان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) در این عرصه دیده بودیم!
دوم/ با این حال باید دقت داشت که صرف حضور در این عرصه کافی نیست و باید «موثر» و البته «منصف» هم بود؛ مثلاً همانطور که نمیشود گفت که «فقط امام تا سال 1366 را قبول دارم»، قطعاً و یقیناً نمیشود گفت که «امام تا سال ۱۳۶۶ را قبول ندارم»! و ایضاً همانطور که نمیشود گفت که «اما ۲ سال آخر را قبول ندارم!»، قطعاً و یقیناً نمیشود گفت که «فقط امام این ۲ سال آخر را قبول دارم!»
غرض از طرح این معادله چند مجهولی این است که در یک کلام بگوییم که «امام سال ۱۳۴۲» همان «امام سال ۱۳۶۸» است و لاغیر، یعنی باید مواضع و آرمانهای ایشان را همانطور که بود پذیرفت و عمل کرد نه با تفسیر به رأی و یا مصادره به مطلوب!
سوم/ از سوی دیگر توجه و تامل در سخنان اخیر جناب آقای «سیدحسن خمینی» و همراهی وی با جناب آقای «هاشمی رفسنجانی» در خصوص احیای نظرات امام راحل برای «مقابله با تحجر» این سوال را ایجاد میکند که معنای «سکوت» یادگار امام در مقابل ماجرای ادعای «مخالفت امام با شعار مرگ بر آمریکا» از سوی آقای هاشمی چه بود، موافق یا مخالف؟! و چرا در آن مقطع حساس تاریخ جمهوری اسلامی در عرصه جهانی، هیچ صدایی از بیت امام راحل بلند نشد؟!
چهارم/ صرفنظر از پاسخ به سوال فوق -که در دل خود کلید حل معما را دارد- باید به این اندیشید که این جریان به دنبال چه هدفی از «برجستهسازی امام ۲ سال آخر» است و آیا «امام سالهای بعد از ۱۳۶۶» موضع و فرمایشات خاصی داشته که امروز، مطلوب جریان فوق باشد؟! به فرض مثبت بودن جواب، باید گوشزد کرد که اگر برای اثبات ادعای دفاع از همان «امام سالهای بعد از ۱۳۶۶» هم باید از تمام روزهای آن سالها دفاع کنید و نه یک مقطع خاص!
شاید لازم به یادآوری باشد که بگوییم که وقایع و اتفاقات روز تاریخی «6/1/68» نیز در همان محدودهایی است که به قول «سیدحسن خمینی»، بعضیها «امام آن مقطع» را قبول ندارد! همین یک سال پیش بود که فرزند مرحوم منتظری در مراسم سالگرد پدرش، با هجمه به «حاج احمد خمینی»، صحت و اعتبار نامه مشهور «6/1/ ۶۸» حضرت امام به آقای منتظری را مخدوش نمود و جالب اینکه باز هم هیچ صدایی از برخی مدعیان «خط امام» در نیامد!
نکته جالب ماجرای آن است که ظاهراً «سیدحسن خمینی»، خود یکی از مطلعترین افراد در این موضوع است؛ چه آنکه آیتالله ریشهری در بخشی از کتاب «سنجه انصاف» خود که به بررسی وقایع مربوط به برکناری آقای منتظری از قائم مقامی امام راحل پرداخته، به ماجرای قرائت نامه آقای منتظری خطاب به امام اشاره میکند و مینویسد که «سیدحسن خمینی از نوادگان امام نقل کرده است موقعی که صداوسیمای جمهوری اسلامی متن نامه را در اخبار ساعت 14 پخش کرد، وی نزد امام بود و کسی نیز در منزل نبوده و زمانی که امام خبر را شنیدند ۳ بار فرمودند: خدا لعنت کند مهدی هاشمی را» و این یعنی اینکه جناب آقای «سیدحسن خمینی» لااقل در این موضوع خاص، در در جریان چند و چون کامل ماجرا بوده است.
پنجم/ پاسخ به این سوال اساسی که در نظر «سیدحسن خمینی»، نسبتِ وزن و تاثیر مواضع و فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی در ۲ مقطع قبل و بعد از سال ۱۳۶۶ چگونه است، حلال بسیاری از مشکلات و ابهامات خواهد بود، هرچند که در زمانی که «اکبر گنجی»ها میخواستند از نظر خود امام تمام سالهای قبل و بعد از سال ۱۳۶۶ را یک جا به «موزه تاریخ» بفرستند کسی از این جریان به فکر دفاع از امام و آرمانهایش نبود.
و حرف آخر اینکه؛ امید است که «سیدحسن خمینی» به عنوان مسئول حفظ و نشر آرمانهای و ارزشهای مدنظر امام راحل، با عمل به توصیه دلسوزانه پدر بزرگوارش «حاج سیداحمد خمینی» مبنی بر «حرکت همیشگی در خط رهبری»، مسیر اصیل امام راحل را از جریانات حزبی و سیاسی خاص که از انتساب خود به بیت امام سوء استفاده میکنند، مصون و محفوظ بدارد.
*دانا
وی با بیان این مطالب و یادآوری مواضع قاطع امام راحل در مقابل «متحجران»، به درستی هشدار داده است که «مراقب باشیم به اسم دین به سمت تحجر نرویم و به نام مقابله با تحجر نیز با ارزشهای دینی ستیزه نکنیم...»
این نظرات که به صورت کلی و بدون اشاره به مصداق خاصی بیان شده است، کاملاً صحیح، قابل قبول و احترم است، اما با توجه به اینکه مصادیق، یا نشانه ها و شاخصه هایِ مصادیقِ امروزی این سخن مشخص نشده و تعیین این «متحجران» به مخاطب واگذار شده است، ذکر چند نکته در باب آن لازم و ضروری به نظر میرسد؛
اول/ بسیار مسروریم که شاهد حضور «یادگار امام» در عرصه تبیین، تشریح و دفاع از «آرمانها»ی امام راحل هستیم؛ چه آنکه در این ایام که هر روز شاهد انتشار «خاطرهای جدید!» از امام یا «برداشتی متفاوت» از مواضع ایشان هستیم، کمتر اثری از ایشان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) در این عرصه دیده بودیم!
دوم/ با این حال باید دقت داشت که صرف حضور در این عرصه کافی نیست و باید «موثر» و البته «منصف» هم بود؛ مثلاً همانطور که نمیشود گفت که «فقط امام تا سال 1366 را قبول دارم»، قطعاً و یقیناً نمیشود گفت که «امام تا سال ۱۳۶۶ را قبول ندارم»! و ایضاً همانطور که نمیشود گفت که «اما ۲ سال آخر را قبول ندارم!»، قطعاً و یقیناً نمیشود گفت که «فقط امام این ۲ سال آخر را قبول دارم!»
غرض از طرح این معادله چند مجهولی این است که در یک کلام بگوییم که «امام سال ۱۳۴۲» همان «امام سال ۱۳۶۸» است و لاغیر، یعنی باید مواضع و آرمانهای ایشان را همانطور که بود پذیرفت و عمل کرد نه با تفسیر به رأی و یا مصادره به مطلوب!
سوم/ از سوی دیگر توجه و تامل در سخنان اخیر جناب آقای «سیدحسن خمینی» و همراهی وی با جناب آقای «هاشمی رفسنجانی» در خصوص احیای نظرات امام راحل برای «مقابله با تحجر» این سوال را ایجاد میکند که معنای «سکوت» یادگار امام در مقابل ماجرای ادعای «مخالفت امام با شعار مرگ بر آمریکا» از سوی آقای هاشمی چه بود، موافق یا مخالف؟! و چرا در آن مقطع حساس تاریخ جمهوری اسلامی در عرصه جهانی، هیچ صدایی از بیت امام راحل بلند نشد؟!
چهارم/ صرفنظر از پاسخ به سوال فوق -که در دل خود کلید حل معما را دارد- باید به این اندیشید که این جریان به دنبال چه هدفی از «برجستهسازی امام ۲ سال آخر» است و آیا «امام سالهای بعد از ۱۳۶۶» موضع و فرمایشات خاصی داشته که امروز، مطلوب جریان فوق باشد؟! به فرض مثبت بودن جواب، باید گوشزد کرد که اگر برای اثبات ادعای دفاع از همان «امام سالهای بعد از ۱۳۶۶» هم باید از تمام روزهای آن سالها دفاع کنید و نه یک مقطع خاص!
شاید لازم به یادآوری باشد که بگوییم که وقایع و اتفاقات روز تاریخی «6/1/68» نیز در همان محدودهایی است که به قول «سیدحسن خمینی»، بعضیها «امام آن مقطع» را قبول ندارد! همین یک سال پیش بود که فرزند مرحوم منتظری در مراسم سالگرد پدرش، با هجمه به «حاج احمد خمینی»، صحت و اعتبار نامه مشهور «6/1/ ۶۸» حضرت امام به آقای منتظری را مخدوش نمود و جالب اینکه باز هم هیچ صدایی از برخی مدعیان «خط امام» در نیامد!
نکته جالب ماجرای آن است که ظاهراً «سیدحسن خمینی»، خود یکی از مطلعترین افراد در این موضوع است؛ چه آنکه آیتالله ریشهری در بخشی از کتاب «سنجه انصاف» خود که به بررسی وقایع مربوط به برکناری آقای منتظری از قائم مقامی امام راحل پرداخته، به ماجرای قرائت نامه آقای منتظری خطاب به امام اشاره میکند و مینویسد که «سیدحسن خمینی از نوادگان امام نقل کرده است موقعی که صداوسیمای جمهوری اسلامی متن نامه را در اخبار ساعت 14 پخش کرد، وی نزد امام بود و کسی نیز در منزل نبوده و زمانی که امام خبر را شنیدند ۳ بار فرمودند: خدا لعنت کند مهدی هاشمی را» و این یعنی اینکه جناب آقای «سیدحسن خمینی» لااقل در این موضوع خاص، در در جریان چند و چون کامل ماجرا بوده است.
پنجم/ پاسخ به این سوال اساسی که در نظر «سیدحسن خمینی»، نسبتِ وزن و تاثیر مواضع و فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی در ۲ مقطع قبل و بعد از سال ۱۳۶۶ چگونه است، حلال بسیاری از مشکلات و ابهامات خواهد بود، هرچند که در زمانی که «اکبر گنجی»ها میخواستند از نظر خود امام تمام سالهای قبل و بعد از سال ۱۳۶۶ را یک جا به «موزه تاریخ» بفرستند کسی از این جریان به فکر دفاع از امام و آرمانهایش نبود.
و حرف آخر اینکه؛ امید است که «سیدحسن خمینی» به عنوان مسئول حفظ و نشر آرمانهای و ارزشهای مدنظر امام راحل، با عمل به توصیه دلسوزانه پدر بزرگوارش «حاج سیداحمد خمینی» مبنی بر «حرکت همیشگی در خط رهبری»، مسیر اصیل امام راحل را از جریانات حزبی و سیاسی خاص که از انتساب خود به بیت امام سوء استفاده میکنند، مصون و محفوظ بدارد.
*دانا