شهدای ایران shohadayeiran.com

شهید 'ایرج آقا بزرگی'، سرداری است که در جبهه ها به او لقب مردی را داده بودند که هرگز نمی خندید.
شهدای ایران:، سردار شهید 'ایرج آقابزرگی نافچی' 16 دی سال 1341 در شهر نافچ از توابع شهرستان شهرکرد متولد شد.

پدرش روح الله، نقاش بود و مادرش نصرت نام داشت.

او دوران ابتدایی را در شهر نافچ و دوران راهنمایی را در چالشتر و دوران دبیرستان را در شهرکرد به پایان رساند.

دوران دبیرستان سردار شهید همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود و شهید آقابزرگی همگام با مردم در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد و بعد از پیروزی انقلاب نیز نقش بسزایی در مبارزه با ضد انقلاب داشت.

او در سال 1360پس از اخذ مدرک دیپلم وارد بسیج شد و در آنجا خدمت به مردم و انقلاب را آغاز کرد و بخاطر اشتیاقش برای رفتن به جبهه، پس از فراگرفتن آموزش نظامی در دی سال 1360به جبهه ها اعزام شد.

برادر سردار شهید 'ایرج آقا بزرگی' می گوید: این شهید در جبهه شوش مدت سه ماه در خط پدافندی منطقه شهید ترکی بود ودر عملیات 'فتح المبین' شرکت داشت.

'یوسف آقابزرگی' افزود: این شهید بزرگوار از وقتی که خود را شناخت پا به میدان جهاد گذاشت و با جهاد بزرگ شد و جای جای جبهه های نبرد از جمله شوش، جاده های دهلران، پاسگاه زید، خرمشهر، طلایه، هورالهویزه ، جزایر مجنون، فاو، کانال پرورش ماهی و شلمچه پر از خاطره حماسه های اوست.

وی گفت: او در عملیات فتح المبین در محاصره افتاد و از ناحیه پا زخمی شد و ضمن برگشت به عقب بازهم ترکش خورد و بعد از دو هفته که عمل درآوردن گلوله و جایگزین کردن میله در پایش طول کشید به مدت یک هفته در خانه استراحت کرد و با این که وضع پایش خوب نبود، مجددا به جبهه رفت و درهمه مراحل عملیات بیت المقدس از اول تا آخر شرکت داشت و در فتح خرمشهر نیز سهیم بود.

برادر شهید آقا بزرگی گفت: این شهید بزرگوار در عملیات والفجر مقدماتی که شهید نوروزی فرمانده گردان ذوالفقار بود، مسوولیت یک گروهان و در عملیات والفجر یک، مسوولیت گروهان ویژه را برعهده داشت و بعد از این عملیات به شهرکرد آمد و در این زمان یعنی آبان سال 62 وارد سپاه شد.

وی گفت: او مدت چند ماه مسوولیت بسیج شهر 'بن' را برعهده داشت که وظیفه خود را به نحو احسن انجام داد.

آقابزرگی گفت: او سپس برای یک دوره آموزش چهارماهه، به اتفاق شهید نوروزی به پادگان امام علی تهران اعزام شد.

وی افزود: سردار شهید سپس بعنوان مربی به اصفهان اعزام شد و به همراه شهید نوروزی طرح لبیک را در پادگان امام خمینی(ره) خمینی شهر برای آموزش فرماندهان اجرا کرد.

وی گفت: این شهید بزرگوار در یکم اسفند سال 26 به تیپ قمربنی هاشم استان پیوست و معاونت گردان یا زهرا را بر عهده گرفت و در شهریور سال 63 ازدواج کردند و در سال 63 صاحب فرزندی به نام 'محمد مهدی' شد اما عشق و علاقه اش به فرزند مانع از ادامه حضوش در جبهه نشد.

این شهید بزرگوار در دوران جنگ، دوستانش در گردانهای مختلف را از دست داده بود و غم از دست دادن آنها برایش گران تمام شده بود بطوریکه هرگز با صدای بلند نخندید، البته قبل از آن هم بچه های جبهه می گفتند که ما هیچگاه خنده او را ندیده ایم.

این شهید بزرگوار می گفت: آدم های بی خبر قهقهه می زنند و با صدای بلند می خندند.

فرزند این شهید بزرگوار گفت: یادم هست برای بار دوم که از ناحیه پا زخمی شده بود، قبل از بهبود کامل با عصا راهی جبهه شد و به عقب برنگشت.

'محمد مهدی آقابزرگی' افزود: پدرم همیشه با خونسردی می گفت: 'حال من بسیار خوب است به خانواده شهید فاضل حتماً سر بزنید ، مبادا در این امر کوتاهی کنید.'

وی گفت: غم از دست دادن یارانش آنچنان برایش گران بود که هرگز با صدای بلند نخندید. البته قبل از آن هم بچه های جبهه به او لقب مردی را داده بودند که هرگز نمی خندید.

وی گفت: همانطور که دوستان پدرم و مادر شنیدیم اخلاق ورفتار پدرم به گونه ای بود که حتی منحرفان را به خود جذب می کرد و در زمان مرخصی به آموزش و تریبت این افراد می پرداخت.

وی افزود: پدرم همه قید و بند های زندگی دنیوی خود را زیرپا گذاشته بود و در قبال جنگ آنچنان احساس مسوولیت می کرد که هیچ چیز را مقدم بر آن نمی دانست .

سرانجام سردار شهید ایرج آقابزرگی در 21 دی ماه سال 65 با سمت مسوول آموزش نظامی تیپ 44قمر بنی هاشم(ع)در عملیات کربلای 5 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. پیکر این شهید بزرگوار در زادگاهش به خاک سپرده شده است.


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار