غلامرضا تاج گردون رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و نماینده مردم گچساران و باشت طبق روال گذشته و برنامه های کاری خود در حوزه انتخابیه به دیدار خانواده های معظم شهدا و ایثارگران رفت و با آنها به دیدار و گفت و گو نشست.
به گزارش شهدای ایران؛ غلامرضا تاج گردون رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و نماینده مردم گچساران و باشت طبق روال گذشته و برنامه های کاری خود در حوزه انتخابیه به دیدار خانواده های معظم شهدا و ایثارگران رفت و با آنها به دیدار و گفت و گو نشست.
غلامرضا تاج گردون با حضور در منزل خانواده های ایثارگر تقوایی، ملکزاده و همچنین خانواده شهید پرهون از جانفشانی ها و صبر و مقاومت آنان در طول دفاع مقدس و پس از آن، تقدیر و قدردانی بعمل آورد.
در حاشیه این دیدار اعلام کرد ،برگشتن موقع اذان مغرب بود رسیدیم امامزاده جعفر. تنها بودیم. خیلی خوب بود... امامزاده نسبتاً شلوغ بود و نماز جماعت هم داشت. ١٠ - ١٥ نفر اونجا بهم مراجعه کردن و کارشون رو گفتند و صحبت داشتیم. بعد از زیارت رفتیم در روستا و سری به مادر شهدا عوضی زدیم. مادر دوست داشتنی که چند سالیست بعد از مرگ پیرمردش تنهاست. دوست داشتنی و باصفابود. صحبت میکرد و گریه میکرد، بعد میبیند ناراحت میشویم یه قصه تعریف کرد که بخندیم. نفهمیدیم زمان چقدر زود رفت حدود یکساعت پیشش نشستیم. پسرش و عروسش و نزدیکاشم اومدن. حرفهاشو با شعر میزد و خلاصه خیلی ساعت خوبی بود. خدا حفظش کند و صفای قلبش نصیب ما شود. آخر سر یه شیشه آب لیموی دست گرفته خودشو که میگفت تبرکه به ما هدیه داد.
غلامرضا تاج گردون با حضور در منزل خانواده های ایثارگر تقوایی، ملکزاده و همچنین خانواده شهید پرهون از جانفشانی ها و صبر و مقاومت آنان در طول دفاع مقدس و پس از آن، تقدیر و قدردانی بعمل آورد.
در حاشیه این دیدار اعلام کرد ،برگشتن موقع اذان مغرب بود رسیدیم امامزاده جعفر. تنها بودیم. خیلی خوب بود... امامزاده نسبتاً شلوغ بود و نماز جماعت هم داشت. ١٠ - ١٥ نفر اونجا بهم مراجعه کردن و کارشون رو گفتند و صحبت داشتیم. بعد از زیارت رفتیم در روستا و سری به مادر شهدا عوضی زدیم. مادر دوست داشتنی که چند سالیست بعد از مرگ پیرمردش تنهاست. دوست داشتنی و باصفابود. صحبت میکرد و گریه میکرد، بعد میبیند ناراحت میشویم یه قصه تعریف کرد که بخندیم. نفهمیدیم زمان چقدر زود رفت حدود یکساعت پیشش نشستیم. پسرش و عروسش و نزدیکاشم اومدن. حرفهاشو با شعر میزد و خلاصه خیلی ساعت خوبی بود. خدا حفظش کند و صفای قلبش نصیب ما شود. آخر سر یه شیشه آب لیموی دست گرفته خودشو که میگفت تبرکه به ما هدیه داد.