این روزها شاید برای کسانی که اطلاعات چندانی از تاریخ معاصر ایران نداشته باشند روزهای پر از تناقض باشد و در بازاری که بخشی از آن مدعی عرضه گندم هستند در واقع گندم نماهای جو فروشی بیش نیستند!
شهدای ایران: این روزها شاید برای کسانی که اطلاعات چندانی از تاریخ معاصر ایران نداشته باشند روزهای پر از تناقض باشد و در بازاری که بخشی از آن مدعی عرضه گندم هستند در واقع گندم نماهای جو فروشی بیش نیستند!
جناح رفرمیست در ایران که سال هاست دم از کوشش برای نهادینه کردن دموکراسی می زند این روزها با روی کار آمدن دولت یازدهم سعی دارد با استفاده از عناوینی نو همچون «اعتدال» لکه ننگ آشوب طلبی ها و رسوایی های گذشته خود را از دامن بشوید اما غافل از اینکه این حنا هر چه که باشد بالاخره رنگ خواهد باخت!
در روزهای گذشته در سیاست داخلی ایران اتفاقاتی رخ داده است که نه تنها با شعارهای رفرمیست ها اعم از دولتی و غیر دولتی تناسب و همخوانی ندارند بلکه چهره کسانی که خود را در پس این شعارهای رنگارنگ مخفی کرده اند آشکار می کند.
بی شک یکی از مهم ترین روزهایی که نماد حیات سیاسی در دانشگاه است شانزدهم آذر روز دانشجوست. مرسوم است که دانشجویان فعال در تشکل های دانشجویی هر ساله با برپایی مراسماتی سیاسی به بحث و تضارب آرا در مورد مسائل سیاست داخلی ایران و نقش دانشجویان در آن می پردازند.
این مراسم آنقدر برای دانشجویان حیاتی و مهم است که در سال 88 در اوج اغتشاشات فتنه گران دانشجویان فعال در تشکل های دانشگاه های مختلف این مراسم را با تمام محدودیت ها برگزار کردند اما امسال که شاهد حضور اصلاح طلبان در وزرات علوم دولت "نو جامگان کارگزارانی" هستیم دیدیم که در لوای آزادی! چگونه سخنرانی های مراسمات روز دانشجو در دانشگاه های سراسر کشور لغو شد!
البته جای شکرش باقیست رئیس جمهور روحانی در دانشگاه حضور یافت هر چند در این حضور نه تنها منتقدان جایی نداشتند بلکه این رئیس جمهور محترم بود که بر آنان تاخت! و بزرگترین پارادوکس روز دانشجو انجا بود که رئیس محترم دولت در نبود تشکل های دانشجویی گفت: "من قبول دارم دانشجو باید منتقد باشد. اگر هم دانشجو را نگذاشتند جایی انتقاد کند، لااقل نسبت به دولت انتقاد کند."
علاوه بر این باید قبول کرد سیاست داخلی ایران همچون دریای مواجی می ماند که جز یک موج سوار پاکبار نمی تواند در آن به حیات خود ادامه دهد چرا که در روزگاری رفرمیست های وطنی! دم از آزادی بیان، آزادی فعالیت سیاسی می زنند به ناگاه تشت رسوایی شان از بام سیاست به زمین می خورد و صدایی می دهد که اگر اهلش باشی کر می شوی!
درست زمانی که کار دارد برای فعالیت اصلاح طلبان خوب پیش می رود و آنها هر روز مطالباتشان بیش از پیش مطرح می کنند و دم از آزادی سران فتنه می زنند تشکلی از میان آنها سر بر می آورد به نام "ندا" که همان ندای رسواییشان می شود.
جالب است اصلاح طلبان که خود را معتقد! به آزادی فعالیت سیاسی نشان می دهند ظهور یک تشکل خودی را بر نمی تابند و با ادبیاتی زننده آنها را که در دامن خودشان رشد یافته اند مورد عنایت قرار می دهند و فراتر از آن حق فعالیت سیاسی در قالب یک تشکل و حزب مستقل را هم برایشان قائل نمی شوند و آنها را محکوم به نابودی می کنند! اما با این حال شعار زنده باد مخالف من (البته باید خواند زنده یاد مخالف من و روحش شاد!) سر می دهند!
البته ماجرا به همین جا ختم نمی شود آنها نه تنها تحمل هم قطاران دیروز خود را که امروز می خواهند اندکی مستقل باشند ندارند بلکه بعد از ناموفق بودن استراتژی بستن درب دانشگاه بر روی منتقدین خود و دولت استراتژی جدیدشان آشوب و آشوب گری است.
کسی نیست که مدیر مسئول کیهان حسین شریعتمداری را نشناسد مردی بایک خروار سند که همیشه از این دادگاه به آن دادگاه می رود تا علی رغم حرف های مستندش در کیهان به شکایت کسانی که اسناد علیه آنها است پاسخ دهد!
شریعتمداری روز دو شنبه بعد از لغو سخنرانی اش در روز دانشجو میهمان دانشجویان دانشگاه تهران بود اما اینبار علی رغم اینکه سخنرانی های حسین شریعتمداری با هیجان خاصی برگزار می شود و مخالفین نه تنها به شیوه گروهک های معاند اول انقلاب با شعار دادن و هو کشیدن سعی در برهم زدن سخنرانی داشتند بلکه یک گام پا را فراتر گذاشتند و لنگ کفش پرانی هم کردند.
حال سوال اینجاست آیا می توان گفت که نماد روشنفکری و اصلاح طلبی حذف منتقدین از صحنه است؟ آیا می توان گفت که نماد اصلاح طلبی و روشنفکری حکم به نابودی هم قطاران است؟ آیا می توان گفت که لنگ کفش پرانی جزئی از برنامه توسعه آزادی رفرمیست ها است؟
*دانشجو
جناح رفرمیست در ایران که سال هاست دم از کوشش برای نهادینه کردن دموکراسی می زند این روزها با روی کار آمدن دولت یازدهم سعی دارد با استفاده از عناوینی نو همچون «اعتدال» لکه ننگ آشوب طلبی ها و رسوایی های گذشته خود را از دامن بشوید اما غافل از اینکه این حنا هر چه که باشد بالاخره رنگ خواهد باخت!
در روزهای گذشته در سیاست داخلی ایران اتفاقاتی رخ داده است که نه تنها با شعارهای رفرمیست ها اعم از دولتی و غیر دولتی تناسب و همخوانی ندارند بلکه چهره کسانی که خود را در پس این شعارهای رنگارنگ مخفی کرده اند آشکار می کند.
بی شک یکی از مهم ترین روزهایی که نماد حیات سیاسی در دانشگاه است شانزدهم آذر روز دانشجوست. مرسوم است که دانشجویان فعال در تشکل های دانشجویی هر ساله با برپایی مراسماتی سیاسی به بحث و تضارب آرا در مورد مسائل سیاست داخلی ایران و نقش دانشجویان در آن می پردازند.
این مراسم آنقدر برای دانشجویان حیاتی و مهم است که در سال 88 در اوج اغتشاشات فتنه گران دانشجویان فعال در تشکل های دانشگاه های مختلف این مراسم را با تمام محدودیت ها برگزار کردند اما امسال که شاهد حضور اصلاح طلبان در وزرات علوم دولت "نو جامگان کارگزارانی" هستیم دیدیم که در لوای آزادی! چگونه سخنرانی های مراسمات روز دانشجو در دانشگاه های سراسر کشور لغو شد!
البته جای شکرش باقیست رئیس جمهور روحانی در دانشگاه حضور یافت هر چند در این حضور نه تنها منتقدان جایی نداشتند بلکه این رئیس جمهور محترم بود که بر آنان تاخت! و بزرگترین پارادوکس روز دانشجو انجا بود که رئیس محترم دولت در نبود تشکل های دانشجویی گفت: "من قبول دارم دانشجو باید منتقد باشد. اگر هم دانشجو را نگذاشتند جایی انتقاد کند، لااقل نسبت به دولت انتقاد کند."
علاوه بر این باید قبول کرد سیاست داخلی ایران همچون دریای مواجی می ماند که جز یک موج سوار پاکبار نمی تواند در آن به حیات خود ادامه دهد چرا که در روزگاری رفرمیست های وطنی! دم از آزادی بیان، آزادی فعالیت سیاسی می زنند به ناگاه تشت رسوایی شان از بام سیاست به زمین می خورد و صدایی می دهد که اگر اهلش باشی کر می شوی!
درست زمانی که کار دارد برای فعالیت اصلاح طلبان خوب پیش می رود و آنها هر روز مطالباتشان بیش از پیش مطرح می کنند و دم از آزادی سران فتنه می زنند تشکلی از میان آنها سر بر می آورد به نام "ندا" که همان ندای رسواییشان می شود.
جالب است اصلاح طلبان که خود را معتقد! به آزادی فعالیت سیاسی نشان می دهند ظهور یک تشکل خودی را بر نمی تابند و با ادبیاتی زننده آنها را که در دامن خودشان رشد یافته اند مورد عنایت قرار می دهند و فراتر از آن حق فعالیت سیاسی در قالب یک تشکل و حزب مستقل را هم برایشان قائل نمی شوند و آنها را محکوم به نابودی می کنند! اما با این حال شعار زنده باد مخالف من (البته باید خواند زنده یاد مخالف من و روحش شاد!) سر می دهند!
البته ماجرا به همین جا ختم نمی شود آنها نه تنها تحمل هم قطاران دیروز خود را که امروز می خواهند اندکی مستقل باشند ندارند بلکه بعد از ناموفق بودن استراتژی بستن درب دانشگاه بر روی منتقدین خود و دولت استراتژی جدیدشان آشوب و آشوب گری است.
کسی نیست که مدیر مسئول کیهان حسین شریعتمداری را نشناسد مردی بایک خروار سند که همیشه از این دادگاه به آن دادگاه می رود تا علی رغم حرف های مستندش در کیهان به شکایت کسانی که اسناد علیه آنها است پاسخ دهد!
شریعتمداری روز دو شنبه بعد از لغو سخنرانی اش در روز دانشجو میهمان دانشجویان دانشگاه تهران بود اما اینبار علی رغم اینکه سخنرانی های حسین شریعتمداری با هیجان خاصی برگزار می شود و مخالفین نه تنها به شیوه گروهک های معاند اول انقلاب با شعار دادن و هو کشیدن سعی در برهم زدن سخنرانی داشتند بلکه یک گام پا را فراتر گذاشتند و لنگ کفش پرانی هم کردند.
حال سوال اینجاست آیا می توان گفت که نماد روشنفکری و اصلاح طلبی حذف منتقدین از صحنه است؟ آیا می توان گفت که نماد اصلاح طلبی و روشنفکری حکم به نابودی هم قطاران است؟ آیا می توان گفت که لنگ کفش پرانی جزئی از برنامه توسعه آزادی رفرمیست ها است؟
*دانشجو