از دیدن چهره های تکراری و پایه ثابت جشنوارهای، چشمت به سمت بنر جدول پخش فیلمها، دوخته میشود. اسامی تمامی فیلمها قید شده به جز سانس آخر روز شنبه 13 دیماه. جلوی سانس آخر نوشته «بعداً اعلام میشود» اما گویا همه میدانند بعداً قرار است چه فیلمی پخش شود و تنها پوستر برنامه نامحرم است. خانمی وسط جمع توصیه میکند: «سانس آخر از دست ندهید. قراره فیلم مستند چنارستان پخش بشه»
شهدای ایران:وارد تالارهنر که میشوی، بروشور فیلمهای برگزیده جشنواره سینما حقیقت تهران که قرار است در طول چهار روز در اصفهان اکران شود، توجهت را جلب می کند. فیلم های که بعضی از آنها واقعاً ارزش دیدن و آموختن دارد و پخش و اکران آن در اصفهان، حرکتی مناسب است. ورودی سالن آمفی تئاتر، جماعتی تجمع کردهاند. آدمهای مشخصی که در تمامی فعالیتهای هنری و سینمایی شهر، از جشنواره فیلم کودک تا تئاترها و... ثابتاند. این همه تبلیغات شهری و پیامکی، صورت گرفته اما باز هم خبری از فعالین فرهنگی و افراد با دغدغه شهری نیست. لابد وقتش را ندارند، حوصلهاش را نمییابند. تخصصش را نمیدانند و قص علی هذا. بحث رصد فضای فرهنگی هنری شهری هم که می ماند بروی کارهای زمین مانده انقلاب. فعلاً سرمان زیر برف جا خوش کرده است.
از دیدن چهره های تکراری و پایه ثابت جشنوارهای، چشمت به سمت بنر جدول پخش فیلمها، دوخته میشود. اسامی تمامی فیلمها قید شده به جز سانس آخر روز شنبه 13 دیماه. جلوی سانس آخر نوشته «بعداً اعلام میشود» اما گویا همه میدانند بعداً قرار است چه فیلمی پخش شود و تنها پوستر برنامه نامحرم است. خانمی وسط جمع توصیه میکند: «سانس آخر از دست ندهید. قراره فیلم مستند چنارستان پخش بشه»
سانس آخر؛ شنبه ساعت 19، پخش مستند چنارستان
کمی که از پخش فیلم میگذرد، احساس میکنی دو تا شاخ بزرگ روی سرت سبز شده. دچار پارادوکسیکالی از جنس فیلمهای شبه روشنفکری میشوی. فیلم تولید مرکز سینمای مستند و تجربی است؛ در جشنواره فیلم مستند ایران برگزیده شده اما شبهات عجیبی به مستندهای شبکه «بیبیسی» و «من و تو» دارد. در دقایق اولیه اسطوره ای با اقتدار و ابهت از رضا شاه و پهلوی دوم میسازد و چنان با آبوتاب و تصویر، رضا قلدر را میستاید که روی مستند «رضاشاه» شبکه «من و تو» را سفید میکند.
بهانه فیلم بررسی تاریخچه بزرگترین خیابان خاورمیانه یعنی خیابان حضرت ولی عصر(عج) تهران است که به دلیل چنارهای گسترده آن، نام فیلم نیز چنارستان است. کارگردان با موزیگری، تمامی مظاهر جلوهگری تهران امروز، از پارکها و مراکز هنری و معماری و تمدن و تکنولوژی را به شاهان قاجار و پهلوی نسبت داده و با هر بار نام بردن از «انقلاب اسلامی»، نقض و ویرانه و عیب و کاستی را به انقلاب نسبت می دهد.
فیلم ستایش زندگی سراسر مستی و عیاشی سالهای قبل از انقلاب است. تصاویری به شدت زننده از سینمای فحشا و کاباره ها و صحنه های مدام رقص و آواز و تفریحات مبتذل غربی نشان داده و آن ها را مظاهر خوشی و سرحالی میشمارد و حسرت میخورد که چرا انقلاب این همه خوشبختی را از ما ستانده است!
فیلم در یک کلام ستایش روشنفکران لائیک درباری است. در صحنهای از فیلم، شکستن مجسمه زننده و جنسی از بهمن محصص همجنسگرا، روبروی مجموعه تئاتر شهر توسط مردم و بعد انقلاب را با صد افسوس و فغان فریاد میزند.
افرادی که با راوی همراه میشوند حرفهای نیشدار و جهتداری میگویند. مثلاً خانمی به عنوان ساکن قدیمی خیابان حضرت ولیعصر(عج) و به قول فیلم پهلوی سابق، با عظمتترین خاطره خود را از این خیابان، صحنه تشییع جنازه رضاشاه ملعون میداند. تصاویر آرشیوی جهتداری از اقبال مردم به شاهنشاهی ارائه میشود و البته برای در رفتن از تیغ ممیزی، تصاویر خنثایی از انقلاب و موضوعات مذهبی را ضمیمه فیلم میکند.
فیلم ساختار سینمایی قوی دارد. روایتش روان و جذاب و دارای زیرمتن های موهنی است. شاید بتوان موهنترین صحنه فیلم را صحنهای دانست که فردی میگوید: «امروز روی چنارهای تهران به جای گنجشک، کلاغ می بینیم و ما باید این ها را نیز تحمل کنیم» و بلافاصله چندکلاغ رشت را نشان داده و تصویر بعدی تصویر ساختمانی بزرگ از تهران است که تصویری بزرگ از امام و رهبری روی آن نقش بسته است. در نگاه نشانهشناسی، چنار، نماد تاریخ تهران و ایران است که زمانی در مستی و خوشی گنجشگگونه خویش، سرحال بود و امروز مجبور است تسلط کلاغ هایی را تحمل کند!! واقعاً بیبیسی هم جرات این همه هجمه و توهین را ندارد و این صحنه های زننده به صورت رگبار به سویت پرتاب میشود و وقتی اعصابت به هم میریزد که ببینی جماعت به اصطلاح هنری، با «چه چه» و «به به»، محو تماشای فیلم شدهاند.
البته برخورد این جماعت تعجبی هم ندارد. وقتی که یکی از عوامل فنی، از همین قماش هنری شهر اصفهان است. فردی که در جمعهای هنری او را حلوا حلوا میکنند و به عنوان استاد مسلم و چهره آینده دار هنری شهر از او یاد میکنند در تجمع غیر قانونی اعتراض به اسیدپاشی در اصفهان دستگير مي شود.
با همه این اوصاف فیلم مستند موهن «چنارستان»، در «تالار هنر اصفهان» و آن هم در سالگرد حماسه 9 دی پخش میشود و آب از آب هم تکان نمی خورد. البته به لطف خواب زمستانی بچههای فرهنگی شهر و در سایه غفلت مسئولینی که دلشان فقط خوش شده به رزومه دادن. این که از فردا در محافل بگویند که: «تجربه جشنواره فیلم مستند سینما حقیقت، همچون جشنواره فاخر فیلم کودک! در اصفهان اجرا شد!»
*رویش
از دیدن چهره های تکراری و پایه ثابت جشنوارهای، چشمت به سمت بنر جدول پخش فیلمها، دوخته میشود. اسامی تمامی فیلمها قید شده به جز سانس آخر روز شنبه 13 دیماه. جلوی سانس آخر نوشته «بعداً اعلام میشود» اما گویا همه میدانند بعداً قرار است چه فیلمی پخش شود و تنها پوستر برنامه نامحرم است. خانمی وسط جمع توصیه میکند: «سانس آخر از دست ندهید. قراره فیلم مستند چنارستان پخش بشه»
سانس آخر؛ شنبه ساعت 19، پخش مستند چنارستان
کمی که از پخش فیلم میگذرد، احساس میکنی دو تا شاخ بزرگ روی سرت سبز شده. دچار پارادوکسیکالی از جنس فیلمهای شبه روشنفکری میشوی. فیلم تولید مرکز سینمای مستند و تجربی است؛ در جشنواره فیلم مستند ایران برگزیده شده اما شبهات عجیبی به مستندهای شبکه «بیبیسی» و «من و تو» دارد. در دقایق اولیه اسطوره ای با اقتدار و ابهت از رضا شاه و پهلوی دوم میسازد و چنان با آبوتاب و تصویر، رضا قلدر را میستاید که روی مستند «رضاشاه» شبکه «من و تو» را سفید میکند.
بهانه فیلم بررسی تاریخچه بزرگترین خیابان خاورمیانه یعنی خیابان حضرت ولی عصر(عج) تهران است که به دلیل چنارهای گسترده آن، نام فیلم نیز چنارستان است. کارگردان با موزیگری، تمامی مظاهر جلوهگری تهران امروز، از پارکها و مراکز هنری و معماری و تمدن و تکنولوژی را به شاهان قاجار و پهلوی نسبت داده و با هر بار نام بردن از «انقلاب اسلامی»، نقض و ویرانه و عیب و کاستی را به انقلاب نسبت می دهد.
فیلم ستایش زندگی سراسر مستی و عیاشی سالهای قبل از انقلاب است. تصاویری به شدت زننده از سینمای فحشا و کاباره ها و صحنه های مدام رقص و آواز و تفریحات مبتذل غربی نشان داده و آن ها را مظاهر خوشی و سرحالی میشمارد و حسرت میخورد که چرا انقلاب این همه خوشبختی را از ما ستانده است!
فیلم در یک کلام ستایش روشنفکران لائیک درباری است. در صحنهای از فیلم، شکستن مجسمه زننده و جنسی از بهمن محصص همجنسگرا، روبروی مجموعه تئاتر شهر توسط مردم و بعد انقلاب را با صد افسوس و فغان فریاد میزند.
افرادی که با راوی همراه میشوند حرفهای نیشدار و جهتداری میگویند. مثلاً خانمی به عنوان ساکن قدیمی خیابان حضرت ولیعصر(عج) و به قول فیلم پهلوی سابق، با عظمتترین خاطره خود را از این خیابان، صحنه تشییع جنازه رضاشاه ملعون میداند. تصاویر آرشیوی جهتداری از اقبال مردم به شاهنشاهی ارائه میشود و البته برای در رفتن از تیغ ممیزی، تصاویر خنثایی از انقلاب و موضوعات مذهبی را ضمیمه فیلم میکند.
فیلم ساختار سینمایی قوی دارد. روایتش روان و جذاب و دارای زیرمتن های موهنی است. شاید بتوان موهنترین صحنه فیلم را صحنهای دانست که فردی میگوید: «امروز روی چنارهای تهران به جای گنجشک، کلاغ می بینیم و ما باید این ها را نیز تحمل کنیم» و بلافاصله چندکلاغ رشت را نشان داده و تصویر بعدی تصویر ساختمانی بزرگ از تهران است که تصویری بزرگ از امام و رهبری روی آن نقش بسته است. در نگاه نشانهشناسی، چنار، نماد تاریخ تهران و ایران است که زمانی در مستی و خوشی گنجشگگونه خویش، سرحال بود و امروز مجبور است تسلط کلاغ هایی را تحمل کند!! واقعاً بیبیسی هم جرات این همه هجمه و توهین را ندارد و این صحنه های زننده به صورت رگبار به سویت پرتاب میشود و وقتی اعصابت به هم میریزد که ببینی جماعت به اصطلاح هنری، با «چه چه» و «به به»، محو تماشای فیلم شدهاند.
البته برخورد این جماعت تعجبی هم ندارد. وقتی که یکی از عوامل فنی، از همین قماش هنری شهر اصفهان است. فردی که در جمعهای هنری او را حلوا حلوا میکنند و به عنوان استاد مسلم و چهره آینده دار هنری شهر از او یاد میکنند در تجمع غیر قانونی اعتراض به اسیدپاشی در اصفهان دستگير مي شود.
با همه این اوصاف فیلم مستند موهن «چنارستان»، در «تالار هنر اصفهان» و آن هم در سالگرد حماسه 9 دی پخش میشود و آب از آب هم تکان نمی خورد. البته به لطف خواب زمستانی بچههای فرهنگی شهر و در سایه غفلت مسئولینی که دلشان فقط خوش شده به رزومه دادن. این که از فردا در محافل بگویند که: «تجربه جشنواره فیلم مستند سینما حقیقت، همچون جشنواره فاخر فیلم کودک! در اصفهان اجرا شد!»
*رویش