شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: چندین بار خواستم که چیزی دربارۀ عملیات بزرگ کربلای 5 بنویسم اما حرف تازه ای به ذهنم نرسید. گفتم از عدم الفتح کربلای 4 و جلسۀ مهم تصمیم گیری برای عملیات بعدی حرف بزنم تا حال و هوای آن روز جبهۀ جنوبی جنگ را بازخوانی کنیم که خیلی زود پشیمان شدم.

   کمی بعد با خودم گفتم بهتر است از شرایط سخت سال 65 کشور بنویسم. از تورم 7/23 درصدی و تحریم های بسیار سختی که گلوی ایران را می فشرد. اقتصاد نخوانده ها هم می دانند که وقتی تورم از 9/6 به 7/23 درصد برسد و کشور درگیر شرایط جنگ باشد و دنیا با سخت ترین تحریم ها در برابر ما جبهه گرفته باشد، چه بلایی بر سر وضع معیشتی جامعه خواهد آمد. راستی! چه عاملی باعث شد تا ملت ایران بدون ذره ای شک و تردید آن همه فشار را تاب بیاورند؟



   کار که به اینجا رسیـد نگاهی به کتابخانۀ خاک خورده ام انداختم تا شاید نکتۀ قابل ذکری پیدا بشود. همان ابتدای کار کتاب اقتصاد ایران در جنگ تحمیلی که مرکز اسناد دفاع مقدس در سال 1387 آن را منتش کرد، با صدای بلند خودش را به من معرفی کرد! کتابِ داوطلب در فصل سومش اوضاع اقتصادی ایرانِ روزهای جنگ را بررسی کرده بود که ارزش خواندن داشت. گریزی به داشته های کتاب زدم. قیمت نفت در سال 65 از 26 به 5/13 دلار رسیده بود. هم پیمانان عراق به صدام دیوانه کمک می کردند تا پیروز جنگ باشد. دشمن با هدف نا امید کردن ملت ما، هر کاری می کرد. از موشک باران شهرها گرفته تا نا امن کردن خلیج فارس. گاهی هم بنادر ایران را بمباران می کرد تا اندک راه تجاری ما را هم مسدود کند.



   گذشته از اینها در آن دوران بلندگوهای تبلیعاتی دنیا همۀ تلاششان را خرج تضعیف جایگاه بین المللی ایران می کردند. آمریکا بعد از ماجرای مک فارلین و پاسخ دندان شکن امام خمینی (ره) که فرمودند هیچ یک از مسئولین حق مذاکره با هیئت آمریکایی را ندارند، هر چه در آستین داشت رو کرد تا ایران بازندۀ جنگ باشد. ظاهراً این شیوۀ شیطان بزرگ است که هر وقت شکست می خورد با ابزار تحریم و شکنجۀ اقتصادی به فکر انتقام می افتد. سال 88 هم پس از شکست فتنه و طرح براندازی اش، آنقدر بر فشار تحریم ها افزود که ما را از مق بیاندازد. بی شک عاملی که باعث شد تا ملت ایران چه در سالهای 65 به بعد و چه در سالهای پس از 88 تسلیم فشار آمریکا نشوند ارادت و اعتماد مردم به ولی امرشان بود و بس.



   بگذریم! بحث از کجا به کجا سیـد. قرار بود از کربلای 5 حرف بزنیم از عملیاتی که در سال سرنوشت جنگ جایگزین عملیات سرنوشت ساز کربلای 4 شد. کربلای 5 با همان اهداف قبلی در سرزمینی مسطح بنام شلمچه انجام شد تا با تهدید و تصرف شهر بصره عراق را مجبور به پذیرفتن شرایط ایران بکند. عراق با مشاورۀ هم پیمانان نظامی اش برای محافظت از بصره موانع بسیاری را طراحی و اجرا کرده بود که هیچ کس گمان نمی کرد سپاهیان ایران قادر به فتح آن باشند. بارها از زبان رزمندگان و فرماندهان کربلای 5 شنیده ایم که فتح الفتوح عبور از موانع مرگبار دشمن را به امدادهای غیبی خدا و ایمان حقیقی رزمنده ها نسبت می دهنـد. کاش می شد دیماه 65 را همانگونه که هست به تصویر کشید. کاش می شد از نوروز سال 66 حرف زد که مردم ایران سال را با غم هجران عزیزانشان آغاز کردند و سر سفرۀ هفت سین گفتند سر امام به سلامت ...


   مجال نوشتن تمام شد. فرصت نشد تا از راهبردهای تاکتیکی کربلای 5 حرفی بزنیم. بین خودمان بماند سال 65 در پرونده های بنیاد شهید هم سهم بالایی دارد. میخواستم از مهران که خدا آزادش کرد هم چند خطی بنویسم که نشد. ولی باور کنید قصد نداشتم از باور قلبی برخی متولیان امور به جنگ در رأس همۀ امور است چیزی بنویسم. راستش را بخواهید در همان سال سرنوشت هم کمتر از 15 درصد بودجۀ کشور صرف امور دفاعی شده است. اجازه بدهید در این سطرهای پایانی از کمکهای مردمی به جبهه ها هم حرفی بزنیم. تاریخ شاهد است که در دوران رکود و سقوط شاخص های اقتصادی هم مردم با قلبشان از جبهه ها حمایت می کردند. اگر خدا خواست و توفیق شد در رابطه با سهم مردم در دفاع مقدس بعدها بیشتر خواهیم گفت.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار