ازجمله اقدامات مهم امام حسن عسکرى(ع)، در زمینه سازى غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، طرح پیشاپیش مسأله ى غیبت بود. ایشان در موارد متعددى، غیبت فرزندشان را که جانشین پس از خودشان محسوب مى شد خبر دادند و این گونه ...
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم، دوران امامت امام حسن عسکرى(ع) از نظر سیاسى اجتماعى دوره خاص، پرماجرا و پرتنشى بوده است.از یک طرف دستگاه خلافت عباسى ضعیف شده و برخى از غلامان ترک آن ها که توانسته بودند نفوذ پیدا کنند، بر قدرت چیره شده بودند به گونه اى که در برخى موارد قادر بودند خلیفه را عزل و نصب بکنند، از همین رو خلافت عباسى از آن اقتدار قدیم که به دوره طلایى خود معروف بود، فاصله گرفت.
از سویى قیام و شورش هاى دیگرى بر ضد دستگاه خلافت پدید آمده بود که باعث شد خلافت بیش از پیش دچار دردسر و مشکل شود، به خصوص قیام زنگیان در بصره و مناطق اطراف که دولت عباسى را با چالش جدى مواجه کرد و موجب درگیرى هاى فراوان جنگى به مدت 14 سال و تلفات فراوان براى قواى عباسى شد.
با این حال، دستگاه خلافت از وجود امام حسن عسکرى(ع) غافل نبود، چراکه مى دانستند این وجود مقدس، یازدهمین پیشواى بر حق مسلمانان است و طبق گفته پیامبر اکرم(ص) بعد از او آخرین حجت خدا امامت خواهد کرد و علت این که امام حسن عسکرى(ع) و پدر بزرگوارشان امام هادى(ع) را در منطقه نظامى تحت کنترل و حبس قرار داده بودند، همین بود که مانع ازدواج امام حسن عسکرى(ع) و تولد امام زمان(عج) شوند.
امام عسکرى(ع) از یک سو وظیفه داشتند کارى که پداران بزرگوارشان در نشر معارف اهل بیت(ع) آغاز کرده و به اوج رسانده بودند را تداوم بخشند ولى از طرفى نیز در حصر و تحت کنترل شدید ماموران حکومتى نیز بودند. از همین رو امام حسن عسکرى(ع) براى ارتباط با نمایندگان و برخى از وکلاى خود در نقاط مختلف جهان اسلام با محدودیت هاى بسیارى مواجه بودند، به طور مثال امام عسکرى(ع) با برخى از آن ها قرارهاى محرمانه اى مى گذاشتند.
از سوى دیگر یک وظیفه هم امام حسن عسکرى(ع) داشتند که سایر امامان و اهل بیت(ع) با چنین مسأله اى مواجه نبودند و آن هم آماده کردن جامعه شیعه براى غیبت امام زمان(عج) بود. از سویى وظیفه داشتند که وجود آخرین حجت خدا را پنهان کرده تا دشمن متوجه نشود و نتواند به جان امام زمان(عج) آسیبى وارد کند و از طرفى باید مردم و برخى از خواص و یاران خود را از به دنیا آمدن آخرین حجت خدا مطمئن و آن حضرت را به چنین یارانى معرفى کنند و آن ها را به امر غیبت عادت دهند.
ظهور امام زمان(ع) از اعتقادات قطعى شیعه است و شیعه در آن هیچ شک و شبهه اى ندارد و این مسأله مثل آفتاب روشن است و این ویژگى غیبت مخصوص امام زمان است و امامان دیگر ما این ویژگى را ندارند چراکه ایشان همیشه در بین مردم حاضر بوده اند و ولادت و زندگى ایشان هم براى همه مشخص بوده است و در میان ائمه، تنها امام زمان(ع) است که خصوصیت غیبت را دارا هستند و این مسأله اى است که در اسلام و شیعه سابقه نداشته که امامى سال هاى سال غیبت داشته باشد؛ چون غیبت امام زمان در بین ائمه علیهم السلام یک ویژگى خاص است، این ویژگى مسائلى را هم به دنبال دارد چون یک امر غیر عادى مى خواهد اتفاق بیفتد و این امر غیر عادى نیازمند به آماده سازى است، این آماده سازى در طول تاریخ امامت توسط ائمه علیهم السلام انجام گرفته است و همینطور که سلسله امامت پیش مى رود، ما این زمینه سازى را توسط دیگر ائمه شاهد هستیم و در طول دوران امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم السلام به مناسبت این که به دوران تولد حضرت نزدیک مى شویم، جامعه نیاز دارد که این آمادگى را بیشتر داشته باشد و به همین دلیل امام یازدهم(ع) مردم را در این زمینه بیشتر آماده مى کند و این آماده سازى سرعت بیشترى پیدا مى کند چرا؟ به خاطر این که آخرین مهلت است و امام حسن عسکرى آخرین امام ظاهرى است که باید مردم را براى غیبت حضرت ولى عصر آماده کند.
مسؤولیت آماده سازى
به علت فشارهاى روزافزون عباسیان بر امامان معصوم و آزار و شکنجه ى آنان و نیز آماده نبودن جامعه براى پذیرش امامت امام مهدى(ع)، مشیّت الهى چنین تعلق گرفت که آخرین وصى پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام، حضرت مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف در غیبت فرو رود؛ تا وجود مقدسش از گزند حوادث زمان، مصون بماند، در فرصت مناسبى به میان مردم بیایند و مردم از وجود پرفروغ آن امام بهره مند شوند.
طبیعى است که مردم و جامعه مى بایست آمادگى هاى لازم را مى داشتند تا موضوع غیبت امام را بپذیرند و دچار سردرگمى و انحراف در دین نشوند. از این رو، امام عسکرى(ع)، با انجام اقداماتى حکیمانه، در مسیر زمینه سازى و آماده کردن مردم براى پذیرش امر مهم غیبت امام دوازدهم (حضرت مهدى(ع)) قدم هاى بسیار مؤثرى برداشتند؛ که در این نوشتار به آن مى پردازیم.
1- خبر دادن از غیب
ازجمله اقدامات مهم امام حسن عسکرى(ع)، در زمینه سازى غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، طرح پیشاپیش مسأله ى غیبت بود. ایشان در موارد متعددى، غیبت فرزندشان را که جانشین پس از خودشان محسوب مى شد خبر دادند و این گونه مردم و جامعه را براى پذیرش غیبت آماده کردند.
موسوى بغدادى نقل مى کند: از امام حسن عسکرى(ع)، شنیدم که مى فرمود: «گویا شما را مى بینم که پس از من درباره جانشینم اختلاف مى کنید. آگاه باشید که هر کس به ائمه ى بعد از رسول خدا(ص)، اقرار کند، اما منکر فرزندم شود؛ مانند کسى است که به همه انبیاى الهى و رسولانش اقرار داشته باشد، اما نبوت رسول اکرم(ص) را انکار کند؛ زیرا اطاعت از آخرین نفر ما، مانند اطاعت از اولین ماست و منکر آخرین نفر ما مانند منکر اولین ماست. آگاه باشید که براى فرزندم، غیبتى است که مردم در آن شک مى کنند؛ مگر کسى که خداى تعالى وى را حفظ فرماید».
على بن همام نیز از محمد بن عثمان عمرى و او از پدرش نقل کرده است: من نزد امام عسکرى(ع) بودم که از آن حضرت درباره خبرى که از پدران بزرگوارش روایت شده است، مبنى بر این که: زمین از حجت الهى تا روز قیامت خالى نمى ماند و کسى که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت در گذشته است، پرسیدند. ایشان فرمود: «این سخنان، حق است؛ همچنان که روز روشن، حقیقت دارد». گفتند: اى فرزند رسول خدا! حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: «فرزندم محمد؛ او امام و حجت پس از من است، هر که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت درگذشته است. آگاه باشید که براى او غیبتى است که نادانان در آن سرگردان شوند، مبطلان در آن هلاک گردند و کسانى که براى آن، وقت معیّن کنند، دروغ گویند. سپس خروج مى کند و گویا به پرچم هاى سپیدى مى نگرم که بر بالاى سر او در نجف و کوفه در اهتراز است».
2- ارتباط حداقلى با شیعیان
امام عسکرى(ع) براى مهیا نمودن ذهنیت مردم و خصوصاً شیعه، درباره امر غیبت، شیوه نهان سازى خود را بیش از آنچه در زندگى امام هادى(ع) مورد توجه بود، به کار گرفت. از این رو، ایشان به جز ایامى که به دستور معتمد، براى دیدار وى از خانه بیرون مى رفت و یا به جهت مصالحى که در نظر داشت، به کسى اجازه ملاقات مى داد، یا خود، شخصاً به دیدار آن ها مى رفت، دیدار و ملاقات دیگرى با مردم نداشت. به گفته مسعودى، امام حتى براى شیعیان خود ظاهر نمى شد و از پشت پرده، با آنان سخن مى گفت.
این عمل حضرت عسکرى و پدر بزرگوارش، مقدمه اى براى غیبت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف بود تا شیعیان با آن مأنوس شده و منکر غیبت نشوند؛ چراکه اگر غیبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، به صورت ناگهانى رخ مى داد، وضعیت بسیار سخت و غیر قابل تحمّلى براى شیعیان به وجود مى آمد و چه بسا درک غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، براى یاران و اصحاب خاص حضرت هم مشکل مى شد تا چه رسد به مردم عادى که مدت هاى زیادى با امام و حجت خدا به طور مستقیم ارتباط برقرار مى کردند. در آن شرایط، حتى ممکن بود در اصل وجود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، نیز شبهه ایجاد شود.
از سوى دیگر، امام عسکرى(ع) چون در پادگان نظامى سامراء، تحت کنترل شدید حکام عباسى بودند، غالباً با شیعیان فاصله داشتند و امور و ارتباطات ایشان از طریق مکاتبات و توقیعات و وکلا بود؛ مثلاً از طریق مکاتبه به سؤالات شیعیان پاسخ مى دادند؛ تا جایى که «محمد بن یحیى» نقل کرده که «احمد بن اسحاق قمى» از امام عسکرى(ع)، طلب دست خطى نمود تا بدان وسیله، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد. بنابراین، مى توان ارتباط مخفیانه و پنهانى امام با شیعیان را از تمهیدات مؤثر ایشان در زمینه سازى غیبت امام عصر(ع) دانست.
3- تقویت سازمان وکالت
اقدام دیگر امام حسن عسکرى(ع) براى زمینه سازى غیبت، ایجاد سازمان وکالت و تقویت آن بود. این نهاد که در عصر امام صادق(ع) تشکیل شد با فعالیت هاى مختلف و با نظارت امامان معصوم علیهم السلام، کار خود را آغاز کرد و به تدریج تا زمان امام حسن عسکرى(ع) شکل منسجم نظام مندى به خود گرفت .
علل تشکیل سازمان وکالت
در مورد دلایل تشکیل سازمان وکالت، مى توان به موارد ذیل اشاره نمود:
لزوم ارتباط بین رهبرى و پیروان در هر نظام دینى، سیاسى یا اجتماعى، ارتباط بین رهبر و اعضاى آن نظام، اجتناب ناپذیر است؛ بنابر این مى بایست کسى یا کسانى از سوى امامان شیعه تعیین مى شدند تا به عنوان وکلاى آن ها، با شیعیان ارتباط برقرار مى کردند. این مسأله زمانى روشن تر مى شود که به گستردگى عالم اسلامى در آن عصر و پراکندگى شیعیان در نقاط مختلف، اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب توجه کنیم. از آنجایى که همه شیعیان، توانایى مسافرت به مدینه و سایر شهرهاى اقامتى امامان را نداشتند، پس لازم بود کسانى به عنوان نمایندگان و افراد مورد اعتماد امام، شناخته شوند.
خفقان حکومت عباسى و لزوم حفظ شیعیان و مکتب توسط امام
هر چند وجود خفقان را نمى توان علت اصلى تشکیل نهاد وکالت دانست، ولى به طور قطع، این مسأله، علت تشدید فعالیت این نهاد و گسترش و توسعه آن بوده است.
آماده سازى شیعیان براى عصر غیبت
بدون تردید، یکى از وجوه روى آورى ائمه علیهم السلام، به تشکیل این نهاد، آماده سازى شیعیان براى پذیرش وضعیت جدید در عصر غیبت بود؛ عصرى که شیعه در آن جز از طریق سفرا و وکلاى امام، امکان ارتباط با ایشان را نداشت. با توجه به همین حقیقت بود که هرچه شیعه به عصر غیبت نزدیک تر مى شد، راه ارتباط مستقیم او با امام نیز محدودتر مى گشت و در مقابل، نهاد وکالت نیز تقویت مى شد؛ تا حدى که در زمان امامین عسکریین غالب ارتباطات شیعه با این دو امام بزرگوار، از راه مکاتبه و یا وکلا و نمایندگان، صورت مى گرفت. از این رو، مى توان گفت که حداقل در عصر دو امام هادى و عسکرى، تقویت نهاد وکالت به خاطر تمهید و زمینه چینى براى ورود شیعه به عصر غیبت بوده است.
نقش ارتباطى نهاد وکالت با مردم
وکلا به عنوان رابطین امام در شهرهاى مختلف به پرسش هاى شرعى، کلامى و اعتقادى مردم پاسخ مى دادند، مکاتبات و نامه ها را به محضر امام مى رساندند و پاسخ هاى شفاهى را دریافت مى کردند.
با توجه به چنین ضرورت و کارکردى بود که امام حسن عسکرى(ع)، نمایندگان مورد اعتمادى را منصوب مى نمود تا براى حل مشکلات دینى و دنیوى شیعیان، رابط میان آن حضرت و آنان باشند و شیعیان با موضوع مراجعه به نمایندگان، مأنوس شوند. این مطلب از نامه اى که آن حضرت به «احمد بن اسحاق اشعرى» نوشت و در آن، نماینده ى مورد اعتماد و امین خود، «عثمان بن سعید عمرى» را مورد تأیید و حمایت قرار داد، بر مى آید؛ امام عسکرى(ع)، در آن نامه فرمود: « ابوعمر، ثقه، امین و مورد اعتماد امام قبلى بوده و در زندگى و پس از مرگ من نیز مورد اعتماد من است، سخنش را بشنو و از او اطاعت کن؛ زیرا او مورد اعتماد و امین است».
امام حسن عسکرى(ع)، به جهت حفظ و نگهدارى اموال مسلمانان، بیم از تباه شدن و از بین رفتن آن ها و نیز براى دریافت حقوق شرعى از مردم و توزیع آن ها میان نیازمندان و تهیدستان، نمایندگان و وکلایى تعیین فرموده بود تا شیعیان براى حل مشکلات شرعى و اجتماعى خود به آن ها پناه ببرند. ایشان به بعضى از وکلاى خود مانند «ابراهیم بن عبده نیشابورى» فرمان داد تا حقوق شرعى را به آن حضرت برسانند. همین طور «عثمان بن سعید عمرى» را به عنوان وکیل تامّ الاختیار خود در بغداد تعیین فرمود، به مردم و همه وکلا دستور داد تا با او در ارتباط باشند و همه حقوق واجب الهى و دیگر وجوهى را که نزدشان است به او تحویل دهند.
با وجود این، امام عسکرى(ع)، کارهاى انجام شده توسط وکلا را زیر نظر داشتند و به هیچ عنوان از اعمال آن ها غافل نبودند و بدین سان، فرهنگ باور به امام غایب و رجوع به نائبان را در میان شعیه، نهادینه فرمودند.
از سویى قیام و شورش هاى دیگرى بر ضد دستگاه خلافت پدید آمده بود که باعث شد خلافت بیش از پیش دچار دردسر و مشکل شود، به خصوص قیام زنگیان در بصره و مناطق اطراف که دولت عباسى را با چالش جدى مواجه کرد و موجب درگیرى هاى فراوان جنگى به مدت 14 سال و تلفات فراوان براى قواى عباسى شد.
با این حال، دستگاه خلافت از وجود امام حسن عسکرى(ع) غافل نبود، چراکه مى دانستند این وجود مقدس، یازدهمین پیشواى بر حق مسلمانان است و طبق گفته پیامبر اکرم(ص) بعد از او آخرین حجت خدا امامت خواهد کرد و علت این که امام حسن عسکرى(ع) و پدر بزرگوارشان امام هادى(ع) را در منطقه نظامى تحت کنترل و حبس قرار داده بودند، همین بود که مانع ازدواج امام حسن عسکرى(ع) و تولد امام زمان(عج) شوند.
امام عسکرى(ع) از یک سو وظیفه داشتند کارى که پداران بزرگوارشان در نشر معارف اهل بیت(ع) آغاز کرده و به اوج رسانده بودند را تداوم بخشند ولى از طرفى نیز در حصر و تحت کنترل شدید ماموران حکومتى نیز بودند. از همین رو امام حسن عسکرى(ع) براى ارتباط با نمایندگان و برخى از وکلاى خود در نقاط مختلف جهان اسلام با محدودیت هاى بسیارى مواجه بودند، به طور مثال امام عسکرى(ع) با برخى از آن ها قرارهاى محرمانه اى مى گذاشتند.
از سوى دیگر یک وظیفه هم امام حسن عسکرى(ع) داشتند که سایر امامان و اهل بیت(ع) با چنین مسأله اى مواجه نبودند و آن هم آماده کردن جامعه شیعه براى غیبت امام زمان(عج) بود. از سویى وظیفه داشتند که وجود آخرین حجت خدا را پنهان کرده تا دشمن متوجه نشود و نتواند به جان امام زمان(عج) آسیبى وارد کند و از طرفى باید مردم و برخى از خواص و یاران خود را از به دنیا آمدن آخرین حجت خدا مطمئن و آن حضرت را به چنین یارانى معرفى کنند و آن ها را به امر غیبت عادت دهند.
ظهور امام زمان(ع) از اعتقادات قطعى شیعه است و شیعه در آن هیچ شک و شبهه اى ندارد و این مسأله مثل آفتاب روشن است و این ویژگى غیبت مخصوص امام زمان است و امامان دیگر ما این ویژگى را ندارند چراکه ایشان همیشه در بین مردم حاضر بوده اند و ولادت و زندگى ایشان هم براى همه مشخص بوده است و در میان ائمه، تنها امام زمان(ع) است که خصوصیت غیبت را دارا هستند و این مسأله اى است که در اسلام و شیعه سابقه نداشته که امامى سال هاى سال غیبت داشته باشد؛ چون غیبت امام زمان در بین ائمه علیهم السلام یک ویژگى خاص است، این ویژگى مسائلى را هم به دنبال دارد چون یک امر غیر عادى مى خواهد اتفاق بیفتد و این امر غیر عادى نیازمند به آماده سازى است، این آماده سازى در طول تاریخ امامت توسط ائمه علیهم السلام انجام گرفته است و همینطور که سلسله امامت پیش مى رود، ما این زمینه سازى را توسط دیگر ائمه شاهد هستیم و در طول دوران امام هادى و امام حسن عسکرى علیهم السلام به مناسبت این که به دوران تولد حضرت نزدیک مى شویم، جامعه نیاز دارد که این آمادگى را بیشتر داشته باشد و به همین دلیل امام یازدهم(ع) مردم را در این زمینه بیشتر آماده مى کند و این آماده سازى سرعت بیشترى پیدا مى کند چرا؟ به خاطر این که آخرین مهلت است و امام حسن عسکرى آخرین امام ظاهرى است که باید مردم را براى غیبت حضرت ولى عصر آماده کند.
مسؤولیت آماده سازى
به علت فشارهاى روزافزون عباسیان بر امامان معصوم و آزار و شکنجه ى آنان و نیز آماده نبودن جامعه براى پذیرش امامت امام مهدى(ع)، مشیّت الهى چنین تعلق گرفت که آخرین وصى پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام، حضرت مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف در غیبت فرو رود؛ تا وجود مقدسش از گزند حوادث زمان، مصون بماند، در فرصت مناسبى به میان مردم بیایند و مردم از وجود پرفروغ آن امام بهره مند شوند.
طبیعى است که مردم و جامعه مى بایست آمادگى هاى لازم را مى داشتند تا موضوع غیبت امام را بپذیرند و دچار سردرگمى و انحراف در دین نشوند. از این رو، امام عسکرى(ع)، با انجام اقداماتى حکیمانه، در مسیر زمینه سازى و آماده کردن مردم براى پذیرش امر مهم غیبت امام دوازدهم (حضرت مهدى(ع)) قدم هاى بسیار مؤثرى برداشتند؛ که در این نوشتار به آن مى پردازیم.
1- خبر دادن از غیب
ازجمله اقدامات مهم امام حسن عسکرى(ع)، در زمینه سازى غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، طرح پیشاپیش مسأله ى غیبت بود. ایشان در موارد متعددى، غیبت فرزندشان را که جانشین پس از خودشان محسوب مى شد خبر دادند و این گونه مردم و جامعه را براى پذیرش غیبت آماده کردند.
موسوى بغدادى نقل مى کند: از امام حسن عسکرى(ع)، شنیدم که مى فرمود: «گویا شما را مى بینم که پس از من درباره جانشینم اختلاف مى کنید. آگاه باشید که هر کس به ائمه ى بعد از رسول خدا(ص)، اقرار کند، اما منکر فرزندم شود؛ مانند کسى است که به همه انبیاى الهى و رسولانش اقرار داشته باشد، اما نبوت رسول اکرم(ص) را انکار کند؛ زیرا اطاعت از آخرین نفر ما، مانند اطاعت از اولین ماست و منکر آخرین نفر ما مانند منکر اولین ماست. آگاه باشید که براى فرزندم، غیبتى است که مردم در آن شک مى کنند؛ مگر کسى که خداى تعالى وى را حفظ فرماید».
على بن همام نیز از محمد بن عثمان عمرى و او از پدرش نقل کرده است: من نزد امام عسکرى(ع) بودم که از آن حضرت درباره خبرى که از پدران بزرگوارش روایت شده است، مبنى بر این که: زمین از حجت الهى تا روز قیامت خالى نمى ماند و کسى که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت در گذشته است، پرسیدند. ایشان فرمود: «این سخنان، حق است؛ همچنان که روز روشن، حقیقت دارد». گفتند: اى فرزند رسول خدا! حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: «فرزندم محمد؛ او امام و حجت پس از من است، هر که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت درگذشته است. آگاه باشید که براى او غیبتى است که نادانان در آن سرگردان شوند، مبطلان در آن هلاک گردند و کسانى که براى آن، وقت معیّن کنند، دروغ گویند. سپس خروج مى کند و گویا به پرچم هاى سپیدى مى نگرم که بر بالاى سر او در نجف و کوفه در اهتراز است».
2- ارتباط حداقلى با شیعیان
امام عسکرى(ع) براى مهیا نمودن ذهنیت مردم و خصوصاً شیعه، درباره امر غیبت، شیوه نهان سازى خود را بیش از آنچه در زندگى امام هادى(ع) مورد توجه بود، به کار گرفت. از این رو، ایشان به جز ایامى که به دستور معتمد، براى دیدار وى از خانه بیرون مى رفت و یا به جهت مصالحى که در نظر داشت، به کسى اجازه ملاقات مى داد، یا خود، شخصاً به دیدار آن ها مى رفت، دیدار و ملاقات دیگرى با مردم نداشت. به گفته مسعودى، امام حتى براى شیعیان خود ظاهر نمى شد و از پشت پرده، با آنان سخن مى گفت.
این عمل حضرت عسکرى و پدر بزرگوارش، مقدمه اى براى غیبت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف بود تا شیعیان با آن مأنوس شده و منکر غیبت نشوند؛ چراکه اگر غیبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف، به صورت ناگهانى رخ مى داد، وضعیت بسیار سخت و غیر قابل تحمّلى براى شیعیان به وجود مى آمد و چه بسا درک غیبت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف، براى یاران و اصحاب خاص حضرت هم مشکل مى شد تا چه رسد به مردم عادى که مدت هاى زیادى با امام و حجت خدا به طور مستقیم ارتباط برقرار مى کردند. در آن شرایط، حتى ممکن بود در اصل وجود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، نیز شبهه ایجاد شود.
از سوى دیگر، امام عسکرى(ع) چون در پادگان نظامى سامراء، تحت کنترل شدید حکام عباسى بودند، غالباً با شیعیان فاصله داشتند و امور و ارتباطات ایشان از طریق مکاتبات و توقیعات و وکلا بود؛ مثلاً از طریق مکاتبه به سؤالات شیعیان پاسخ مى دادند؛ تا جایى که «محمد بن یحیى» نقل کرده که «احمد بن اسحاق قمى» از امام عسکرى(ع)، طلب دست خطى نمود تا بدان وسیله، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد. بنابراین، مى توان ارتباط مخفیانه و پنهانى امام با شیعیان را از تمهیدات مؤثر ایشان در زمینه سازى غیبت امام عصر(ع) دانست.
3- تقویت سازمان وکالت
اقدام دیگر امام حسن عسکرى(ع) براى زمینه سازى غیبت، ایجاد سازمان وکالت و تقویت آن بود. این نهاد که در عصر امام صادق(ع) تشکیل شد با فعالیت هاى مختلف و با نظارت امامان معصوم علیهم السلام، کار خود را آغاز کرد و به تدریج تا زمان امام حسن عسکرى(ع) شکل منسجم نظام مندى به خود گرفت .
علل تشکیل سازمان وکالت
در مورد دلایل تشکیل سازمان وکالت، مى توان به موارد ذیل اشاره نمود:
لزوم ارتباط بین رهبرى و پیروان در هر نظام دینى، سیاسى یا اجتماعى، ارتباط بین رهبر و اعضاى آن نظام، اجتناب ناپذیر است؛ بنابر این مى بایست کسى یا کسانى از سوى امامان شیعه تعیین مى شدند تا به عنوان وکلاى آن ها، با شیعیان ارتباط برقرار مى کردند. این مسأله زمانى روشن تر مى شود که به گستردگى عالم اسلامى در آن عصر و پراکندگى شیعیان در نقاط مختلف، اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب توجه کنیم. از آنجایى که همه شیعیان، توانایى مسافرت به مدینه و سایر شهرهاى اقامتى امامان را نداشتند، پس لازم بود کسانى به عنوان نمایندگان و افراد مورد اعتماد امام، شناخته شوند.
خفقان حکومت عباسى و لزوم حفظ شیعیان و مکتب توسط امام
هر چند وجود خفقان را نمى توان علت اصلى تشکیل نهاد وکالت دانست، ولى به طور قطع، این مسأله، علت تشدید فعالیت این نهاد و گسترش و توسعه آن بوده است.
آماده سازى شیعیان براى عصر غیبت
بدون تردید، یکى از وجوه روى آورى ائمه علیهم السلام، به تشکیل این نهاد، آماده سازى شیعیان براى پذیرش وضعیت جدید در عصر غیبت بود؛ عصرى که شیعه در آن جز از طریق سفرا و وکلاى امام، امکان ارتباط با ایشان را نداشت. با توجه به همین حقیقت بود که هرچه شیعه به عصر غیبت نزدیک تر مى شد، راه ارتباط مستقیم او با امام نیز محدودتر مى گشت و در مقابل، نهاد وکالت نیز تقویت مى شد؛ تا حدى که در زمان امامین عسکریین غالب ارتباطات شیعه با این دو امام بزرگوار، از راه مکاتبه و یا وکلا و نمایندگان، صورت مى گرفت. از این رو، مى توان گفت که حداقل در عصر دو امام هادى و عسکرى، تقویت نهاد وکالت به خاطر تمهید و زمینه چینى براى ورود شیعه به عصر غیبت بوده است.
نقش ارتباطى نهاد وکالت با مردم
وکلا به عنوان رابطین امام در شهرهاى مختلف به پرسش هاى شرعى، کلامى و اعتقادى مردم پاسخ مى دادند، مکاتبات و نامه ها را به محضر امام مى رساندند و پاسخ هاى شفاهى را دریافت مى کردند.
با توجه به چنین ضرورت و کارکردى بود که امام حسن عسکرى(ع)، نمایندگان مورد اعتمادى را منصوب مى نمود تا براى حل مشکلات دینى و دنیوى شیعیان، رابط میان آن حضرت و آنان باشند و شیعیان با موضوع مراجعه به نمایندگان، مأنوس شوند. این مطلب از نامه اى که آن حضرت به «احمد بن اسحاق اشعرى» نوشت و در آن، نماینده ى مورد اعتماد و امین خود، «عثمان بن سعید عمرى» را مورد تأیید و حمایت قرار داد، بر مى آید؛ امام عسکرى(ع)، در آن نامه فرمود: « ابوعمر، ثقه، امین و مورد اعتماد امام قبلى بوده و در زندگى و پس از مرگ من نیز مورد اعتماد من است، سخنش را بشنو و از او اطاعت کن؛ زیرا او مورد اعتماد و امین است».
امام حسن عسکرى(ع)، به جهت حفظ و نگهدارى اموال مسلمانان، بیم از تباه شدن و از بین رفتن آن ها و نیز براى دریافت حقوق شرعى از مردم و توزیع آن ها میان نیازمندان و تهیدستان، نمایندگان و وکلایى تعیین فرموده بود تا شیعیان براى حل مشکلات شرعى و اجتماعى خود به آن ها پناه ببرند. ایشان به بعضى از وکلاى خود مانند «ابراهیم بن عبده نیشابورى» فرمان داد تا حقوق شرعى را به آن حضرت برسانند. همین طور «عثمان بن سعید عمرى» را به عنوان وکیل تامّ الاختیار خود در بغداد تعیین فرمود، به مردم و همه وکلا دستور داد تا با او در ارتباط باشند و همه حقوق واجب الهى و دیگر وجوهى را که نزدشان است به او تحویل دهند.
با وجود این، امام عسکرى(ع)، کارهاى انجام شده توسط وکلا را زیر نظر داشتند و به هیچ عنوان از اعمال آن ها غافل نبودند و بدین سان، فرهنگ باور به امام غایب و رجوع به نائبان را در میان شعیه، نهادینه فرمودند.