به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ یکی از ویژگی های بارز جنگ ایران و عراق که از آن به عنوانˈخونین ترین جنگ مدرن پس از جنگ جهانی دومˈیاد شده، حضور داوطلبانه و چشمگیر مردم در میدان های نبرد علیه بعثی های عراقی بوده بطوری که این امر سبب تمایز آن از دیگر جنگ ها شد.
در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، علاوه بر ارتش که وظیفه اصلی آن دفاع از کشور است، شاهد حضور روحانیون، بسیجیان، دانش آموزان و دانشجویانی بودیم که هر یک به فراخور حال و توانمندی های خود در خطوط مختلف جبهه علیه دشمن متجاوز جنگیدند و به تکلیف خود عمل کردند.
براساس آمار اعلام شده از سوی بنیاد شهید، طی دوران هشت ساله دفاع مقدس، دو هزار و 608 دانشجو به شهادت رسیدند که این رقم 1.2 درصد از کل شهدای جنگ را تشکیل میداد و این بدان معناست که از هر 63 دانشجوی زمان جنگ، یک نفر به شهادت رسیده است.
یکی از این شهدا، ˈمهدی سیدعلی کرباسیˈ است؛ دانشجویی که یکی از اساتیدش در زمان تحصیل، او را از امیدهای آینده پزشکی معرفی می کرد.
**
روز آخر رمضان سال 37 (سوم اردیبهشت)در تهران به دنیا آمد، 8 سال بیشتر نداشت که نماز می خواند و روزه می گرفت و در جلسات مذهبی شرکت می کرد، هرچه از احکام و قرآن را می شنید، برای خانواده هم بازگو می کرد.
تابستان ها بیکار نمی ماند، در کنار پدر مشغول به کار بنایی می شد تا خرج تحصیلش را تامین کند، تقیدش به انجام واجبات و نهی از منکرات تا آنجا بود که در سن 16 سالگی با دلیل و برهان برنامه های تلویزیون را مخالف شرع دانسته و با اصرار پدر و خانواده را وادار به فروش تلویزیون می کند.
مهدی با معدل 18.09 موفق به اخذ دیپلم شده و سال 56 در دانشکده پزشکی اصفهان پذیرفته می شود.
با اوج گیری قیام مردم علیه رژیم پهلوی، مهدی هم در اعتصابات و راهپیمایی ها فعالانه شرکت می کند و همراه با دانشجویان دیگر ترم تحصیلی و امتحانات را تحریم می کند.
با پیروزی انقلاب، گروهک های مخالف فضای علمی دانشگاه ها را به آشوب کشاندند، کمی بعد با تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی، مهدی به صف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. مدتی را در بیت امام (ره) به پاسداری مشغول شد، اصرارش به حضور در جبهه های نبرد نتیجه داد و همراه گردان 9 در اسفند سال 59 عازم جبهه های غرب شد.
به خانواده اش می گفت: من نباید در خانه بمانم و در زیر آوار بمیرم، باید لباس رزم بپوشم و به اسلام خدمت کنم، اگرچه به عنوان پزشکیار به منطقه ˈبازی درازˈ اعزام شده بود ولی هنگامه نبرد مثل یک نیروی رزمی در کنار امدادگرها فعالیت می کرد.
در مرحله دوم عملیات بازی دراز هنگام پیشروی اشک از چشمان مهدی جاری می شود.
به همرزمش می گوید: شاید امشب شهید شدم اما نمی دانم پدر و مادرم از من راضی هستند یا نه؟به فاصله کمی و با صدای انفجاری مهدی از ناحیه دست و کمر و ریه به شدت مجروح شد.
جراحت ریه ها تا مدت ها تنفس را برایش سخت کرده بود، دقت و ورزیدگی مهدی در امور پزشکی و اورژانس به قدری بود که یکی از اساتیدش با وجود نداشتن میانه خوب با بچه های مذهبی، او را به عنوان یکی از امیدهای آینده پزشکی ایران معرفی می کند.
جراحت و ترکش های متعدد در پیکرش و شیرین زبانی های تنها فرزندش ˈمحمدˈهم نتوانست سد راه مهدی شود.
در بحبوحه عملیات والفجر 8 و آزادی شهر فاو به همراه شهید دکتر قاضی میرسعید تصمیم می گیرند تا اورژانس را در آنسوی آب های اروند برپا تا سریعتر به مجروحان رسیدگی کنند.
26 بهمن سال 1364 همزمان با اذان ظهر و آماده شدن برای نماز، خبر ورود مجروحان جدید می رسد که شهید کرباسی به سوی مجروحان می رود و گلوله توپ و اصابت ترکش آن، راه آسمان را برایش باز می کند.
منبع:ایرنا