امیر دژاکام در نشست آسیب شناسی وضعیت تئاتر با اشاره به اینکه یارانه هنرهای نمایشی باید صرف تولید تئاتر شود نه مصارف متفرقه عنوان کرد مسئولان باید استراتژی تئاتر را تغییر دهند نه تاکتیک هایش را.
به گزارش شهدای ایران، در بخش ابتدایی بررسی و آسیب شناسی وضعیت تئاتر کشور که با حضور امیر دژاکام نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر برگزار شد به مباحثی چون لزوم استفاده و بهره گیری از هنرمندان متخصص در امور اجرایی و اهمیت مشاوره دادن این افراد به مدیران، تشکیل اتاق فکری شامل مدیران گذشته و افراد متخصص و با دانش، مساله تئاتر خصوصی و تاکیدی که مدیران تئاتری در چند سال گذشته بر خصوصی شدن تئاتر و وابسته نبودن هنرمندان به حمایت های دولتی و به زعم خودشان پول نفت داشته اند، کم اهمیت و کم رنگ شدن تئاتر دانشجویی و.... پرداختیم.
در بخش دوم و پایانی این گفتگو دژاکام به لزوم توجه به قشر جوان، هنرمند و با استعداد تئاتر و حمایت از تئاتر شهرستان ها اشاره کرد و در بخش دیگری از صحبتهایش به مسائلی چون بیوجهی به تئاتر ملی و آیینی، لزوم تغییر آیین نامه اجرایی جشنواره تئاتر فجر و احترام به هنرمندانی که قرار است در این رویداد هنری شرکت کنند و تغییر استراتژی تئاتر به جای تغییر تاکتیک های آن پرداخت.
در این گفتگو با مهر همراه شوید:
* لزوم و اهمیت استفاده و بهره گیری از قشر جوان و متخصص در امر تصمیم گیری نیز موضوع دیگری است که در تئاتر ما کمتر مورد توجه قرار می گیرد. ما فارغ التحصیلان نخبه ای هم داریم که مقالات مختلف و یا کتابهایی را چاپ کرده اند و منتظر هستند تا به دنیای حرفه ای وارد شوند. به عنوان نمونه یکی از مواردی که مورد اعتراض هنرمندان شهرستانی در جشنواره های استانی یا مناطق بوده استفاده از داورانی ثابت برای انتخاب و داوری آثار مناطق مختلف است. مثلا چندین سال است که داوری ثابت نمایشهای یک منطقه را با دیدی محدود و منحصر به خودش قضاوت می کند. شاید استفاده از فارغ التحصیلان متخصص و جوان که دارای دیدگاهی تازه به هنر نمایش هستند نیز امری باشد که ما از آن غفلت کرده ایم.
- درست است، مدیران ما نباید هنرمندان و فارغ التحصیلان تازه نفس و پرانرژی تئاتر را نادیده بگیرند چون این جوان ها نیازمند دعوت شدن به بازار کار هستند. من در سراسر مناطق این کشور حضور داشتم و در کنار گروه های مختلف تئاتری که حتی در قبرستان تمرین می کردند بوده ام و عشق و علاقه شان به تئاتر را دیده ام. بچه هایی را دیده ام که برای ابتدایی ترین مسائلشان با مشکل مواجه بوده اند، شهرستان هایی که حتی برای حضور بازیگر زن در کارشان با ممانعت روبرو بوده اند و الان به خاطر حضور فارغ التحصیلها و اهمیت توجه به نسل پیشکسوت ها دوباره فعال شده اند.
تئاتر شهرستان یعنی تئاتر ایران. تئاتر در تهران، چهارراه ولیعصر و ایرانشهر خلاصه نمی شود. اما من گروه های شهرستانی در پاوه و تبریز و شیراز می شناسم که به حال خودشان رها شده اند. خانه تئاتر شهر تبریز به خاطر 100 میلیون تومان دارد تعطیل می شود. 100 میلیون تومان پول یک ماشین است که فلان آقای مدیر کل سوارش می شود. حالا این آقا سوار آن ماشین نشود و با تاکسی رفت و آمد کند، اهمیتی دارد؟
نمی شود که یک ورمان گرما و یک ورمان سرما باشد. نمیشود که منِ مدیر چهار خط تلفن و دو تا منشی و دو تا راننده و اضافه کار و دلار مسافرتی داشته باشم اما کسی که من مسئولش هستم در قبرستان تمرین تئاتر کند. این است عدالت! درست است که بچه های بم، کرمان، زابل و زاهدان 500 هزار تومان نداشته باشند که کارشان را اجرا کنند آنوقت پول نهار فلان سمینار ما 500 هزار تومان بشود!درست است که بچه های بم، کرمان، زابل و زاهدان 500 هزار تومان نداشته باشند که کارشان را اجرا کنند آنوقت پول نهار فلان سمینار ما 500 هزار تومان بشود! چرا رسانه های ما پای درد و دل هنرمندان شهرستانی نمی نشینند. طرح استقرار گروه های نمایشی الان به کجا رسیده است؟ مشکل این است که ما پول و بودجه داریم ولی نمی دانیم چطور آنها را بالقوه کنیم.
ما در همه شهرستان ها به تئاتر شهر نیاز داریم. دانشگاه های ما میتوانند فعالیت هایشان در حوزه ادبیات، فلسفه، روانشناسی، فیزیک و ... را در قالب آثار نمایشی معرفی کنند. مدارس ما نیاز به مربیان تئاتر دارند که دانش آموزان را آموزش دهند. اما مشکل ما این است که نیازها را نمی شناسیم و راه درست را نمی توانیم پیدا کنیم. اگر ما یک مرکز مطالعات اقتصادی برای جذب بودجه در خانه تئاتر تدارک ببینیم، قادر خواهیم بود همه این موارد را که ذکر کردم عملی کنیم و به این ترتیب سیلی از امکانات به طرف ما حرکت می کند و حتی می توانیم از نقاط مختلف جهان هم بودجه بگیریم.
*معرفی و حمایت از تئاتر ملی و آیینی یکی از برنامه هایی است که از دولت قبل روی آن تاکید میشده است اما تئاتر آیینی و حتی مذهبی ما محدود شده به اجراهایی ناپخته در برخی مناسبتها که مخاطبان خاص خودش را دارد و کمتر می توان آثاری در خور از میان این حجم اجراهای به ظاهر آیینی - ملی پیدا کرد.
- ما برای معرفی و حفظ تعزیه در کشورمان بودجه گرفته ایم، جهان حاضر است برای دیدن تعزیه و نمایش تخت حوضی پول بدهد فقط ما باید بگردیم مخاطبان را پیدا کنیم. نباید بشینیم و همه درها را به روی خودمان ببندیم و به تنهایی تصمیم بگیریم. من قبلا هم از وزیر محترم درخواست کرده ام که به مشکلات تئاتر ورود کند تا استراتژی تئاتر را تغییر دهد نه تاکتیک هایش را.
باید محفلی از مدیران قبلی تئاتر و متخصصان، نمایندگان مجلس، روانشناسان و جامعه شناسان ما تشکیل شود و راهکارهای مناسب مورد توجه و از دانش و دستاوردهای مدیران قبلی استفاده شود. یک اثر خوب ماندگاری یک ملت و ماندگاری هنرمند و اندیشه های والا را به دنبال خودش دارد. حافظ یک کتاب نوشته است که اگر اشتباه نکنم 400 غزل دارد. چند قرن است که این کتاب باقی مانده و حافظ باعث انعکاس نام ایران و ایرانی در جهان شده است، نمایش خوب هم چنین تاثیری خواهد داشت. بچه های تئاتر شهرستان تنها و غمگین هستند و انتظار دارند که ما صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم.
بچه های تئاتر شهرستان تنها و غمگین هستند و انتظار دارند که ما صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم. بسیاری از آنها بارها با من تماس گرفته اند و نگرانی خود را از شرایطی که دارند عنوان کرده اند. به غیر از تئاتر شهرستانها، تئاتر ملی ما هم بدون جایگاه و سوت و کور و تنهاست.
معتقدم تئاترهای خوب تئاترهایی هستند که در بین آثار پرمخاطب می توان، پیدایشان کرد. من با کسانی که می گویند تئاتر پر مخاطب تئاتر خوبی است موافق نیستم چون این جمله ناقص است، این جمله را می توان چنین اصلاح کرد که تئاتر خوب در بین آثاری است که پرمخاطب است چون تئاتر خوب بی مخاطب نیست. تئاتر ملی ما هم جزو تئاترهای پرمخاطب بوده و می تواند باشد اما وقتی هنرمند قرار است بدون هزینه پیش تولید این نوع تئاتر را به سرانجام برساند، موفق نخواهد بود. اگر منِ هنرمند با 100 میلیون بودجه وارد پیش تولید این نوع تئاتر شوم می توانم هنرپیشه های حرفه ای و پرمخاطب را به کارم دعوت کنم. اگر 300 میلیون بودجه داشته باشم می توانم از لیزر در کارم استفاده کنم اما وقتی تجهیزات ندارم و نویسنده بودجه ای بابت پژوهش در اختیار ندارد و از بازیگر مناسب هم نمی توان استفاده کرد این نوع تئاتر موفق نمیشود.
*بسیاری از هنرمندان ما دیگر رغبتی به حضور در جشنواره تئاتر فجر هم ندارند. مثلا طراحان صحنه ما وقتی وضعیت اجرای عموم یک نمایش مشخص نیست و بودجه مناسبی هم برای تولید و ساخت دکور در اختیارشان قرار نمی گیرد و در شرایطی که اصلا کارگاه دکوری برای ساخت و ساز وجود ندارد، ترجیح می دهند انرژی شان را به جای طراحی کاری در جشنواره فجر به اثری اختصاص دهند که تکلیفش برای اجرای عمومی و سالنی که قرار است در آن به صحنه برود، مشخص است. این مساله درباره دیگر حوزه های تئاتری هم مصداق دارد. با این وضعیت مشخص است که کیفیت آثار قابل دفاع نیست.
- مساله ای که مطرح می کنید دقیقا همان قضیه شلیک توپ و گوگرد است که قبلا عرض کردم. جشنواره تئاتر فجر یعنی معرفی هنر یکسال تئاتر ایران به کشور و جهان. تعارف نداریم تئاتر ایران برجستگانی دارد که یک متخصص باید آنها را دعوت به حضور در جشنواره کند. با آنها صحبت کند و تولیدشان را حمایت و برای عرضه اش در کشور و جهان تلاش کند. بخش دیگری از فجر را جوانان و هنرمندان کم تجربه تر تشکیل می دهند ولی وقتی که قرار است برای اینکه به حمایت یک جانبه و پارتی بازی متهم نشویم حرفه ای ها را در کنار کم تجربه ها قرار دهیم و به تساوی از آنها حمایت کنیم عدالت را نفی کرده ایم چون هیچگاه عدالت به معنای تساوی نبوده است. این کار باعث مورد حسادت قرار گرفتن عدده ای از هنرمندان در مقابل رقبایشان می شود.
به دلیل نبود متخصصان، جشنواره های ما دارند دچار فرسایش می شوند. جشنواره تئاتر فجر در معرض تهدید قرار دارد. من امسال به عنوان هیات انتخاب متن حضور داشتم و می دانم که این تهدید مربوط به یک فرد یا دبیر محترم جشنواره نیست. باید مشخص شود تئاتر فجر میخواهد چکار کند، آیا هدف ما کشت دیم است یا اینکه دانه بریزیم و چند نفر را جذب کنیم که کاری در جشنواره شرکت دهند. آیا این کار هدر دادن سرمایه ملی نیست؟باید مشخص شود که تئاتر فجر می خواهد چکار کند؟ هدف از برگزاری اش چیست؟ آیا هدف ما کشت دیم است یا اینکه دانه بریزیم و چند نفر را جذب کنیم که کاری در جشنواره شرکت دهند. آیا این کار هدر دادن سرمایه ملی ما نیست؟
حالا فراخوانی که منتشر کرده ایم به چه شکل است. در فراخوان هیچ حقی برای شرکت کننده قائل نیستیم. هر زمان که دلمان خواست جواب کارها را می دهیم. هر نمایشی که دلمان خواست را تایید می کنیم و هر نمایشی که دلمان خواست را رد می کنیم. در هر سالنی که دلمان خواست اجرا می دهیم و تا هر مبلغی که دلمان خواست بودجه می دهیم. من بارها تاکید کرده ام که هیات انتخاب آثار باید یک آیین نامه داشته باشد. هیات انتخاب باید ویژگی هایی داشته باشد که کشور آنها را بپذیرد.
برای کمک مالی باید آیین نامه داشته باشیم. نگوییم تا سقف فلان مبلغ به یک گروه کمک می کنیم. تعیین سقف یعنی اینکه کف این مبلغ یک ریال است. بنویسید از فلان تا فلان قدر مثلا از سه میلیون تا هفت میلیون. بگویید ظرف 48 ساعت به شما این مبلغ را تحویل می دهیم. بنویسید به هر گروهی که تایید شود روزانه چهار ساعت تمرین داده می شود. وقتی می گوییم شما می توانید کاری را تمرین کنید یعنی شما کارگردان هستید پس باید ستادهایی تشکیل دهیم تا روی کیفیت بازی ها، طراحی صحنه و لباس و گریم نظارت دشته باشد و به گروه ها راهنمایی دهد.
فراخوانی که الان مورد استفاده است همان فراخوانی است که سال 63 – 64 نوشتیم اما الان دیگر این فراخوان جواب نمیدهد. 4 سال قبل از من خواستند که فراخوان تازه ای بنویسم که من هم آن را نوشتم اما متاسفانه دوستان تئاتری ما زیر بار آن نرفتند و گفتند همه بندهای این فراخوان یعنی مسئولیت. بله اگر بخواهیم تئاتر کشور حفظ شود باید با مسئولیت برخورد کنیم. ما نمی توانیم هنرمند پیشکسوتی را که سالها درس خوانده و مملکت برایش هزینه کرده را با جوانی که تازه نفس است در یک بخش قرار دهیم.
نگرانم که جشنواره فجر تبدیل به جشنواره ای تشریفاتی بشود. می دانم که عنادی در انتخاب ها و مدیریت جشنواره وجود ندارد اما باید بپذیریم که کدام حق فلسفی، ایدئولوژیک، اجتماعی و اقتصادی به ما این اجازه را می دهد که به جوانی که سه ماه تمرین کرده بگوییم کار تو را تایید نکردیم. چرا می آییم این همه گروه را به مسابقه دعوت می کنیم و نهایتا 10 تا از گروه ها را انتخاب می کنیم. از همان ابتدا باید بنشینیم جایگاه متخصصان را جدا کنیم.
باید هنرمندان با تجربه و پیشکسوت را دبیر جشنواره با توجه به سیاستهای کلان مملکت انتخاب کند و در راستای تئاتر ملی و یا استفاده از ترجمه های تازه در دنیای نمایش تولید آثاری را به آنها پیشنهاد کند. آقای صالح پور فردی متخصص و دانشگاهی است اما تنهاست پس جا دارد که هنرمندان و متخصصان با او همراه شوند.
درحالی که جشنواره فجر را همیشه انجمن هنرهای نمایشی اداره می کرده چرا الان باید موسسه توسعه هنرهای معاصر هدایت کند. ما با این وضعیت در موضع تهدید سازمان تئاتر قرار داریم. امیدوارم من صددرصد اشتباه کنم چون هیچگاه مشکلی در تئاتر من را خوشحال نکرده است.
*بسیاری از هنرمندان ما در حال حاضر به شکل کاملا شخصی راه های جذب سرمایه را پیدا کرده و حتی برخی سالن های منفعل را با هزینه شخصی فعال کرده اند و یا با دانش و روابط عمومی بالایی که دارند، توانسته اند آثارشان را به دیگر نقاط جهان ببرند و تئاتر ایران را معرفی کنند. اما بسیاری دیگر از هنرمندان هم هستند که خسته و دلگیر از شرایط گوشه عزلت برگزیده اند و ترجیح می دهند در تنهایی بنویسند.
- تئاتر ما به پایمردی هنرمندان تئاترش، به خاطر شور و صداقت و سختی هایی که تحمل کرده اند خیلی رشد کرده است. من تقریبا همراه قطار تئاتری که از سال 57 به راه افتاده بوده ام. در سالن های تئاترش حضور داشتم، جشنواره های تئاترش را دیده ام. از اولین فراخوانی که فجر و عروسکی نوشته از اولین ماشینی که رادیاتش جوش می آورده برای اینکه می خواسته خودش را در جاده ها برای آموزش تئاتر به مناطق صعب العبور برساند تا تشکیل اولین دانشکده های هنری بعد از انقلاب حضور داشته ام و شهادت می دهم که تئاترمان رشد کرده، اما خدا شاهد است که این رشد به خاطر تلاش خود هنرمندان ما بوده است.
ما به کسی مثل آرش دادگر و یاسر خاسب که به عرصه های بین المللی می روند چه داده ایم؟ برای امیررضا کوهستانی که به سراسر دنیا می رود و آثارش را اجرای می کند چه کار کرده ایم؟ روزی می رسد که دیگر تحمل این هنرمندان تاب می شود. چون این شماها هستید که دارید از بودجه نفت استفاده می کنید. ما چه استفاده ای از بودجه نفت کرده ایم؟ کدام حقوق را به منِ هنرمند داده اید؟
بیشترین پولی که به یک کارگردان تئاتر با تخصص دکترا و تجربه و دانش 30 ساله برای اجرای یک نمایش تعلق می گیردU چقدر است. چقدر قابل تکرار است چند سال یک بار چقدر از یارانه تاتر صرف تولید تاتر شده؟
آستانه تحمل درد در فرزندان تئاتر به نهایت رسیده است. ببینید تعداد سکته ها و سرطان ها در بچه های تئاتر چقدر زیاد است. چون این بچه ها حساس و عاطفی هستند. این بچه ها زود ناراحت می شوند، زود عصبانی می شوند و زود خوشحال می شوند. اگر عواطف این افراد را بگیرید دیگر هنرمند نیستند، می شوند مسئول بتون ریزی. خوب مسئول بتون ریزی که نمی تواند پریشانی های یک مرد تنها که قصد خودکشی دارد یا تنهایی مادری که باید خرج همسر مریض و فرزندانش را به دست آورد یا گریه های پدری را که فرزندش به شهادت رسیده، بنویسد.
دشمن پشت در خانه ماست و دارد توی صورتمان به ما فحش می دهد. با سخت گرفتن به بچه های تئاتر و سینما داریم کسی را که پشت در است قوی تر می کنیم. ممنوعیت ممکن نیست راه حل مناسبی باشد. بلکه راه حل مسایل ما ایجابی است، این راه حل ایجابی سنت دین و بزرگان ما است. در نهایت امیدوارم امید و اعتدال به سمت تئاتر ما هم بوزد.
در بخش دوم و پایانی این گفتگو دژاکام به لزوم توجه به قشر جوان، هنرمند و با استعداد تئاتر و حمایت از تئاتر شهرستان ها اشاره کرد و در بخش دیگری از صحبتهایش به مسائلی چون بیوجهی به تئاتر ملی و آیینی، لزوم تغییر آیین نامه اجرایی جشنواره تئاتر فجر و احترام به هنرمندانی که قرار است در این رویداد هنری شرکت کنند و تغییر استراتژی تئاتر به جای تغییر تاکتیک های آن پرداخت.
در این گفتگو با مهر همراه شوید:
* لزوم و اهمیت استفاده و بهره گیری از قشر جوان و متخصص در امر تصمیم گیری نیز موضوع دیگری است که در تئاتر ما کمتر مورد توجه قرار می گیرد. ما فارغ التحصیلان نخبه ای هم داریم که مقالات مختلف و یا کتابهایی را چاپ کرده اند و منتظر هستند تا به دنیای حرفه ای وارد شوند. به عنوان نمونه یکی از مواردی که مورد اعتراض هنرمندان شهرستانی در جشنواره های استانی یا مناطق بوده استفاده از داورانی ثابت برای انتخاب و داوری آثار مناطق مختلف است. مثلا چندین سال است که داوری ثابت نمایشهای یک منطقه را با دیدی محدود و منحصر به خودش قضاوت می کند. شاید استفاده از فارغ التحصیلان متخصص و جوان که دارای دیدگاهی تازه به هنر نمایش هستند نیز امری باشد که ما از آن غفلت کرده ایم.
- درست است، مدیران ما نباید هنرمندان و فارغ التحصیلان تازه نفس و پرانرژی تئاتر را نادیده بگیرند چون این جوان ها نیازمند دعوت شدن به بازار کار هستند. من در سراسر مناطق این کشور حضور داشتم و در کنار گروه های مختلف تئاتری که حتی در قبرستان تمرین می کردند بوده ام و عشق و علاقه شان به تئاتر را دیده ام. بچه هایی را دیده ام که برای ابتدایی ترین مسائلشان با مشکل مواجه بوده اند، شهرستان هایی که حتی برای حضور بازیگر زن در کارشان با ممانعت روبرو بوده اند و الان به خاطر حضور فارغ التحصیلها و اهمیت توجه به نسل پیشکسوت ها دوباره فعال شده اند.
تئاتر شهرستان یعنی تئاتر ایران. تئاتر در تهران، چهارراه ولیعصر و ایرانشهر خلاصه نمی شود. اما من گروه های شهرستانی در پاوه و تبریز و شیراز می شناسم که به حال خودشان رها شده اند. خانه تئاتر شهر تبریز به خاطر 100 میلیون تومان دارد تعطیل می شود. 100 میلیون تومان پول یک ماشین است که فلان آقای مدیر کل سوارش می شود. حالا این آقا سوار آن ماشین نشود و با تاکسی رفت و آمد کند، اهمیتی دارد؟
نمی شود که یک ورمان گرما و یک ورمان سرما باشد. نمیشود که منِ مدیر چهار خط تلفن و دو تا منشی و دو تا راننده و اضافه کار و دلار مسافرتی داشته باشم اما کسی که من مسئولش هستم در قبرستان تمرین تئاتر کند. این است عدالت! درست است که بچه های بم، کرمان، زابل و زاهدان 500 هزار تومان نداشته باشند که کارشان را اجرا کنند آنوقت پول نهار فلان سمینار ما 500 هزار تومان بشود!درست است که بچه های بم، کرمان، زابل و زاهدان 500 هزار تومان نداشته باشند که کارشان را اجرا کنند آنوقت پول نهار فلان سمینار ما 500 هزار تومان بشود! چرا رسانه های ما پای درد و دل هنرمندان شهرستانی نمی نشینند. طرح استقرار گروه های نمایشی الان به کجا رسیده است؟ مشکل این است که ما پول و بودجه داریم ولی نمی دانیم چطور آنها را بالقوه کنیم.
ما در همه شهرستان ها به تئاتر شهر نیاز داریم. دانشگاه های ما میتوانند فعالیت هایشان در حوزه ادبیات، فلسفه، روانشناسی، فیزیک و ... را در قالب آثار نمایشی معرفی کنند. مدارس ما نیاز به مربیان تئاتر دارند که دانش آموزان را آموزش دهند. اما مشکل ما این است که نیازها را نمی شناسیم و راه درست را نمی توانیم پیدا کنیم. اگر ما یک مرکز مطالعات اقتصادی برای جذب بودجه در خانه تئاتر تدارک ببینیم، قادر خواهیم بود همه این موارد را که ذکر کردم عملی کنیم و به این ترتیب سیلی از امکانات به طرف ما حرکت می کند و حتی می توانیم از نقاط مختلف جهان هم بودجه بگیریم.
*معرفی و حمایت از تئاتر ملی و آیینی یکی از برنامه هایی است که از دولت قبل روی آن تاکید میشده است اما تئاتر آیینی و حتی مذهبی ما محدود شده به اجراهایی ناپخته در برخی مناسبتها که مخاطبان خاص خودش را دارد و کمتر می توان آثاری در خور از میان این حجم اجراهای به ظاهر آیینی - ملی پیدا کرد.
- ما برای معرفی و حفظ تعزیه در کشورمان بودجه گرفته ایم، جهان حاضر است برای دیدن تعزیه و نمایش تخت حوضی پول بدهد فقط ما باید بگردیم مخاطبان را پیدا کنیم. نباید بشینیم و همه درها را به روی خودمان ببندیم و به تنهایی تصمیم بگیریم. من قبلا هم از وزیر محترم درخواست کرده ام که به مشکلات تئاتر ورود کند تا استراتژی تئاتر را تغییر دهد نه تاکتیک هایش را.
باید محفلی از مدیران قبلی تئاتر و متخصصان، نمایندگان مجلس، روانشناسان و جامعه شناسان ما تشکیل شود و راهکارهای مناسب مورد توجه و از دانش و دستاوردهای مدیران قبلی استفاده شود. یک اثر خوب ماندگاری یک ملت و ماندگاری هنرمند و اندیشه های والا را به دنبال خودش دارد. حافظ یک کتاب نوشته است که اگر اشتباه نکنم 400 غزل دارد. چند قرن است که این کتاب باقی مانده و حافظ باعث انعکاس نام ایران و ایرانی در جهان شده است، نمایش خوب هم چنین تاثیری خواهد داشت. بچه های تئاتر شهرستان تنها و غمگین هستند و انتظار دارند که ما صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم.
بچه های تئاتر شهرستان تنها و غمگین هستند و انتظار دارند که ما صدایشان را به گوش مسئولان برسانیم. بسیاری از آنها بارها با من تماس گرفته اند و نگرانی خود را از شرایطی که دارند عنوان کرده اند. به غیر از تئاتر شهرستانها، تئاتر ملی ما هم بدون جایگاه و سوت و کور و تنهاست.
معتقدم تئاترهای خوب تئاترهایی هستند که در بین آثار پرمخاطب می توان، پیدایشان کرد. من با کسانی که می گویند تئاتر پر مخاطب تئاتر خوبی است موافق نیستم چون این جمله ناقص است، این جمله را می توان چنین اصلاح کرد که تئاتر خوب در بین آثاری است که پرمخاطب است چون تئاتر خوب بی مخاطب نیست. تئاتر ملی ما هم جزو تئاترهای پرمخاطب بوده و می تواند باشد اما وقتی هنرمند قرار است بدون هزینه پیش تولید این نوع تئاتر را به سرانجام برساند، موفق نخواهد بود. اگر منِ هنرمند با 100 میلیون بودجه وارد پیش تولید این نوع تئاتر شوم می توانم هنرپیشه های حرفه ای و پرمخاطب را به کارم دعوت کنم. اگر 300 میلیون بودجه داشته باشم می توانم از لیزر در کارم استفاده کنم اما وقتی تجهیزات ندارم و نویسنده بودجه ای بابت پژوهش در اختیار ندارد و از بازیگر مناسب هم نمی توان استفاده کرد این نوع تئاتر موفق نمیشود.
*بسیاری از هنرمندان ما دیگر رغبتی به حضور در جشنواره تئاتر فجر هم ندارند. مثلا طراحان صحنه ما وقتی وضعیت اجرای عموم یک نمایش مشخص نیست و بودجه مناسبی هم برای تولید و ساخت دکور در اختیارشان قرار نمی گیرد و در شرایطی که اصلا کارگاه دکوری برای ساخت و ساز وجود ندارد، ترجیح می دهند انرژی شان را به جای طراحی کاری در جشنواره فجر به اثری اختصاص دهند که تکلیفش برای اجرای عمومی و سالنی که قرار است در آن به صحنه برود، مشخص است. این مساله درباره دیگر حوزه های تئاتری هم مصداق دارد. با این وضعیت مشخص است که کیفیت آثار قابل دفاع نیست.
- مساله ای که مطرح می کنید دقیقا همان قضیه شلیک توپ و گوگرد است که قبلا عرض کردم. جشنواره تئاتر فجر یعنی معرفی هنر یکسال تئاتر ایران به کشور و جهان. تعارف نداریم تئاتر ایران برجستگانی دارد که یک متخصص باید آنها را دعوت به حضور در جشنواره کند. با آنها صحبت کند و تولیدشان را حمایت و برای عرضه اش در کشور و جهان تلاش کند. بخش دیگری از فجر را جوانان و هنرمندان کم تجربه تر تشکیل می دهند ولی وقتی که قرار است برای اینکه به حمایت یک جانبه و پارتی بازی متهم نشویم حرفه ای ها را در کنار کم تجربه ها قرار دهیم و به تساوی از آنها حمایت کنیم عدالت را نفی کرده ایم چون هیچگاه عدالت به معنای تساوی نبوده است. این کار باعث مورد حسادت قرار گرفتن عدده ای از هنرمندان در مقابل رقبایشان می شود.
به دلیل نبود متخصصان، جشنواره های ما دارند دچار فرسایش می شوند. جشنواره تئاتر فجر در معرض تهدید قرار دارد. من امسال به عنوان هیات انتخاب متن حضور داشتم و می دانم که این تهدید مربوط به یک فرد یا دبیر محترم جشنواره نیست. باید مشخص شود تئاتر فجر میخواهد چکار کند، آیا هدف ما کشت دیم است یا اینکه دانه بریزیم و چند نفر را جذب کنیم که کاری در جشنواره شرکت دهند. آیا این کار هدر دادن سرمایه ملی نیست؟باید مشخص شود که تئاتر فجر می خواهد چکار کند؟ هدف از برگزاری اش چیست؟ آیا هدف ما کشت دیم است یا اینکه دانه بریزیم و چند نفر را جذب کنیم که کاری در جشنواره شرکت دهند. آیا این کار هدر دادن سرمایه ملی ما نیست؟
حالا فراخوانی که منتشر کرده ایم به چه شکل است. در فراخوان هیچ حقی برای شرکت کننده قائل نیستیم. هر زمان که دلمان خواست جواب کارها را می دهیم. هر نمایشی که دلمان خواست را تایید می کنیم و هر نمایشی که دلمان خواست را رد می کنیم. در هر سالنی که دلمان خواست اجرا می دهیم و تا هر مبلغی که دلمان خواست بودجه می دهیم. من بارها تاکید کرده ام که هیات انتخاب آثار باید یک آیین نامه داشته باشد. هیات انتخاب باید ویژگی هایی داشته باشد که کشور آنها را بپذیرد.
برای کمک مالی باید آیین نامه داشته باشیم. نگوییم تا سقف فلان مبلغ به یک گروه کمک می کنیم. تعیین سقف یعنی اینکه کف این مبلغ یک ریال است. بنویسید از فلان تا فلان قدر مثلا از سه میلیون تا هفت میلیون. بگویید ظرف 48 ساعت به شما این مبلغ را تحویل می دهیم. بنویسید به هر گروهی که تایید شود روزانه چهار ساعت تمرین داده می شود. وقتی می گوییم شما می توانید کاری را تمرین کنید یعنی شما کارگردان هستید پس باید ستادهایی تشکیل دهیم تا روی کیفیت بازی ها، طراحی صحنه و لباس و گریم نظارت دشته باشد و به گروه ها راهنمایی دهد.
فراخوانی که الان مورد استفاده است همان فراخوانی است که سال 63 – 64 نوشتیم اما الان دیگر این فراخوان جواب نمیدهد. 4 سال قبل از من خواستند که فراخوان تازه ای بنویسم که من هم آن را نوشتم اما متاسفانه دوستان تئاتری ما زیر بار آن نرفتند و گفتند همه بندهای این فراخوان یعنی مسئولیت. بله اگر بخواهیم تئاتر کشور حفظ شود باید با مسئولیت برخورد کنیم. ما نمی توانیم هنرمند پیشکسوتی را که سالها درس خوانده و مملکت برایش هزینه کرده را با جوانی که تازه نفس است در یک بخش قرار دهیم.
نگرانم که جشنواره فجر تبدیل به جشنواره ای تشریفاتی بشود. می دانم که عنادی در انتخاب ها و مدیریت جشنواره وجود ندارد اما باید بپذیریم که کدام حق فلسفی، ایدئولوژیک، اجتماعی و اقتصادی به ما این اجازه را می دهد که به جوانی که سه ماه تمرین کرده بگوییم کار تو را تایید نکردیم. چرا می آییم این همه گروه را به مسابقه دعوت می کنیم و نهایتا 10 تا از گروه ها را انتخاب می کنیم. از همان ابتدا باید بنشینیم جایگاه متخصصان را جدا کنیم.
باید هنرمندان با تجربه و پیشکسوت را دبیر جشنواره با توجه به سیاستهای کلان مملکت انتخاب کند و در راستای تئاتر ملی و یا استفاده از ترجمه های تازه در دنیای نمایش تولید آثاری را به آنها پیشنهاد کند. آقای صالح پور فردی متخصص و دانشگاهی است اما تنهاست پس جا دارد که هنرمندان و متخصصان با او همراه شوند.
درحالی که جشنواره فجر را همیشه انجمن هنرهای نمایشی اداره می کرده چرا الان باید موسسه توسعه هنرهای معاصر هدایت کند. ما با این وضعیت در موضع تهدید سازمان تئاتر قرار داریم. امیدوارم من صددرصد اشتباه کنم چون هیچگاه مشکلی در تئاتر من را خوشحال نکرده است.
*بسیاری از هنرمندان ما در حال حاضر به شکل کاملا شخصی راه های جذب سرمایه را پیدا کرده و حتی برخی سالن های منفعل را با هزینه شخصی فعال کرده اند و یا با دانش و روابط عمومی بالایی که دارند، توانسته اند آثارشان را به دیگر نقاط جهان ببرند و تئاتر ایران را معرفی کنند. اما بسیاری دیگر از هنرمندان هم هستند که خسته و دلگیر از شرایط گوشه عزلت برگزیده اند و ترجیح می دهند در تنهایی بنویسند.
- تئاتر ما به پایمردی هنرمندان تئاترش، به خاطر شور و صداقت و سختی هایی که تحمل کرده اند خیلی رشد کرده است. من تقریبا همراه قطار تئاتری که از سال 57 به راه افتاده بوده ام. در سالن های تئاترش حضور داشتم، جشنواره های تئاترش را دیده ام. از اولین فراخوانی که فجر و عروسکی نوشته از اولین ماشینی که رادیاتش جوش می آورده برای اینکه می خواسته خودش را در جاده ها برای آموزش تئاتر به مناطق صعب العبور برساند تا تشکیل اولین دانشکده های هنری بعد از انقلاب حضور داشته ام و شهادت می دهم که تئاترمان رشد کرده، اما خدا شاهد است که این رشد به خاطر تلاش خود هنرمندان ما بوده است.
ما به کسی مثل آرش دادگر و یاسر خاسب که به عرصه های بین المللی می روند چه داده ایم؟ برای امیررضا کوهستانی که به سراسر دنیا می رود و آثارش را اجرای می کند چه کار کرده ایم؟ روزی می رسد که دیگر تحمل این هنرمندان تاب می شود. چون این شماها هستید که دارید از بودجه نفت استفاده می کنید. ما چه استفاده ای از بودجه نفت کرده ایم؟ کدام حقوق را به منِ هنرمند داده اید؟
بیشترین پولی که به یک کارگردان تئاتر با تخصص دکترا و تجربه و دانش 30 ساله برای اجرای یک نمایش تعلق می گیردU چقدر است. چقدر قابل تکرار است چند سال یک بار چقدر از یارانه تاتر صرف تولید تاتر شده؟
آستانه تحمل درد در فرزندان تئاتر به نهایت رسیده است. ببینید تعداد سکته ها و سرطان ها در بچه های تئاتر چقدر زیاد است. چون این بچه ها حساس و عاطفی هستند. این بچه ها زود ناراحت می شوند، زود عصبانی می شوند و زود خوشحال می شوند. اگر عواطف این افراد را بگیرید دیگر هنرمند نیستند، می شوند مسئول بتون ریزی. خوب مسئول بتون ریزی که نمی تواند پریشانی های یک مرد تنها که قصد خودکشی دارد یا تنهایی مادری که باید خرج همسر مریض و فرزندانش را به دست آورد یا گریه های پدری را که فرزندش به شهادت رسیده، بنویسد.
دشمن پشت در خانه ماست و دارد توی صورتمان به ما فحش می دهد. با سخت گرفتن به بچه های تئاتر و سینما داریم کسی را که پشت در است قوی تر می کنیم. ممنوعیت ممکن نیست راه حل مناسبی باشد. بلکه راه حل مسایل ما ایجابی است، این راه حل ایجابی سنت دین و بزرگان ما است. در نهایت امیدوارم امید و اعتدال به سمت تئاتر ما هم بوزد.