زن جوانی که دوست نداشت با مردی که ماشین ندارد زندگی کند، تصمیم به جدایی گرفت.
شهدای ایران:چندی پیش زوج جوانی پس از مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران،زن جوان در خصوص علت این درخواست به قاضی گفت: آقای قاضی دعوای من و بهروز از وقتی شروع شد که او ماشینش را فروخت. من نمی توانم بدون ماشین با شوهرم زندگی کنم. همیشه داشتن ماشین برایم یکی از معیارهای مهم ازدواج بوده. همیشه هم این موضوع را به بهروز گفته ام. ولی او اصلا به حرفم اهمیت نداد و بدون اهمیت دادن به نظر من، ماشینش را فروخت تا بدهکاری هایش را بدهد. بهروز حتی این موضوع را به من نگفت و من زمانی فهمیدم که ماشین را فروخته بود. درصورتیکه ما می توانستیم وام بگیرم یا این پول را از کسی قرض کنیم. بهروز باید برای بدهکاری هایش هرکاری می کرد به جز فروختن ماشین.
وی افزود: من اصلا نمی توانم تحمل کنم که بدون ماشین به این طرف و آن طرف بروم و مثلا با شوهرم در خیابان منتظر تاکسی بمانیم، وقتی هم مجرد بودم همیشه با ماشین برادرم و یا پدرم به جایی می رفتم و یا در نهایت آژانس می گرفتم ولی دیگر تحمل این را ندارم که با شوهرم در خیابان منتظر اتوبوس یا تاکسی باشیم.
مرد جوان نیز به قاضی گفت: من نمی دانستم که همسرم تا این حد مغرور و خودخواه است و تنها به خاطر یک ماشین شوهرش را تحقیر می کند. من تنها برای بدهکاری هایم ماشینم فروختم و نمی دانستم که همسرم تا این حد خودخواه است و محبت های مرا نادیده می گیرد، او فقط به خاطر اینکه ماشین را فروختم هر روز دارد با من دعوا می کند و می گوید که طلاق می خواهد. من هم دیگر نمی خواهم با این زن زندگی کنم.
بعد از پایان جلسه با تلاش های قاضی این زوج به مشاوره خانواده معرفی شدند تا شاید از گرفتن طلاق منصرف شوند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران،زن جوان در خصوص علت این درخواست به قاضی گفت: آقای قاضی دعوای من و بهروز از وقتی شروع شد که او ماشینش را فروخت. من نمی توانم بدون ماشین با شوهرم زندگی کنم. همیشه داشتن ماشین برایم یکی از معیارهای مهم ازدواج بوده. همیشه هم این موضوع را به بهروز گفته ام. ولی او اصلا به حرفم اهمیت نداد و بدون اهمیت دادن به نظر من، ماشینش را فروخت تا بدهکاری هایش را بدهد. بهروز حتی این موضوع را به من نگفت و من زمانی فهمیدم که ماشین را فروخته بود. درصورتیکه ما می توانستیم وام بگیرم یا این پول را از کسی قرض کنیم. بهروز باید برای بدهکاری هایش هرکاری می کرد به جز فروختن ماشین.
وی افزود: من اصلا نمی توانم تحمل کنم که بدون ماشین به این طرف و آن طرف بروم و مثلا با شوهرم در خیابان منتظر تاکسی بمانیم، وقتی هم مجرد بودم همیشه با ماشین برادرم و یا پدرم به جایی می رفتم و یا در نهایت آژانس می گرفتم ولی دیگر تحمل این را ندارم که با شوهرم در خیابان منتظر اتوبوس یا تاکسی باشیم.
مرد جوان نیز به قاضی گفت: من نمی دانستم که همسرم تا این حد مغرور و خودخواه است و تنها به خاطر یک ماشین شوهرش را تحقیر می کند. من تنها برای بدهکاری هایم ماشینم فروختم و نمی دانستم که همسرم تا این حد خودخواه است و محبت های مرا نادیده می گیرد، او فقط به خاطر اینکه ماشین را فروختم هر روز دارد با من دعوا می کند و می گوید که طلاق می خواهد. من هم دیگر نمی خواهم با این زن زندگی کنم.
بعد از پایان جلسه با تلاش های قاضی این زوج به مشاوره خانواده معرفی شدند تا شاید از گرفتن طلاق منصرف شوند.