آیا نانی که میخوریم سالم است یا ضررش در دراز مدت بیش از منفعتش است؟ برنج چطور؟ اگر از این بابت نگرانی داشته باشیم، آیا میتوانیم با مصرف سبزیجات و میوه ها و حتی نوشیدن شیر و استفاده از دیگر لبنیات سلامتمان را تضمین کنیم؟ با اخباری که این روزها درباره مشکلات حوزه سلامت مخابره میشود، آیا چنین سوالاتی به ذهنتان نرسیده؟!
به گزارش شهدای ایران، از مجاز بودن یا نبودن استفاده از خمیر مرغ تا مضر بودن آنچه برای براق شدن پوست میوه هایی چون سیب مورد استفاده قرار میگیرد و یا به عنوان هورمون زودرس کردن به میوههایی چون گوجه فرنگی زده میشود، هفته ها و ماه های گذشته پر بوده از اخباری که عموم جامعه را بابت سلامت مواد غذایی شان نگران کرده است؛ ولی آیا نگرانی ها رفع شده؟
به فاصله کوتاهی از مرگ خواننده جوان موسیقی پاپ کشورمان و چند هنرمند دیگر بر اثر سرطان و در حالی که نگرانی از شیوع روزافزون این بیماری جامعه را ملتهب کرده است، اخبار ناخوشی درباره سلامت برخی محصولات غذایی منتشر شده که هیچ کدام به نتیجه خاصی منجر نشده است.
اگر پیش از این تصور بر این بود که تنها اقلام خوراکی مانند سوسیس، کالباس، ناگت و دیگر مواد غذایی پر کاربرد در فست فودها و امثال چیپس و پفک سلامت مردمم را به خطر انداخته و ایشان را در معرض ابتلا به بیماری های سختی چون سرطان قرار میدهند، حالا پای میوه ها نیز به این فهرست خطر آفرین باز شده تا دیگر نتوان به سادگی قضاوت کرد پسوند «غذای سالم» به چه چیزی قابل چسباندن است!
مدتی است که وزارت بهداشت رویه شفاف سازی در پیش گرفته و هر از چندگاهی یکبار از حقیقتی تلخ درباره یک دسته محصولات مرتبط با سلامت مردم رونمایی میکند تا به دنبالش یا اتفاقی رخ نداده و نومیدی برای جامعه به ارمغان بیاید و یا انواع و اقسام تاییدها و تکذیب ها کاری کند که نتوان نتیجه گرفت چه شده است.
این روند تقریبا از زمانی آغاز شد که وزارت بهداشت اعلام کرد صدا و سیما به تذکرات متعدد ایشان درباره ممنوعیت تبلیغات امثال چیپس و پفک بی محلی میکند و ایشان توان اعمال ممنوعیت تبلیغ این محصولات را ندارند تا حکایت مضرات سیگار و تولید انبوه آن به نوعی به اذهان متبادر شده و پیرو آن هیچ اتفاقی رقم نخورد.
ماجرا بعدها با بازگشایی دوباره پرونده برنج های آلوده ادامه یافت و بعد پای سوسیس و کالباس به میان آمد تا وزیر بهداشت که به نوعی عالی ترین متولی سلامت در جامعه است، از ناچاری به نصیحت روی آورده و بگوید که خود و خانوادهاش هرگز از این محصولات استفاده نمیکنند چون آنها را مضر برای سلامت میدانند.
این حکایت همینطور ادامه یافت و به حکایت پر حاشیه استفاده از پالم در لبنیات رسید تا بعد نگرانی تزریق شده به جامعه، با افشای استفاده از ورنی خاصی برای براق کردن پوست برخی میوه ها بروز کرده و پیرو آن خبر برسد که گوجه فرنگی های بازاری و برخی دیگر از میوه ها نیز با هورمون رسیده میشوند؛ اینجا بود که به نظر داستان نگرانی عمومی به نقطه اوج خود رسیده بود و میبایست با تدبیری شایسته، ختم به خیر شود اما دست کم تا به امروز اینچنین نشده است.
اگر به این اخبار نومید کننده، آلودگی آب کلان شهری چون تهران به نیترات را هم اضافه کرده و تایید و تکذیب ها درباره مجازبودن/نبودن استفاده از خمیر مرغ در تولید فست فودها را اضافه کنیم، به نظر تمامی ماجرا را تا به امروز روایت کردهایم؛ ولی حاصل انتشار این اخبار چه بوده است؟
پاسخ به این سوال تا این لحظه تقریبا هیچ است، جز اینکه مردم میدانند کمتر محصول غذایی سالمی در سفره غذایشان یافت میشود، چراکه پیشتر میدانستند مرغ های هورمونی، گوشت های وارداتی، حبوبات عمل آمده با سموم فراوان، سبزیجات آبیاری شده با آب های آلوده و... بخش عمدهای از محصولات غذایی شان را خارج از محدوده «سلامت» قرار داده است!
با این پاسخ تقریبا جامع و موجز، به این سوال خواهیم رسید که چه کسی متولی مقابله با تولید این محصولات ناسالم است و چرا برای توقف تولیدشان کاری نمیکند؟ وزارت بهداشت یا مجلس؟، سازمان هایی چون استاندارد یا وزارت خانه هایی چون جهاد کشاورزی کجای ماجرا هستند؟ آیا صرف هشدار دادن به مردم درباره ناسالم بودن برخی مواد غذایی کفایت میکند یا در پس این اخبار ناخوشایند، کم کاری یک یا چند نهاد مشهود است که مغفول واقع شده؟
آنچه واضح است، اقدام برخی مسئولان برای شفاف سازی و برملا کردن رازهای پنهانی که سلامت جامعه را به خطر انداخته و موجب شده بیماری هایی چون سرطان روز به روز قربانیان بیشتری بگیرند، جای تقدیر دارد اما این تنها قسمت کوچکی از ماجراست چراکه نه تنها سایه خطرات از سر جامعه دور نشده، بلکه رنجی مضاعف به ایشان تحمیل شده که تنها توجیه برای انتقال آن به جامعه، پدید آوردن عزمی فراگیر برای مقابله با این خطرات است.
به عبارت بهتر، تنها زمانی میتوانیم از این افشاگری ها خرسند باشیم که ببینیم اقدامات موثری برای سالم کردن غذای مردم صورت گرفته و روز به روز از دردهایی که به تدریج به جان مردم افتاده و میافتد، کاسته میشود که پیش شرط تحقق این هدف، مشخص شدن متولی سلامت جامعه در همه امور مرتبط است و البته محاکمه قصور کنندگانی که موجب شدهاند این همه خرابی های آشکار شده، به وجود آیند
به فاصله کوتاهی از مرگ خواننده جوان موسیقی پاپ کشورمان و چند هنرمند دیگر بر اثر سرطان و در حالی که نگرانی از شیوع روزافزون این بیماری جامعه را ملتهب کرده است، اخبار ناخوشی درباره سلامت برخی محصولات غذایی منتشر شده که هیچ کدام به نتیجه خاصی منجر نشده است.
اگر پیش از این تصور بر این بود که تنها اقلام خوراکی مانند سوسیس، کالباس، ناگت و دیگر مواد غذایی پر کاربرد در فست فودها و امثال چیپس و پفک سلامت مردمم را به خطر انداخته و ایشان را در معرض ابتلا به بیماری های سختی چون سرطان قرار میدهند، حالا پای میوه ها نیز به این فهرست خطر آفرین باز شده تا دیگر نتوان به سادگی قضاوت کرد پسوند «غذای سالم» به چه چیزی قابل چسباندن است!
مدتی است که وزارت بهداشت رویه شفاف سازی در پیش گرفته و هر از چندگاهی یکبار از حقیقتی تلخ درباره یک دسته محصولات مرتبط با سلامت مردم رونمایی میکند تا به دنبالش یا اتفاقی رخ نداده و نومیدی برای جامعه به ارمغان بیاید و یا انواع و اقسام تاییدها و تکذیب ها کاری کند که نتوان نتیجه گرفت چه شده است.
این روند تقریبا از زمانی آغاز شد که وزارت بهداشت اعلام کرد صدا و سیما به تذکرات متعدد ایشان درباره ممنوعیت تبلیغات امثال چیپس و پفک بی محلی میکند و ایشان توان اعمال ممنوعیت تبلیغ این محصولات را ندارند تا حکایت مضرات سیگار و تولید انبوه آن به نوعی به اذهان متبادر شده و پیرو آن هیچ اتفاقی رقم نخورد.
ماجرا بعدها با بازگشایی دوباره پرونده برنج های آلوده ادامه یافت و بعد پای سوسیس و کالباس به میان آمد تا وزیر بهداشت که به نوعی عالی ترین متولی سلامت در جامعه است، از ناچاری به نصیحت روی آورده و بگوید که خود و خانوادهاش هرگز از این محصولات استفاده نمیکنند چون آنها را مضر برای سلامت میدانند.
این حکایت همینطور ادامه یافت و به حکایت پر حاشیه استفاده از پالم در لبنیات رسید تا بعد نگرانی تزریق شده به جامعه، با افشای استفاده از ورنی خاصی برای براق کردن پوست برخی میوه ها بروز کرده و پیرو آن خبر برسد که گوجه فرنگی های بازاری و برخی دیگر از میوه ها نیز با هورمون رسیده میشوند؛ اینجا بود که به نظر داستان نگرانی عمومی به نقطه اوج خود رسیده بود و میبایست با تدبیری شایسته، ختم به خیر شود اما دست کم تا به امروز اینچنین نشده است.
اگر به این اخبار نومید کننده، آلودگی آب کلان شهری چون تهران به نیترات را هم اضافه کرده و تایید و تکذیب ها درباره مجازبودن/نبودن استفاده از خمیر مرغ در تولید فست فودها را اضافه کنیم، به نظر تمامی ماجرا را تا به امروز روایت کردهایم؛ ولی حاصل انتشار این اخبار چه بوده است؟
پاسخ به این سوال تا این لحظه تقریبا هیچ است، جز اینکه مردم میدانند کمتر محصول غذایی سالمی در سفره غذایشان یافت میشود، چراکه پیشتر میدانستند مرغ های هورمونی، گوشت های وارداتی، حبوبات عمل آمده با سموم فراوان، سبزیجات آبیاری شده با آب های آلوده و... بخش عمدهای از محصولات غذایی شان را خارج از محدوده «سلامت» قرار داده است!
با این پاسخ تقریبا جامع و موجز، به این سوال خواهیم رسید که چه کسی متولی مقابله با تولید این محصولات ناسالم است و چرا برای توقف تولیدشان کاری نمیکند؟ وزارت بهداشت یا مجلس؟، سازمان هایی چون استاندارد یا وزارت خانه هایی چون جهاد کشاورزی کجای ماجرا هستند؟ آیا صرف هشدار دادن به مردم درباره ناسالم بودن برخی مواد غذایی کفایت میکند یا در پس این اخبار ناخوشایند، کم کاری یک یا چند نهاد مشهود است که مغفول واقع شده؟
آنچه واضح است، اقدام برخی مسئولان برای شفاف سازی و برملا کردن رازهای پنهانی که سلامت جامعه را به خطر انداخته و موجب شده بیماری هایی چون سرطان روز به روز قربانیان بیشتری بگیرند، جای تقدیر دارد اما این تنها قسمت کوچکی از ماجراست چراکه نه تنها سایه خطرات از سر جامعه دور نشده، بلکه رنجی مضاعف به ایشان تحمیل شده که تنها توجیه برای انتقال آن به جامعه، پدید آوردن عزمی فراگیر برای مقابله با این خطرات است.
به عبارت بهتر، تنها زمانی میتوانیم از این افشاگری ها خرسند باشیم که ببینیم اقدامات موثری برای سالم کردن غذای مردم صورت گرفته و روز به روز از دردهایی که به تدریج به جان مردم افتاده و میافتد، کاسته میشود که پیش شرط تحقق این هدف، مشخص شدن متولی سلامت جامعه در همه امور مرتبط است و البته محاکمه قصور کنندگانی که موجب شدهاند این همه خرابی های آشکار شده، به وجود آیند