به جماران که رسیدیم ، حسین دستم را گرفت و گفت هماهنگی های لازم انجام شده و میکروفن را در اختیارم گذاشت . هنوز باورم نمی شد. وقتی شروع کردم ، دوربین فیلمبرداری روبه رویم را می دیدم ، اما باز هم فکر نمی کردم مراسم از تلویزیون پخش شود .
شخصا معتقدم ، فضای آن روزها طوری بود که باعث شد این نوحه گل کند.تازه جنگ شروع شده بود و خوزستانی ها ی زیادی شهید و آواره ی دیگر شهرها شده بودند . زمینه خیلی مهیا بود و شاید هر کس دیگری هم جای من آن روز نوحه « ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود» را می خواند، جا می افتاد و از قضا، قرعه به نام من افتاد.
تلویزیون تا شب چندین بار آن برنامه و نوحه را پخش کرد که نشان از تقاضای زیاد مردم برای پخش مجدد آن بود . من که تا قبل از آن، حداکثر تنها در سطح استان خوزستان شناخته شده بودم ، با این برنامه و پخش تلویزیونی اش ، دیگر در سطح کشور چهره شدم و خواندنم ، از همین جا شکل دیگری به خود گرفت.
آن روز پس از دیدار با امام ، به سمت جنوب حرکت کردیم.سر راه دوباره برای زیارت به قم رفتیم . یادم هست در قم مردم مرا با انگشت به هم نشان می دادند و گاهی هم اظهار لطف می کردند . آنجا متوجه شدم کارم خیلی مورد استقبال و توجه عموم قرار گرفته است.