سید محمدابراهیم دستغیب میگوید: شهید محراب از استاد خود، شیخ انصاری، پرسیده بود: آیا من به کمال میرسم؟ شیخ انصاری به شهید محراب مژده شهادت داده و گفته بود: «تو جز با شهادت به کمال نمیرسی».
به گزارش شهدای ایران به نقل از تسنیم،بیستم آذر سال 60 در محله گود عربان شیراز نزدیک به اذان ظهر صدای مهیبی پیچید، این بار نیز منافقان کوردل یکی دیگر از یاران امام خمینی(ره) و مبارزان انقلابی را برنتابیدند و نهتنها مردم شیراز و استان فارس بلکه مردم ایران را از وجود عالمی مجاهد و معلمی وارسته محروم کردند.
آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در شب عاشورای 1292 شمسی در شهر شیراز و در یک خانواده روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. این تولد مبارک در خانهای محقر در یکی از کوچههای قدیمی شیراز صورت گرفت و ولادت او در شب عاشورا سبب شد که به «عبدالحسین» نام گیرد و حیاتش مصداق بارزی از نام شریفش شد.
پدرش سید محمدتقی فرزند میرزا هدایتالله مرجع بزرگ فارس بود که بههنگام تولد فرزندش در کربلا به سر میبرد. خاندان دستغیب با 33 واسطه به حضرت امام سجاد(ع) میرسند و از خاندانهای اصیل و شریف استان فارس و شیراز با سابقهای 800-700 ساله هستند.
بهمناسبت سالروز شهادت این بزرگوار، با حجتالاسلام سید محمدابراهیم دستغیب، نوه شهید، گفتوگویی داشتهایم که در زیر میآید.
تسنیم: درباره ابعاد شخصیتی شهید دستغیب و ویژگی بارز این بزرگوار بفرمائید؟
دستغیب: ابعاد وجودی شهید دستغیب فراتر از آن است که بتوان در یک فرصت کوتاه درباره آن صحبت کرد. برخی ابعاد وجودی ایشان کمتر کار شده و در انجام هر کار فرهنگی در دانشگاه، حوزه، خانواده و در زمینه تربیتی شهید دستغیب باید مورد توجه قرار گیرد.
به رفتار ایشان در خانواده و با اعضای خانواده کمتر پرداخته شده است. متأسفانه چیزی که خیلی باب شده و بین مردم جا افتاده این است که علما حالت خشک و عبوس دارند و دور از احساسات و عاطفه هستند در حالی که شهید دستغیب نسبت به خانواده پر از مهر و عاطفه بودند، از تک تک امور و فرصتهایی که در خانه پیش میآمد برای ابراز علاقه استفاده میکردند.
ایشان خیلی مقید بودند که افراد خانه سر یک سفره با هم بنشینند، این شاید اتفاق کوچکی باشد اما از این اتفاق کوچک برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند بهگونهای که من از دختر ایشان شنیدم هرگاه میخواستند دخترشان را صدا کنند میگفتند "خانم بهشتی" یا الفاظی که شیرین است و محبت را میرساند.
از دیگر نکات ویژه زندگی ایشان کمک کردن ایشان در امور منزل بود، بهطور مثال در برهه زمانی که همسرشان بیمار شده بودند تمام کارهای منزل حتی نظافت خانه و رسیدگی به بچهها را ایشان انجام میدادند و این جالب است که فردی با آن صلابت شخصیت دارای چنین رفتار لطیف و پراحساسی باشند.
شهید دستغیب مصداق بارز عبادالرحمن
یکی دیگر از ابعاد شهید دستغیب علمیت و اجتهاد ایشان بود. سالها شهید دستغیب بهعنوان فردی منبری شناخته میشد بهگونهای که از بعد علمی ایشان غفلت شده بود. ایشان در سن 24سالگی به درجه اجتهاد رسیدند و این نشان از نبوغ ایشان داشته است. علاوه بر آن علائم کمال ایشان از همان جوانی مشخص بوده و نقل شده است که شهید محراب از استاد خود، شیخ انصاری، پرسیده بودند: آیا من به کمال میرسم؟ شیخ انصاری به شهید محراب گفته بودند: «تو جز با شهادت به کمال نمیرسی»، در واقع از همان موقع مژده شهادت را به ایشان داده بودند و شهادتشان نقطه اوج و کمال ایشان بود.
یکی دیگر از ویژگیهای شهید محراب تهجد و عبادتشان بود و میتوان ایشان را بهواقع مصداق بارز عباد الرحمن دانست. در قرآن در تعریف این افراد آمده که عباد الرحمن کسانی هستند که شبزندهدار هستند و شب به سجده و عبادت به سر میبردند. همسر ایشان تعریف میکردند که ایشان نیمهشب مرتب با معبود خودشان راز و نیاز میکردند و همین امر رمز سعادت و رستگاری شهید محراب شد.
پدرم نیز میگفتند شبها که همه میخوابیدند از اتاق مجاور صدای گریه و صدای مناجات شهید دستغیب شنیده میشد و این عبدالرحمن بودن ایشان خیلی زیبا است.
شهید دستغیب و ولایتمداری
ولایتمداری ایشان زبانزد خاص و عام بود و یک سر سوزن تملق نبود و هرچه میگفتند واقعاً اعتقادشان بود و جمله ایشان که «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» بر مبنای این حدیث بود که کسی که برای خدا کار کند و شناخت و معرفت خدا به قلبش وارد شود زبانش جز خدا نمیگوید و دستش کاری جز برای خدا نمیکند و بر همین اساس بود که شهید دستغیب میگفتند «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» چون معتقد بودند که امام خمینی(ره) همه اعمال و رفتارشان برای خدا و در راه خداست. ایشان از نظریهپردازان اصلی و مدافعان ولایت بودند و در مجلس خبرگان نیز بسیار از اصل ولایت فقیه دفاع میکردند.
شهید دستغیب و مردم
یکی از ویژگیهای شهید محراب این بود که با هر نسلی و با هر قشری خیلی راحت ارتباط میگرفتند، به طور مثال یکی از شهدای طلاب استان، شهید بامداد، از شاگردان ایشان بودند. پدرم نقل میکنند که در یک روز با شهید محراب در حوزه بودیم که جوانی با موهای بلند و صورت سهتیغه کرده وارد شد و گفت: من آمدهام طلبه شوم. همه از حضور وی تعجب کرده بودند اما شهید دستغیب خیلی عادی با جوان برخورد کرد و پس از اندکی صحبت با وی گفت: این فرد برای طلبگی مناسب است، و فقط به او گفتند: کمی ظاهرت را عوض کن.
شهید بامداد تحصیلکرده آلمان و از یک خانواده ثروتمند بود و قبل از اینکه مدرکش را بگیرد پیش خود فکر میکند هدف از زندگی چیست و رسیدن به خدا و اخلاقیات را بهعنوان هدف خود انتخاب کرده بود و تنها کسی را که برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده بود، شهید محراب بود و بر اثر درس شهید محراب این بزرگوار به مرتبهای رسید که جزو نخستین شهدای روحانی استان فارس شد.
ویژگی دیگر شهید دستغیب در ارتباط با مردم این بود که بهنحوی برای مردم سخن میگفت که نهتنها صحبتهایشان به دل مینشست بلکه همه اقشار جامعه نیز از صحبتهایشان بهره میبردند و مردم هم چون اختلافی بین حرف و عمل ایشان نمیدیدند از شنیدن سخنرانی ایشان لذت میبردند.
شهید دستغیب مسائل سنگین علمی را با زبان ساده بهنحوی بیان میکردند که قابل فهم میشد. پدر من نقل میکردند که شهید محراب از منبر پایین میآمدند و من از ایشان میپرسیدم: چیزی که بیان میکردید بحث فلسفی از اسفار ملاصدرا نبود؟ ایشان میگفتند: «بله». تفسیر قرآن، احکام و فلسفه را بهنحوی بیان میکردند که برای همه مردم قابل فهم بود. آنان که سواد حوزوی داشتند بهتناسب خود برداشت میکردند و عوام نیز بهتناسب فهم خود برداشت میکردند.
مردمی بودن از دیگر ویژگیهای بارز شهید دستغیب بود و حتی شهادتشان هم بهدلیل همین ویژگیشان بود. خانمی که بمب به خود بسته بود بهعنوان کسی که سؤالی دارد به شهید محراب نزدیک میشود، زمانی که پاسدارها مانع از نزدیکی آن خانم میشوند شهید محراب میگویند: اجازه دهید که نزدیک شود، که پس از آن بمب منفجر و ایشان شهید میشود.
با وجود ترورهایی که سال 60 اتفاق میافتاد هیچوقت حاضر نبودند خودشان را از مردم جدا کنند. زندگی ایشان علیوار و شهادتشان حسینوار بود.
ایشان مانند جد بزرگوارشان تکه تکه شدند، جالب است بدانید که انگشتری که اکنون در دست من است متعلق به شهید محراب بوده و در زمان شهادت انگشت ایشان قطع شده بوده و از روی انگشتری که در دست ایشان بوده تشخیص داده بودند که انگشت متعلق به شهید محراب است.
ایشان عاشق امام حسین(ع) بودند و همیشه میگفتند: دوست دارم از باب الحسین وارد بهشت شوم. در آن زمان رسم نبود که علما روضه امام حسین(ع) بخوانند اما شهید محراب همیشه خودشان روضه میخواندند.
تسنیم: درباره فعالیتهای انقلابی شهید دستغیب و نقش ایشان در پیروزی انقلاب بفرمائید.
دستغیب: یکی از اتفاقات شاخصی که در زندگی شهید دستغیب اتفاق افتاد و جرقهای برای شروع مبارزات در شهر شیراز شد، اتفاق سال 42 و حمله گارد شاه به منزل ایشان و دستگیری و انتقال ایشان به زندان قزلحصار تهران بود. آن موقع ساواک خیلی وحشیانه رفتار میکرد و هیچ تفاوتی بین مرد و زن و پیر و جوان نمیگذاشت.
روزی که برای دستگیری شهید محراب آمده بودند بر سر مرحوم سید محمدمهدی دستغیب چنان ضربهای زده بودند که تا مدتها بیهوش بودند یا پدر خودم چنان با لگد به کمرشان زده بودند که یکی از کلیههایشان از کار افتاده بود، حتی فک ایشان شکسته بود و با همان وضعیت همراه شهید محراب به زندان منتقل شده بودند. پدرم میگفتند: یکی از سختترین لحظات زندگی من این بود که پدرم را در سلول کناری شکنجه میدادند و صدای ایشان را میشنیدم.
شهید محراب قبل از انقلاب سخنرانیها و مبارزات انقلابی داشتند و با همین سخنرانیها مقابل جشن هنر در شیراز ایستادند. شهید دستغیب اینقدر میان مردم اعتبار داشتند که تنها با یک سخنرانی سبب میشدند که تمام نقشههایی که برای این شهر کشیده بود نقش بر آب شود.
ایشان در مبارزات انقلابی خود بسیار صریح و بیپروا بودند بهگونهای که در یکی از سخنرانیهایشان روی منبر مسجد جامع در حالی که دورتادور مسجد نیروها و سربازان شاه ایستاده بودند، خطاب به سربازان میگفتند: خیال میکنید اگر یک گلوله بهطرف من شلیک کنید من را از بین بردید این اول خوشی و سعادت من است، اما اگر یک گلوله در سینه شما بنشیند این اول بدبختی شما است.
پس از انقلاب هم ایشان مسئولیت امامت جمعه این شهر و نمایندگی مجلس خبرگان را بهعهده داشتند و باز هم مبارزات ایشان با گروههای مخالف نظام ادامه داشت و فقط سنگرشان عوض شد.
تسنیم: چه برنامههایی برای سالروز شهادت شهید دستغیب دارید؟
دستغیب: جوانان امروز باید با بزرگان شهر آشنا شوند و به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم که بنیاد شهید دستغیب را در شیراز راهاندازی کنیم تا در طول سال نیز درباره این شهید بزرگوار برنامه داشته باشیم. علاوه بر آن پنجشنبه شب 20 آذرماه مراسم بزرگداشت شهید محراب با سخنرانی آیتالله ایمانی و مداحی حاج کاظم محمدی همراه با برنامه دعای کمیل درمسجد جامع عتیق و صبح جمعه نیز مراسم دعای ندبه توسط مرتضی طاهری برگزار میشود و مراسم گلباران آرامگاه ایشان نیز در حرم احمدبن موسی(ع) برای تجدید میثاق با این شهید والامقام انجام میشود.
آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در شب عاشورای 1292 شمسی در شهر شیراز و در یک خانواده روحانی پای به عرصه وجود گذاشت. این تولد مبارک در خانهای محقر در یکی از کوچههای قدیمی شیراز صورت گرفت و ولادت او در شب عاشورا سبب شد که به «عبدالحسین» نام گیرد و حیاتش مصداق بارزی از نام شریفش شد.
پدرش سید محمدتقی فرزند میرزا هدایتالله مرجع بزرگ فارس بود که بههنگام تولد فرزندش در کربلا به سر میبرد. خاندان دستغیب با 33 واسطه به حضرت امام سجاد(ع) میرسند و از خاندانهای اصیل و شریف استان فارس و شیراز با سابقهای 800-700 ساله هستند.
بهمناسبت سالروز شهادت این بزرگوار، با حجتالاسلام سید محمدابراهیم دستغیب، نوه شهید، گفتوگویی داشتهایم که در زیر میآید.
تسنیم: درباره ابعاد شخصیتی شهید دستغیب و ویژگی بارز این بزرگوار بفرمائید؟
دستغیب: ابعاد وجودی شهید دستغیب فراتر از آن است که بتوان در یک فرصت کوتاه درباره آن صحبت کرد. برخی ابعاد وجودی ایشان کمتر کار شده و در انجام هر کار فرهنگی در دانشگاه، حوزه، خانواده و در زمینه تربیتی شهید دستغیب باید مورد توجه قرار گیرد.
به رفتار ایشان در خانواده و با اعضای خانواده کمتر پرداخته شده است. متأسفانه چیزی که خیلی باب شده و بین مردم جا افتاده این است که علما حالت خشک و عبوس دارند و دور از احساسات و عاطفه هستند در حالی که شهید دستغیب نسبت به خانواده پر از مهر و عاطفه بودند، از تک تک امور و فرصتهایی که در خانه پیش میآمد برای ابراز علاقه استفاده میکردند.
ایشان خیلی مقید بودند که افراد خانه سر یک سفره با هم بنشینند، این شاید اتفاق کوچکی باشد اما از این اتفاق کوچک برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند بهگونهای که من از دختر ایشان شنیدم هرگاه میخواستند دخترشان را صدا کنند میگفتند "خانم بهشتی" یا الفاظی که شیرین است و محبت را میرساند.
از دیگر نکات ویژه زندگی ایشان کمک کردن ایشان در امور منزل بود، بهطور مثال در برهه زمانی که همسرشان بیمار شده بودند تمام کارهای منزل حتی نظافت خانه و رسیدگی به بچهها را ایشان انجام میدادند و این جالب است که فردی با آن صلابت شخصیت دارای چنین رفتار لطیف و پراحساسی باشند.
شهید دستغیب مصداق بارز عبادالرحمن
یکی دیگر از ابعاد شهید دستغیب علمیت و اجتهاد ایشان بود. سالها شهید دستغیب بهعنوان فردی منبری شناخته میشد بهگونهای که از بعد علمی ایشان غفلت شده بود. ایشان در سن 24سالگی به درجه اجتهاد رسیدند و این نشان از نبوغ ایشان داشته است. علاوه بر آن علائم کمال ایشان از همان جوانی مشخص بوده و نقل شده است که شهید محراب از استاد خود، شیخ انصاری، پرسیده بودند: آیا من به کمال میرسم؟ شیخ انصاری به شهید محراب گفته بودند: «تو جز با شهادت به کمال نمیرسی»، در واقع از همان موقع مژده شهادت را به ایشان داده بودند و شهادتشان نقطه اوج و کمال ایشان بود.
یکی دیگر از ویژگیهای شهید محراب تهجد و عبادتشان بود و میتوان ایشان را بهواقع مصداق بارز عباد الرحمن دانست. در قرآن در تعریف این افراد آمده که عباد الرحمن کسانی هستند که شبزندهدار هستند و شب به سجده و عبادت به سر میبردند. همسر ایشان تعریف میکردند که ایشان نیمهشب مرتب با معبود خودشان راز و نیاز میکردند و همین امر رمز سعادت و رستگاری شهید محراب شد.
پدرم نیز میگفتند شبها که همه میخوابیدند از اتاق مجاور صدای گریه و صدای مناجات شهید دستغیب شنیده میشد و این عبدالرحمن بودن ایشان خیلی زیبا است.
شهید دستغیب و ولایتمداری
ولایتمداری ایشان زبانزد خاص و عام بود و یک سر سوزن تملق نبود و هرچه میگفتند واقعاً اعتقادشان بود و جمله ایشان که «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» بر مبنای این حدیث بود که کسی که برای خدا کار کند و شناخت و معرفت خدا به قلبش وارد شود زبانش جز خدا نمیگوید و دستش کاری جز برای خدا نمیکند و بر همین اساس بود که شهید دستغیب میگفتند «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» چون معتقد بودند که امام خمینی(ره) همه اعمال و رفتارشان برای خدا و در راه خداست. ایشان از نظریهپردازان اصلی و مدافعان ولایت بودند و در مجلس خبرگان نیز بسیار از اصل ولایت فقیه دفاع میکردند.
شهید دستغیب و مردم
یکی از ویژگیهای شهید محراب این بود که با هر نسلی و با هر قشری خیلی راحت ارتباط میگرفتند، به طور مثال یکی از شهدای طلاب استان، شهید بامداد، از شاگردان ایشان بودند. پدرم نقل میکنند که در یک روز با شهید محراب در حوزه بودیم که جوانی با موهای بلند و صورت سهتیغه کرده وارد شد و گفت: من آمدهام طلبه شوم. همه از حضور وی تعجب کرده بودند اما شهید دستغیب خیلی عادی با جوان برخورد کرد و پس از اندکی صحبت با وی گفت: این فرد برای طلبگی مناسب است، و فقط به او گفتند: کمی ظاهرت را عوض کن.
شهید بامداد تحصیلکرده آلمان و از یک خانواده ثروتمند بود و قبل از اینکه مدرکش را بگیرد پیش خود فکر میکند هدف از زندگی چیست و رسیدن به خدا و اخلاقیات را بهعنوان هدف خود انتخاب کرده بود و تنها کسی را که برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده بود، شهید محراب بود و بر اثر درس شهید محراب این بزرگوار به مرتبهای رسید که جزو نخستین شهدای روحانی استان فارس شد.
ویژگی دیگر شهید دستغیب در ارتباط با مردم این بود که بهنحوی برای مردم سخن میگفت که نهتنها صحبتهایشان به دل مینشست بلکه همه اقشار جامعه نیز از صحبتهایشان بهره میبردند و مردم هم چون اختلافی بین حرف و عمل ایشان نمیدیدند از شنیدن سخنرانی ایشان لذت میبردند.
شهید دستغیب مسائل سنگین علمی را با زبان ساده بهنحوی بیان میکردند که قابل فهم میشد. پدر من نقل میکردند که شهید محراب از منبر پایین میآمدند و من از ایشان میپرسیدم: چیزی که بیان میکردید بحث فلسفی از اسفار ملاصدرا نبود؟ ایشان میگفتند: «بله». تفسیر قرآن، احکام و فلسفه را بهنحوی بیان میکردند که برای همه مردم قابل فهم بود. آنان که سواد حوزوی داشتند بهتناسب خود برداشت میکردند و عوام نیز بهتناسب فهم خود برداشت میکردند.
مردمی بودن از دیگر ویژگیهای بارز شهید دستغیب بود و حتی شهادتشان هم بهدلیل همین ویژگیشان بود. خانمی که بمب به خود بسته بود بهعنوان کسی که سؤالی دارد به شهید محراب نزدیک میشود، زمانی که پاسدارها مانع از نزدیکی آن خانم میشوند شهید محراب میگویند: اجازه دهید که نزدیک شود، که پس از آن بمب منفجر و ایشان شهید میشود.
با وجود ترورهایی که سال 60 اتفاق میافتاد هیچوقت حاضر نبودند خودشان را از مردم جدا کنند. زندگی ایشان علیوار و شهادتشان حسینوار بود.
ایشان مانند جد بزرگوارشان تکه تکه شدند، جالب است بدانید که انگشتری که اکنون در دست من است متعلق به شهید محراب بوده و در زمان شهادت انگشت ایشان قطع شده بوده و از روی انگشتری که در دست ایشان بوده تشخیص داده بودند که انگشت متعلق به شهید محراب است.
ایشان عاشق امام حسین(ع) بودند و همیشه میگفتند: دوست دارم از باب الحسین وارد بهشت شوم. در آن زمان رسم نبود که علما روضه امام حسین(ع) بخوانند اما شهید محراب همیشه خودشان روضه میخواندند.
تسنیم: درباره فعالیتهای انقلابی شهید دستغیب و نقش ایشان در پیروزی انقلاب بفرمائید.
دستغیب: یکی از اتفاقات شاخصی که در زندگی شهید دستغیب اتفاق افتاد و جرقهای برای شروع مبارزات در شهر شیراز شد، اتفاق سال 42 و حمله گارد شاه به منزل ایشان و دستگیری و انتقال ایشان به زندان قزلحصار تهران بود. آن موقع ساواک خیلی وحشیانه رفتار میکرد و هیچ تفاوتی بین مرد و زن و پیر و جوان نمیگذاشت.
روزی که برای دستگیری شهید محراب آمده بودند بر سر مرحوم سید محمدمهدی دستغیب چنان ضربهای زده بودند که تا مدتها بیهوش بودند یا پدر خودم چنان با لگد به کمرشان زده بودند که یکی از کلیههایشان از کار افتاده بود، حتی فک ایشان شکسته بود و با همان وضعیت همراه شهید محراب به زندان منتقل شده بودند. پدرم میگفتند: یکی از سختترین لحظات زندگی من این بود که پدرم را در سلول کناری شکنجه میدادند و صدای ایشان را میشنیدم.
شهید محراب قبل از انقلاب سخنرانیها و مبارزات انقلابی داشتند و با همین سخنرانیها مقابل جشن هنر در شیراز ایستادند. شهید دستغیب اینقدر میان مردم اعتبار داشتند که تنها با یک سخنرانی سبب میشدند که تمام نقشههایی که برای این شهر کشیده بود نقش بر آب شود.
ایشان در مبارزات انقلابی خود بسیار صریح و بیپروا بودند بهگونهای که در یکی از سخنرانیهایشان روی منبر مسجد جامع در حالی که دورتادور مسجد نیروها و سربازان شاه ایستاده بودند، خطاب به سربازان میگفتند: خیال میکنید اگر یک گلوله بهطرف من شلیک کنید من را از بین بردید این اول خوشی و سعادت من است، اما اگر یک گلوله در سینه شما بنشیند این اول بدبختی شما است.
پس از انقلاب هم ایشان مسئولیت امامت جمعه این شهر و نمایندگی مجلس خبرگان را بهعهده داشتند و باز هم مبارزات ایشان با گروههای مخالف نظام ادامه داشت و فقط سنگرشان عوض شد.
تسنیم: چه برنامههایی برای سالروز شهادت شهید دستغیب دارید؟
دستغیب: جوانان امروز باید با بزرگان شهر آشنا شوند و به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم که بنیاد شهید دستغیب را در شیراز راهاندازی کنیم تا در طول سال نیز درباره این شهید بزرگوار برنامه داشته باشیم. علاوه بر آن پنجشنبه شب 20 آذرماه مراسم بزرگداشت شهید محراب با سخنرانی آیتالله ایمانی و مداحی حاج کاظم محمدی همراه با برنامه دعای کمیل درمسجد جامع عتیق و صبح جمعه نیز مراسم دعای ندبه توسط مرتضی طاهری برگزار میشود و مراسم گلباران آرامگاه ایشان نیز در حرم احمدبن موسی(ع) برای تجدید میثاق با این شهید والامقام انجام میشود.