به گزارش گروه بین الملل پایگاه خبری شهدای ایران به نقل از ندای انقلاب؛ «جیم فتزر»، مینه سوتا از مقامات اسبق نیروی تکاوران دریایی و بنیانگذار گروه «محققان واقعیت ۱۱ سپتامبر»، و «جاشوا بلکنی»، » از فعالان علیه واقعه ۱۱ سپتامبر، در پژوهشی می نویسند: برای بار دوم شبکه تلویزیونی بی¬بی¬سی مستندی درباره ۱۱ سپتامبر تهیه کرده است. این مستند توسط «دیلان آوری»، تولیدکننده «Loose Change» تهیه شده است. «الکس جونز»، مجری میزگرد است و من («جیم فیتزر») به همراه «نیلس هریت»، استاد شیمی دانشگاهی در دانمارک، از دیگر شرکت¬کنندگان این مستند بودیم. این برنامه بخشی از سری برنامه¬های «پرونده¬های توطئه» در شبکه بی¬بی¬سی است. اولین بخش این برنامه تحت عنوان «پرونده¬های توطئه: ۱۱ سپتامبر، ده سال بعد»، از طریق این لینک در یوتیوب قابل دسترسی بود. نکته جالب اینکه اندکی بعد «کاربر»، این برنامه را از یوتیوب برداشت.
ما چند نمونه برجسته از غلط نمائی های BBC را نشان خواهیم داد و درباره آنها بحث میکنیم. نمونه هایی از این دست، شک و شبهه ای به جا نمی گذارد که سری برنامه های «پرونده های توطئه» BBC، ابزاری هستند برای ارائه اطلاعات غلط و نادرست. ما همچنین نمونه هایی را ارائه می کنیم که نشان می دهد غلط نمائی های BBC تنها به برنامه های مستند محدود نمی شود و در گزارشات خبری این شبکه که شاهد آن هستیم، گزارشگری ناشیانه «جین استندلی» درباره فروپاشی «مرکز تجارت جهانی» در ۱۱ سپتامبر و تلاش های «ریچارد کلارک» برای احیای این نظریه غیرقابل دفاع که «واقعه ۱۱ سپتامبر نتیجه بی کفایتی بوده»، از جمله این نمونه ها هستند.
من در این مقاله از ضمیر اول شخص استفاده کرده ام تا تاکید کنم که «من آنجا بودم» و این گفته ها مبتنی بر تجربه «نزدیک و شخصی» خود من است.
*سری برنامه های «پرونده های توطئه» ساخت BBC
این دومین مرتبه بود که من در شبکه BBC حضور پیدا می کردم. «گای اسمیت»، کارگردان برنامه، به مدیسون نزد من آمد و برای قسمت قبلی برنامه مربوط به ۱۱ سپتامبر مصاحبه ای هشت ساعته با من داشت. در این برنامه، «دیلان» و «الکس» نیز حضور داشتند. این بخش در این لینک قابل دسترسی است. در اینجا می بینید که BBC تلاش دارد کلیشه سازی کند و ظاهراً «دیلان» شخصیت منفور، «الکس»، شخصیت موعظه گر منجی و من، شخصیت استاد خل وضع هستم. شاید برخی مخالف این عقیده باشند، اما ظاهراً با این کلیشهنمائی ها، شبکه BBC می خواهد نشان دهد تنها افرادی که اختلالات شناختی یا نیازهای عاطفی دارند ممکن است با «شرح رسمی» واقعه ۱۱ سپتامبر مخالفت داشته باشند.
جنبش ۱۱ سپتامبر با اعضایی که صلاحیت ها و پیشینه های متنوع در پرونده خود دارند، در واقع به شدت گلچین شده است. اینکه اظهارات ما ممکن است درست و شرح رسمی این واقعه شاید غلط باشد، به طور تلویحی انکار و رد شده است.
* شواهد ساختگی بودن رویدادهای ۱۱ سپتامبر
طی هر دو مصاحبه، من استدلال های فراوانی آوردم که چرا «شرح رسمی» واقعه ۱۱ سپتامبر نه تنها قابل دفاع نیست، بلکه در واقع ناقض حقوق فیزیک، مهندسی و ایرودینامیک نیز می باشد. آتش سوزی که ایجاد شد نه آنقدر حرارت داشت و نه آنقدر طول کشید که بتواند فولاد را ضعیف و ذوب کند. در ساختمان مرکز تجارت جهانی تمام شواهد دال بر یک «انهدام کنترل شده» بود. شواهدی متقاعدکننده ای وجود ندارد که نشان دهد یک هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ در پنسیلوانیا سقوط کرده و شواهدی روشن دال بر این امر در دست است که «برخورد» هواپیما با پنتاگون ساختگی بوده است. به نظر می رسد همزمان هواپیمائی با پرواز در ارتفاع کم با شبیه سازی «پرواز ۷۷» قدرت انفجارها را تضعیف کرده است. چند ساعت بعد در همان روز دودهای سیاه عظیم، مانند آنچه در فیلم¬های هالیوودی می¬بینیم، به طور عمدی در سطح زباله های محله ها ایجاد شد تا اعضای کنگره به ترس بیفتند.
* «مایکل شرمر» در لتبریج
در برنامه اول، بی بی سی ۷/۵ دقیقه از مصاحبه من را استخراج و آن را با ۴ دقیقه از صحبت های «الکس» و ۳/۵ دقیقه از صحبت های «دیلان» ترکیب کردند. بقیه برنامه غلط نمائی و در راستای تحلیل و تضعیف گفته های ما بود و اهمیتی به منطق و شواهدی که ما ارائه کردیم داده نشد. تهیه کنندگان این مستند با روانکاوی افراد مشکوک به واقعه ۱۱ سپتامبر به جای توجه به شواهد تکذیب کننده داستان ۱۱ سپتامبر، از همان تاکتیک هایی استفاده کردند که «جاناتان کی» روزنامه نگار، نویسنده «در میان جویندگان حقیقت» (۲۰۱۱) و «مایکل شرمر»، (شبه استادی که «آنتونی هال» و «جاشوا بلکنی» اعتبارنامه وی را به چالش کشیدند) به کار بردند. تمرکز آنها روی روانکاوی و روانشناسی باورهایی بود که بنا به اعتقاد آنها نه تنها غیرعادی و مرموز بود، بلکه خیالی و وهمی بود؛ این دیدگاهی درست به نظر میرسد، مگر اینکه نگاهی جدی داشته باشید به شواهد موجود.
*برخورد با طبقه اول
پنتاگون نمونه خوبی است. من در هر دو مصاحبه خود توضیح دادم که نقطه برخورد هواپیما با این ساختمان در طبقه اول بوده و نه طبقه دوم، آنطور که ادعا می شود. اما در هر دو مصاحبه که از BBC پخش شد با استفاده از عکس های طبقه دوم اظهارات من غلط جلوه داده شد، که با توجه به توضیحات جداگانه من درباره این نکته به «گای اسمیت» و «مایک رودین» باید عمدی بوده باشد. آنها حتی از انیمیشن های این مکان غلط، در انیمیشن های خود از وقوع حادثه استفاده کرده اند که با عکس های نشان داده شده صحیح در مقاله های «چه اتفاقی در پنتاگون نیفتاد» و «هفت سوال درباره ۱۱ سپتامبر» همخوانی ندارد.
*نقطه برخورد هواپیما، طبقه دوم
اگر بدانیم در آنجا چه اتفاقی افتاده خیلی چیزها روشن خواهد شد. در طبقه اول، نرده هایی زنجیره ای، دو قرقره بزرگ کابلی، دو اتومبیل تقریباً آسیب دیده و پنجرههای سالم اطراف را می بینیم. بالای ورودی ساختمان حفره ای به طول تنها ۱۰ و عرض ۱۶-۱۷ می بینیم، که برای هواپیمایی با وزن ۱۰۰ تن و طول ۱۵۵ متر طول و عرض بال ۱۲۵ و دمی با ارتفاع ۴۴ متر از زمین خیلی کوچک است. آواری در محل مشاهده نمی شود؛ نه بالی، نه دمی، نه بدنه هواپیمائی، نه جسدی یا صندلی یا چمدان و باری. هیچ کدام از موتورهای نابودنشدنی نیز بازیابی نشد. اما این واقعیت که هیچ اثری از آوار وجود ندارد، با تکنیک ساده اما موثر نمایش عکس های غلط پوشانده شد. ظرافت این نقشه ستودنی بود.
* نقطه برخورد هواپیما، طبقه اول
گفته می شود عدم وجود شواهد، به معنی شواهدِ عدم وجود نیست، و این درست است، به جز در مواردی که درست نیست. برای مثال اگر بخواهید اتاق نشیمن خانه خود را وارسی کنید، عدم وجود شواهد برای حضور یک فیل در این اتاق، به درستی به معنای شواهدی دال بر عدم وجود فیل در آنجا است. به طور مشابه، عدم وجود شواهدی دال بر اینکه یک هواپیما – به خصوص، یک بوئینگ ۷۵۷ در پنتاگون سقوط کرده شاهدی است بر اینکه هیچ بوئینگ ۷۵۷ در آنجا سقوط نکرده است. بنابراین این یکی از مهم¬ترین نشانه های تزویر BBC است، هرچند من برای «گای اسمیت» و «مایک رودین» توضیح داده بودم که «نقطه برخورد» واقعی طبقه اول بوده، آنها همچنان در کارهای خود از تصاویر طبقه دوم استفاده کردند.
* چمن سبز و دست¬نخورده
نمی¬توانید تصور کنید سادگی فریب آنها چقدر بود، مجری درباره نقطه برخورد صحبت می کند (جایی که درباره نقطه برخورد در طبقه اول صحبت می کند)، اما تصاویر مکانی دیگر نشان داده می¬شود (انگار واقعاً درباره آن بحث می کند). این تکنیکی است که می¬توان بارها و بارها استفاده کرد. طی هر دو مصاحبه، من روی عکسی تاکید کردم که چمنی کاملاً سبز و دست نخورده و کاملاً عاری از هرگونه آوار را نشان می¬داد، هرچند ماشین های آتش نشان در حال خاموش کردن آتش بودند.
در این عکس می توانید ببینید که بخش بالایی ساختمان هنوز فرو نریخته، این بدان معنا است که این بخش مورد ضربه قرار نگرفته. این فرو ریختن ساختمان ظاهراً تعبیه شده تا آسیب ظاهری بیشتر با آنچه که یک برخورد واقعی ممکن است ایجاد کند، شباهت یابد.
* تخریب منتقدین با زیر سوال بردن ادعاهایشان
در این نمونه، BBC زمان را کوتاه کرده و مدعی شده که طبقات بالایی «ظرف چند دقیقه» در اثر برخورد هواپیما فرو ریخته اند و تصاویری از «بعد» از فرو ریختن ساختمان، نشان می دهد. از آنجا که ۳۰-۲۵ دقیقه «ظرف چند دقیقه است، استفاده از این عبارت توجیه ناپذیر است. اما در این تصاویر حالا آوار قابل توجهی در پس زمینه مشاهده می شود و چمن دیگر دست نخورده نیست. در اینجا از صدای من استفاده شده که توضیح می دهم چه چیز در عکس قابل مشاهده است، درحالیکه من درباره تصاویر دیگری صحبت می کردم. مشخص است که هدف از این کار انتقال این برداشت بوده که من نمی دانم درباره چه چیز صحبت می کنم تکنیکی ساده اما موثر، که آنها مکرراً استفاده می کنند.
* گافهای بی بی سی را باید با کمی تمرکز استخراج کرد
برخی صحنه های برنامه BBC مشاهدات من درباره دست نخورده و سبز بودن و عاری از آوار بودن چمن محوطه را تایید می¬کرد. اما بیننده فهمیده متوجه تفاوت میان تاکید و لحن مطمئن و آرامکننده مفسر بی بی سی که احساس بی نظری و خنثی بودن را انتقال می دهد، و لحن پرده گشا و زیرکانه من می شود. ظاهراً این صحنه در این مستند گنجانده شده تا من را غافلگیر کنند. در صحنه های دیگر من فهمیدم که آنها از تکنیک سادگی استفاده می کنند تا آنچه من گفته بودم با نشان دادن تصاویر، غیر از آنچه درباره شان صحبت کردم را نقض کنند، اما این صحنه در واقع تایید بود بر آنچه من توضیح داده بودم.
*سرهنگ «اوبرین» و C-۱۳۰
تفاوت میان سبز و دست نخورده و عاری از آوار بودن چمن اولیه و ظاهر شدن متعاقب آوار در محوطه چمن پنتاگون، من را واداشت که درباره علت آن جستجو کنم. ناشیانه و قاطعانه مشخص بود که از سربازان و افسران برای وارد کردن آوار به این محوطه استفاده شده است. این کار باید به صورتی ظریف و ماهرانه انجام میشد. در زمان واقعه یک هواپیمای C-۱۳۰ دور ساختمان می¬چرخید. از اینرو این احتمال را بررسی کردم که شاید آوارها از هواپیما پرتاب شده باشند و با افتادن آنها روی زمین، شاید در ناظران این تصور ایجاد شود که آنها اثرات برخورد هواپیما هستند.
بنابراین BBC از سرهنگ «اوبرین» از نیروی هوایی آمریکا استفاده کرد. وی به عنوان خلبان هواپیمای C-۱۳۰ نشان داده شد. وی وانمود کرد مخالف این برداشت است که در ریختن نمایشی آوار از هواپیمایش نقش داشته، از آنجا که این هواپیما در زمان نزدیک شدن هواپیمای ظاهراً ربوده شده به ساختمان در آن اطراف بوده، باید این سوال را مطرح کرد که چرا پنتاگون غافلگیر شده. قطعاً سرهنگ «اوبرین» میتوانست به آنها هشدار دهد، زیرا وی گزارش داده که نزدیک شدن این هواپیما را دیده است.
ظاهراً ارزش مدرکی و شهادتی ادعای وی، مبنی بر دیدن هواپیما بر تایید ضمنی اینکه او نتوانسته مقامات را مطلع کند، سنگینی میکند، زیرا تمام طرفین مدعی شدند که پنتاگون از اینکه قرار است مورد اصابت هواپیما قرار گیرد مطلع نبوده و زمانیکه هواپیما مورد تیراندازی قرار گرفته آنها مطلع شده اند.
چه توضیح بهتری میتوان برای منبع این آوار داشت؟ آنهایی که درباره نقش BBC به عنوان «منبع تغذیه اطلاعات غلط» شک دارند، باید این عکس ها را به دقت بررسی کرده و آنها را با عکس های مقاله «چه اتفاقی در پنتاگون نیفتاد؟» و «هفت سوال درباره ۱۱ سپتامبر» مقایسه کنند. و مجدداً به تماشای این مستند بپردازند. همه ما به خوبی به نقش رسانه های جمعی در منحرف کردن واقعه ۱۱ سپتامبر اذعان داریم. «الکس جونز» به خوبی از عبارت «جنگ های اطلاعات» استفاده کرده است. این اولین بار نیست که بی بی سی شرمسار می شود، زیرا پیشتر نیز در خود واقعه ۱۱ سپتامبر نمایشی دیدنی تر را از این شبکه شاهد بودیم.
*گزارش «جین استندلی» در مرکز تجارت جهانی
یکی از برجسته ترین رویدادهای روز ۱۱ سپتامبر، گزارش ناشیانه «جین استندلی» برای شبکه بی بی سی بود که گفت «ساختمان سولومون برادرز» (نام دیگر مرکز تجارت جهانی) فرو ریخته است. البته این اتفاق در همان روز رخ داد، اما وی مدعی شد که این امر در ساعت ۴:۵۷ دقیقه بعدازظهر اتفاق افتاده است، اما در واقع ساختمان در ساعت ۵:۲۰ دقیقه بعدازظهر، یعنی ۲۳ دقیقه بعد فرو ریخت! این باید یکی از مهم ترین نشانه های نقش دوگانه رسانه های جمعی در ارائه اخبار تلقی شود. اخبار ارائه می شود، اما به سبکی که نهادهای اطلاعاتی و دولتی دیکته می کنند. این نهادها، دسترسی به آنچه که عموم مردم قرار است ببینند و بشنوند را کنترل میکنند. از آنجا که مرکز تجارت جهانی را می شد از پشت شانه چپ «استندلی» مشاهده کرد (در سمت راست بیننده گزارشگری وی را می¬بیند)، شکی نیست که BBC جلوتر از متن فیلمنامه بوده و حتی می تواند تنها نمونه خیره کننده از توطئه و تبانی میان سرویس امنیتی MI-۵ و BBC در تاریخ کشور باشد.
*«فروریزی» غیرعادی
نمونه دیگر از سبک بی بی سی در برنامه «پرونده های توطئه: ۱۱ سپتامبر، ده سال بعد» این است که در بخش نتیجه گیری، «ریچارد کلارک»، از متخصصین «ضدتروریسم» در دولت «بوش/چنی»، تلاش می کند این نظریه را احیا کند که این حملات تنها به خاطر بی کفایتی نهادهایی رخ داده که مسئول حفاظت از کشور در مقابل حملات تروریستی از جمله نقایص اطلاعاتی و همکاری در سیا و اف بی آی بوده است. اما این نظریه نمی تواند امکان ناپذیری فیزیکی نابودی برج های دوقلو با حملات هواپیمائی ادعا شده را توضیح دهد. آتش های حاصله (بسیار ملایم) و تضعیف فولادها، هیچ کدام حتی اگر آنطور که شرح رسمی واقعه ادعا می کند رخ داده باشد نمی توانند باعث آن نابودی کامل و ناگهانی متعاقب شوند که برای مثال در برج شمالی در عکس های منتشرشده مشاهده می شود.
سه «رقاص» اسرائیلی در تلویزیون
واقعه ۱۱ سپتامبر آشکارا و هوشمندانه طراحی شده بود، از جمله تیترهای غلطی که برخی از آنها را می شد در انتشار اخبار اصلی از شبکه ها در همان روز تشخیص داد. همانطور که من به همراه «پریستون جیمز» در مقاله «کند و کاوی در واقعه ۱۱ سپتامبر؛ لایه های نقشه¬ها و در میان نقشه ها» توضیح داده ایم، در اولین اظهارنظرها، رسانه ها، فلسطینی ها را مقصر قلمداد کردند.
در اینباره سه نشانه وجود دارد: نمایش تصاویر خوشحالی فلسطینی ها با مشاهده این رویدادها؛ مجریان گزارش دادند که «جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین» اعاده حیثیت کردند و اظهارات «اسرائیلی های رقصنده» به مقاماتی که آنها را در یک ون سفید دستگیر کردند. راننده این ون که از اموال موساد بود گفته بود: «ما اسرائیلی هستیم. مشکل شما ما نیستیم. مشکل شما مشکل ما هم هست، فلسطینی ها مشکل شما هستند». این آخری نمایش چرندی بود و هنوز هست. سه نفر از این پنج نفر به اسرائیل برگردانده شدند و در تلویزیون توضیح دادند که برای «مستندسازی» نابودی برج های دوقلو در آنها حضور داشتند. این قطعاً نشان می دهد که آنها از پیش اطلاع داشتند که چه اتفاقی قرار است رخ دهد.
*«جنگ جهانی علیه تروریسم»
تبلیغات BBC برای جنگ¬های ۱۱ سپتامبر عمدتاً مبتنی بر این فرضیه مشکوک است که تروریست های اسلامگرا شهروندان آمریکا، انگلیس، کانادا و دیگر کشورها را تهدید می کنند. با این وجود داده های موجود در وبسایت رسمی اف بی آی نشان می دهد، نمونه های نادری از تروریسم اسلامی وجود داشته که این داده ها این پدیده را عملاً قابل چشم پوشی می کند.
برای مثال طبق آمار اف بی آی، بین سال های ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۵ تنها ۶ درصد اقدامات تروریستی گزارش شده توسط مسلمانان انجام شده است، در حالیکه این رقم در مورد افراطیون یهودی ۷ درصد، افراطیون آمریکای لاتین ۴۲ درصد و گروه های افراطی راست گرا ۲۴ درصد بوده است (گاهی اوقات شبه نظامیان محلی و ایالتی که به غلط «جناح چپی» شناسایی می شوند نیز در این گروه¬ها شامل می شوند).
BBC در تقویت این باور غلط که اسلامگرایان مسئول رویدادهای ۱۱ سپتامبر بوده اند نقش برجسته داشته است و از اینرو موشکافی مسلمانان در داخل و خارج کشور را توجیه می کند. به خاطر داشته باشید که اگر هیچ هواپیمائی برای ربودن وجود نداشته باشد، پس هواپیماربائی هم وجود ندارد و اگر هواپیماربای اسلامگرایی وجود نداشته باشد، پس از ۱۱ سپتامبر نیز نمی شد برای توجیه «جنگ علیه تروریسم» و «برخورد تمدن ها» و به جان هم انداختن غرب یهود و مسیحی به اسلام تندرو، استفاده کرد.
*ادعاها درباره هواپیما رباهای واقعه ۱۱ سپتامبر
«الیاس داویدسون» نشان داده که دولت آمریکا نتوانسته ثابت کند هواپیمارباهای ادعاشده، داخل این هواپیماها بودهاند، از سوی دیگر مشخص شده که پرواز ۷۷ و پرواز ۱۱ حتی برنامه پرواز در آن روز هم نداشتند. BBC با جمع کردن شواهدی دال براینکه هواپیمارباهای ادعاشده در فعالیت های بی ارتباط با اسلام در ماه های قبل از واقعه ۱۱ سپتامبر از جمله استعمال کوکائین، حضور در کلوب های رقص و خوردن گوشت خوک و نوشیدن مشروبات الکلی دخیل بوده اند، نقش خود را در این بازی ایفا کرد. این فعالیت ها حاکی از آن است که یا آنها مسلمان نبوده اند یا اگر مسلمان بوده اند، مسلمان واقعی نبوده و بنابراین از روی احساسات متعصبانه برای مذهب خود، دست به این اقدامات نزده اند. هواپیماربایی های انتحاری اقدامی نیست که بتوان از مسلمانانی انتظار داشت که به باشگاه رقص می روند، گوشت خوک میخورند و کوکائین مصرف می کنند!
*طرح اولیه «جنگ علیه تروریسم»
«واین مدسن» اسناد اطلاعاتی انگلیس را منتشر کرده است. ادعا شده این اسناد ثابت می¬کنند که «موساد اسرائیل سلول های هواپیمارباهای عربی را اداره می کند که بعدها توسط کمیسیون ۱۱ سپتامبر دولت آمریکا مقصر حملات هوایی به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون قلمداد شدند». باتوجه به آنچه که درباره انگیزه های ظاهری طرح ریزی و اجرای این حملات می دانیم که شامل نفت، اسرائیل و ایدئولوژی می شود)، این ادعا منطقی و قابل باور است. بازشکل دهی خاورمیانه از طریق اجرای دکترین «شارون» می تواند منجر به ساخت خط لوله از اسرائیل تا دریای مدیترانه شود که می تواند مشکلات انرژی را حل کند و غارت و یغمای نفت عراق، راحت تر می شود.
علاوه براین به نظر می رسد بیرون راندن «صدام حسین» و تجزیه عراق به ایالت های کوچکتر براساس فرقه گرائی مذهبی و قومی بخشی از طرحی بزرگ برای بی ثبات سازی خاورمیانه برای ایجاد سلطنت و سلطه جدید اسرائیل است.
* بی بی سی ارگان حزب لیکود
بی میلی برای گزارش نقش کاملاً مستند اسرائیل در واقعه ۱۱ سپتامبر، می¬تواند تغییر شکل و دگردیسی BBCکه زمانی بسیار مورد احترام بود را به ارگان تبلیغاتی جناح راست «لیکود» و متحدین آن توضیح دهد. این شبکه به طور رسمی نهاد دولت انگلیس است، تعداد زیادی از گزارشگران خود را در نتیجه نقش بیبیسی در مواجهه با گزارش ها درباره دکتر «دیوید کلی» و مرگ او از دست داد. «گرگ دایک»، مدیرکل سابق این شبکه ظاهراً در سال ۲۰۰۴ برکنار و «مارک تامپسون» جانشین وی شد.
«تامپسون» چهره ای به شدت طرفدار اسرائیل است و بعد از انتصابش در این منصب با همسر یهودی خود برای همکاری با «آریل شارون» در «نرم کردن» هیأت تحریریه BBC درباره کشور اسرائیل، به اسرائیل سفر کرد. امتناع این شبکه از پخش شماره تلفن «کمک به غزه» طی کشتار ۲۰۰۹-۲۰۰۸ در غزه، نشانه خوبی از گرایشات اسرائیلی BBC است. استفاده از واقعه ۱۱ سپتامبر برای تسریع و تسهیل فرایند تاریخی «جهانی سازی قدرت صهیونیست» (که جامعه شناسی به نام «جیمز پتراس» آن را معرفی کرد) و نفوذ افراد وابسته به موساد در BBC این امر را معنادار می کند. «تامپسون» درحال حاضر فردی است که به عنوان کارمند دولت بالاترین حقوق را در انگلیس دریافت می کند و روی این شبکه برای حمایت از «جنگ علیه تروریسم» نفوذ دارد.
*انفجارها و اجساد کشته شده ها در مرکز تجارت جهانی
من در پژوهش درباره BBC و سری برنامه های «پرونده های توطئه» این شبکه صفحه وبی را کشف کردم که به «نظریه-های توطئه» اختصاص داده شده بود. در این صفحه پنج استدلال مشابه ارائه و سپس غلط بودن آنها توضیح داده شده است. در یک نمونه، در این صفحه نگرانی ها درباره آتش نشان ها که «لاری سیلوراستاین» خواستار بیرون کشیدن آنها از مرکز تجارت جهانی شده بود، رد شده است. نه تنها در آن زمان در ساختمان آتش نشانی نبود، بلکه «بیرون کشیدن» یک عبارت تخصصی در ساختمان سازی است. در واقع، «باری جنینگز» آن روز صبح در ساختمان بوده و شاهد وقوع انفجارهایی بوده که چاشنی نابودی ساختمان بودند. به نظر من هر منبعی که این اکاذیب را درباره ۱۱ سپتامبر نشر می دهد، ارزش باور کردن ندارد که حالا می دانیم BBC نیز یکی از آنها است!
* آشکار شدن چهره شبکه بی¬بی¬سی
تلاش BBC برای پرده گشائی از «نظریه های توطئه» تاثیری غیرمنتظره و تقریباً تشویق کننده داشته است. بیش از ۷۰۰ کامنت پیش از بسته شدن کامنت ها رسیده که به نظر من بسیاری از آنها نشان دهنده شناخت نقش بی بی سی در ترویج و نشر اکاذیب درباره ۱۱ سپتامبر است. آن طور که من دریافتم، BBC در مستندات جانبدارانه خود درباره واقعه ۱۱ سپتامبر، در گزارش های زنده آن زمان، و حتی در صفحه وبی که در رد اظهارات افراد صحبت کننده در درباره حقیقت ماجرا ساخته، تعهد خود به هدف و روزنامه نگاری مستقل را زیرپا گذاشته و همدستی شده است برای نظریه های غلط و ماموریت-هایی که دولت می دهد. این متاثرکننده است، چرا که این شبکه زمانی به منزله فانوسی دریایی برای حقیقت بود و سرتاسر جهان این شبکه را تحسین می کردند، اما آن طور که دیدیم، دیگر نمی توان چنین ادعائی درباره این نهاد بزرگ انگلیسی کرد.