مدتی در سالهای گذشته به دلیل شرایط کاری هفته ای یک دوبار از اهواز به پادگان حمید می رفتم و بارها و بارها آرامگاه این شهید عزیز را دیده ام. اولین سنگ مزار که در ابعاد بسیار کوچک بود را به کمک دوستی تهیه کردیم برای این شهید . چون فقط با یک سنگ معمولی نشان گذاری شده بود. هر بار که بر سرار مزارش می رفتم آرامش خاصی به من دست می داد و الان نیز بعد از این همه سال کمتر از کثر ثانیه عکس مزارش توجه ام را جلب کرد و ایمان داشتم چیزی که درهمین مدت کوتاه دیده ام مزار این شهید عزیز بوده. نمی دانم چه بگویم اشک در چشمانم و بغض در گلیوم این همه مظلومیت و این همه عشق ... یادش گرامی باد(رضوی)

مدتی در سالهای گذشته به دلیل شرایط کاری هفته ای یک دوبار از اهواز به پادگان حمید می رفتم و بارها و بارها آرامگاه این شهید عزیز را دیده ام. اولین سنگ مزار که در ابعاد بسیار کوچک بود را به کمک دوستی تهیه کردیم برای این شهید . چون فقط با یک سنگ معمولی نشان گذاری شده بود. هر بار که بر سرار مزارش می رفتم آرامش خاصی به من دست می داد و الان نیز بعد از این همه سال کمتر از کثر ثانیه عکس مزارش توجه ام را جلب کرد و ایمان داشتم چیزی که درهمین مدت کوتاه دیده ام مزار این شهید عزیز بوده. نمی دانم چه بگویم اشک در چشمانم و بغض در گلیوم این همه مظلومیت و این همه عشق ... یادش گرامی باد(رضوی)

مدتی در سالهای گذشته به دلیل شرایط کاری هفته ای یک دوبار از اهواز به پادگان حمید می رفتم و بارها و بارها آرامگاه این شهید عزیز را دیده ام. اولین سنگ مزار که در ابعاد بسیار کوچک بود را به کمک دوستی تهیه کردیم برای این شهید . چون فقط با یک سنگ معمولی نشان گذاری شده بود. هر بار که بر سرار مزارش می رفتم آرامش خاصی به من دست می داد و الان نیز بعد از این همه سال کمتر از کثر ثانیه عکس مزارش توجه ام را جلب کرد و ایمان داشتم چیزی که درهمین مدت کوتاه دیده ام مزار این شهید عزیز بوده. نمی دانم چه بگویم اشک در چشمانم و بغض در گلیوم این همه مظلومیت و این همه عشق ... یادش گرامی باد(رضوی)