در روز ششم مرداد سال ۱۳۳۶ شمسی مصادف با عاشورای حسینی در شهر اصفهان و از یک خانواده متدین و روحانی کودکی به نام "محمود" دیده به جهان گشود تا پیروی از امام حسین علیه السلام را سرلوحه اعمال خود قرار دهد. او در دامان پدر و مادری باتقوا و فداکار رشد نمود و عشق به ولایت و نیز آرزوی یاری محرومان را شیره جان خود ساخت.
محمود همواره در طول زندگی آرزو می کرد ای کاش در کنار امام حسین علیه السلام بود و به ندای هل من ناصر حسینی لبیک می گفت.
همیشه در قنوت نماز خود این دعا را می خواند: "اللهم احیینی سعیداً و امتنی شهیداً. "خدایا زندگیم را سعادتمندانه و مرگم را شهادت قرار بده."
او که نواده آیه الله شیخ احمد مجتهد بیدآبادی برادر بزرگ آیة الله العظمی شاه آبادی، شیخ عارف کامل و استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) بود، روحیه ای مذهبی و انقلابی داشت. از سن ۶ سالگی به انجام فریضه نماز اهتمام می ورزید و تقیّد خاصی به نماز اول وقت داشت. به طوری که اگر کسی نمازش را تاخیر می انداخت، بسیار ناراحت می شد. همچنین نسبت به دیگر احکام اسلامی، تعصب شدیدی می ورزید ودر مقابل کار ناشایست دیگران کوتاه نمی آمد و به آنها تذکر می داد.
در زندگی ساده زیستی را بسیار رعایت می کرد و توجه همه را به دوری از تجمّلات معطوف می داشت. می گفت: هرگاه همه مردم توان خرید میوه نوبر را داشتند، من هم می خورم.
دندان جلوی او شکسته بود. هزینه گذاشتن دندان هزار تومان می شد. او می گفت: در زمان جمهوری اسلامی برای این کار وقت و هزینه می گذارم، الان وقت تلاش و انقلاب است.
در مدت عمر کوتاه ۲۰ ساله خود گام های موثری در محرومیت زدایی برداشت از جمله، در دوره نظام وظیفه ، برای سپاه دانش اقدام کرد و در روستای "محمدآباد اعلا" از توابع قرچک ورامین، تحولی مادی و معنوی ایجاد نمود. روستایی که از نعمت آب و برق و مسجد و حمام و دیگر امکانات اولیه محروم بود، با تلاش شبانه روزی او و مراجعات بسیار به اداره برق تهران، اجازه برق برای آن روستا صادر شد که با تعطیلی ادارات و اعتصابات مردمی، کار متوقف گردید. در این فاصله و حتی پس از پایان دوره سربازی، برق کشی ساختمانی خانه به خانه را خود انجام داده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این روستا به شبکه برق کشوری پیوست . و مردم از حاصل زحمات این شهید بهره مند شدند و با روشنایی روستا، یاد شهید را گرامی داشتند.
رفتار او در روستا از نظر معنوی نیز بسیار تاثیرگذار بود. نسبت به تعلیم و تربیت دانش آموزان، بسیار سخت کوش بود. از هزینه حقوق ناچیز خود برای دختران حجاب و روسری فراهم کرد و همه روزه هنگام اذان ظهر، در صحن مدرسه نماز جماعت برپا می کرد و کلاسی برای بیان احکام برای آن ها تشکیل داده بود.
اعتماد مردم روستا آنچنان به سوی او جلب شده بود که در همه امور حتی مشکلات زندگی خود، حکمیّت او را می پذیرفتند و وی را طرف مشورت قرار می دادند.
و بسیاری از گره های اختلافات اجتماعی روستا به دست او گشوده شد و مردم همواره خود را مرهون محبت ها و اخلاق شایسته او می دانستند. به طوری که پس از پایان خدمت در دی ماه ۱۳۵۷، مردم روستا با چشم اشکبار او را بدرقه کردند.
پایان خدمت محمود با اوج جریان انقلاب مصادف بود که در این فاصله، شور انقلابی خود را به نمایش گذاشت و همه دوستان و اطرافیان خود را به شرکت در تظاهرات مردمی تشویق می نمود و خود به طور فعال در صحنه های انقلاب از جمله پایین کشیدن مجسمه های طاغوت شرکت می کرد.
او روز فرار شاه را مصداق "لااله" معرفی می کرد و می گفت باید برای اقامه حق تا پای جان کوشید تا "الا الله" تحقق یابد. و خود به حق از مصادیق تحقق این هدف بود.
سر انجام در روز ۲۱ بهمن در پی فرمان امام مبنی بر شکستن حکومت نظامی، مردم برای خلع سلاح کلانتری ها شتافتند و محمود چون قطره ای در دریای موّاج انقلاب به کلانتری ۱۴ تهران واقع در میدان خراسان رفت که مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به دیدار محبوب شتافت و به آرزوی دیرینه اش رسید.
تشییع پیکر پاک او با حضور خیل انبوه و بی شمار مردم در فضای حاکمیّت حکومت اسلامی در اصفهان انجام شد و به عنوان اولین شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی استان اصفهان ، در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد و در ۴ سال بعد به استقبال برادرش «احمد» که در عملیات بیت المقدس در راه آزادسازی خرمشهر به لقاء حق شتافت رفت.
منبع : شبستان