روزنامه جمهوری اسلامی پرداختن به اظهارات یک مقام دولت اصلاحات مبنی بر بیعلاقگی بسیاری از اصلاحطلبان به حضرت امام(ره) و تاکید بر ساختار شکنی در پوشش اصلاحات را حاشیهپردازی خواند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از کیهان،این روزنامه مینویسد: امروز اگر گرفتار تنگنظریها، فرصتطلبیها، قدرتطلبیها، بداخلاقیها، تضییع حقوق همدیگر و محروم شدن از مدیران با تجربه و کارآمد هستیم، به این دلیل است که در موارد زیادی از متن فاصله گرفته و خود را گرفتار حاشیه کردهایم.
دشمنان ملت ایران اگر حتی بدیهیترین حقوق ما را در زمینه هستهای انکار میکنند به این دلیل است که به تفرقهای که هر روز عدهای به آن دامن میزنند امید بستهاند و تصورشان این است که میتوانند با دور ساختن ما از همدیگر و فاصله انداختن میان ما و اصول و ارزشها و حتی اسوههای دینی و انقلابیمان، راه را برای بازگشت به ایران و برقرار ساختن مجدد سلطه استعماری خود بر این کشور هموار نمایند. اینها همه از رهگذر خروج ما از متن و پرداختن به حواشی میسر میشود.
این روزنامه میافزاید: تازهترین نمونه فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حاشیه، بزرگنمایی سخنان یکی از عناصر معروف به اصلاحطلب در مورد امام خمینی و اصول، آرمانها و عملکرد بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است. این سخنان به اندازه کافی فاقد پشتوانه منطقی بود که کسی به آن اعتنا نکند و همگان آن را به حساب گوینده آن بگذارند تا به آیه شریفه «واذا مروا باللفو مرواکراما» (آیه 72 سوره فرقان) عمل کرده باشند. اما متاسفانه عارضه خطرناک فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حواشی موجب شد عدهای به بزرگنمایی آن بپردازند و آن را به چماقی برای کوبیدن بر سر رقبای خود تبدیل نمایند.
روزنامه مذکور با بیان اینکه اظهارنظر حق همگان است و نباید فضا را برای افرادی که میخواهند اظهارنظر کنند تنگ و مسموم کرد، مینویسد: نکته قابل توجه اینکه در این قبیل ماجراها سخنان یک فرد معمولا به جمع و جناح سرایت داده میشود و همین تسری موجب خارج شدن از متن و پرداختن به حاشیه میگردد و اصل موضوع در این میان گم میشود...
در مواردی هم که رقبا تلاش میکنند سخن یک فرد را به یک مجموعه نسبت بدهند، آن مجموعه میتوانند برای پرهیز از ورود به حواشی، با یک اطلاعیه کوتاه عدم همنظری خود با صاحب آن سخن را اعلام نمایند.
یادآور میشود عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعاتی دولت خاتمی اخیرا در مصاحبه با سایت جرس (از حامیان فتنه) گفته بود اکثریت اصلاحطلبان دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند. او همچنین خواستار حذف ولایت فقیه شده بود.
درباره یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی شایان ذکر است که سحرخیز هر چند ورشکسته سیاسی و سقوط کرده است اما مدیر ارشد و راهبردی دولت خاتمی بوده که برای چند سال به عنوان جاده صاف کن دشمن و گروهکها برای ایجاد پایگاه مطبوعاتی و بسترسازی فتنه و آشوب فعالیت کرده است و نخستین سؤال همین است که چنین مهره خائنی چگونه مورد اعتماد مرکزیت اصلاحطلبان قرار داشته است؟ دیگر اینکه چرا هماکنون مدعیان اصلاحطلبی حاضر نیستند به دهان وی بزنند و از او تبری بجویند؟ سوم؛ سحرخیز تنها کسی نیست که از جدایی مدعیان اصلاحطلبی با افکار و اندیشهها و مکتب امام خمینی سخن میگوید و جمعآوری قول و فعل برخی از تندروهای متظاهر به اصلاحطلبی در این باره چند جلد کتاب را شامل میشود.
موضوع چهارم نسبت این عناصر و خط مشی جمعی آنها با فشارهای دشمن است. بررسی ایجاد التهاب روانی و شایعه پراکنی و تشنج مطبوعاتی در جامعه آن گونه که در سالهای 78 و88 دیده شد و طبق یک سناریوی از پیش تعیین شده به کلید زدن آشوب خیابانی انجامید، نشان میدهد که نقطه اتکای امید و فشار دشمن برای به هم زدن وحدت جامعه کجاست. بنابراین پرداختن به این نقاط طمع دشمن نه تنها حاشیهپردازی نیست بلکه توجه دادن به موضوعات مهم جامعه است. آیا غیر از این است که فاصله گرفتن طیف عمده مدعیان اصلاحطلبی از خط و مکتب امام -که عصاره آن جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است - باعث گردید اوباش تحریک شده توسط همین طیف در خیابان روی نام جمهوری اسلامی خط بکشند و شعار «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است» سردهند؟! امام میفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد اما برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی با معارضان ولایت فقیه ائتلاف کردند. روز قدس میراث راهبردی حضرت امام بود و مدعیان اصلاحطلبی حرکتی در مقابل راهپیمایی روز قدس تدارک کردند که در آن عناصر متظاهر به روزهخواری، شعار نه غزه نه لبنان سردادند. حضرت امام، آمریکا را شیطان بزرگی که تمام فریادها را باید بر سر او کشید میدانستند و مدعیان اصلاحطلبی چنان خدماتی به شیطان بزرگ کردند که مقامات آمریکایی بارها گفتند ما از اصلاحطلبان در ایران حمایت میکنیم. آیا میشود همه این انحرافها و خیانتها را دید اما به خاطر تعصبات باندی، شبیخون سیاسی دشمن را به دعواهای جناحی و حاشیهای نسبت داد؟!
دشمنان ملت ایران اگر حتی بدیهیترین حقوق ما را در زمینه هستهای انکار میکنند به این دلیل است که به تفرقهای که هر روز عدهای به آن دامن میزنند امید بستهاند و تصورشان این است که میتوانند با دور ساختن ما از همدیگر و فاصله انداختن میان ما و اصول و ارزشها و حتی اسوههای دینی و انقلابیمان، راه را برای بازگشت به ایران و برقرار ساختن مجدد سلطه استعماری خود بر این کشور هموار نمایند. اینها همه از رهگذر خروج ما از متن و پرداختن به حواشی میسر میشود.
این روزنامه میافزاید: تازهترین نمونه فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حاشیه، بزرگنمایی سخنان یکی از عناصر معروف به اصلاحطلب در مورد امام خمینی و اصول، آرمانها و عملکرد بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است. این سخنان به اندازه کافی فاقد پشتوانه منطقی بود که کسی به آن اعتنا نکند و همگان آن را به حساب گوینده آن بگذارند تا به آیه شریفه «واذا مروا باللفو مرواکراما» (آیه 72 سوره فرقان) عمل کرده باشند. اما متاسفانه عارضه خطرناک فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حواشی موجب شد عدهای به بزرگنمایی آن بپردازند و آن را به چماقی برای کوبیدن بر سر رقبای خود تبدیل نمایند.
روزنامه مذکور با بیان اینکه اظهارنظر حق همگان است و نباید فضا را برای افرادی که میخواهند اظهارنظر کنند تنگ و مسموم کرد، مینویسد: نکته قابل توجه اینکه در این قبیل ماجراها سخنان یک فرد معمولا به جمع و جناح سرایت داده میشود و همین تسری موجب خارج شدن از متن و پرداختن به حاشیه میگردد و اصل موضوع در این میان گم میشود...
در مواردی هم که رقبا تلاش میکنند سخن یک فرد را به یک مجموعه نسبت بدهند، آن مجموعه میتوانند برای پرهیز از ورود به حواشی، با یک اطلاعیه کوتاه عدم همنظری خود با صاحب آن سخن را اعلام نمایند.
یادآور میشود عیسی سحرخیز مدیرکل مطبوعاتی دولت خاتمی اخیرا در مصاحبه با سایت جرس (از حامیان فتنه) گفته بود اکثریت اصلاحطلبان دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند. او همچنین خواستار حذف ولایت فقیه شده بود.
درباره یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی شایان ذکر است که سحرخیز هر چند ورشکسته سیاسی و سقوط کرده است اما مدیر ارشد و راهبردی دولت خاتمی بوده که برای چند سال به عنوان جاده صاف کن دشمن و گروهکها برای ایجاد پایگاه مطبوعاتی و بسترسازی فتنه و آشوب فعالیت کرده است و نخستین سؤال همین است که چنین مهره خائنی چگونه مورد اعتماد مرکزیت اصلاحطلبان قرار داشته است؟ دیگر اینکه چرا هماکنون مدعیان اصلاحطلبی حاضر نیستند به دهان وی بزنند و از او تبری بجویند؟ سوم؛ سحرخیز تنها کسی نیست که از جدایی مدعیان اصلاحطلبی با افکار و اندیشهها و مکتب امام خمینی سخن میگوید و جمعآوری قول و فعل برخی از تندروهای متظاهر به اصلاحطلبی در این باره چند جلد کتاب را شامل میشود.
موضوع چهارم نسبت این عناصر و خط مشی جمعی آنها با فشارهای دشمن است. بررسی ایجاد التهاب روانی و شایعه پراکنی و تشنج مطبوعاتی در جامعه آن گونه که در سالهای 78 و88 دیده شد و طبق یک سناریوی از پیش تعیین شده به کلید زدن آشوب خیابانی انجامید، نشان میدهد که نقطه اتکای امید و فشار دشمن برای به هم زدن وحدت جامعه کجاست. بنابراین پرداختن به این نقاط طمع دشمن نه تنها حاشیهپردازی نیست بلکه توجه دادن به موضوعات مهم جامعه است. آیا غیر از این است که فاصله گرفتن طیف عمده مدعیان اصلاحطلبی از خط و مکتب امام -که عصاره آن جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است - باعث گردید اوباش تحریک شده توسط همین طیف در خیابان روی نام جمهوری اسلامی خط بکشند و شعار «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است» سردهند؟! امام میفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد اما برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی با معارضان ولایت فقیه ائتلاف کردند. روز قدس میراث راهبردی حضرت امام بود و مدعیان اصلاحطلبی حرکتی در مقابل راهپیمایی روز قدس تدارک کردند که در آن عناصر متظاهر به روزهخواری، شعار نه غزه نه لبنان سردادند. حضرت امام، آمریکا را شیطان بزرگی که تمام فریادها را باید بر سر او کشید میدانستند و مدعیان اصلاحطلبی چنان خدماتی به شیطان بزرگ کردند که مقامات آمریکایی بارها گفتند ما از اصلاحطلبان در ایران حمایت میکنیم. آیا میشود همه این انحرافها و خیانتها را دید اما به خاطر تعصبات باندی، شبیخون سیاسی دشمن را به دعواهای جناحی و حاشیهای نسبت داد؟!